همه جا پیچیده بود دختر آقای رنجبر خودش را کشته است. در شهری کوچک مدت زمان کمی طول می کشد که این خبر همانند بمب صدا کند. حادثه از این قرار بود كه خرداد ماه امسال در ایام امتحانات دانش آموزان که مصادف بود با ماه مبارک رمضان ما به همراه چند نفر دیگر از مومنین مسجد افطار خانه محمد دعوت بودیم. در حال خوردن افطار بودیم که ناگهان صدای آمبولانس به گوش رسید. طوری که وحشت همه مارا فرا گرفت. آرام زیر لب گفتم: یا ابوالفضل! چه خبر شده؟ همه ما شتاب زده بیرون رفتیم. تقریبا کوچه پر شده بود از مردم.
بیشتر بخوانید :
وقتی با لایک و فالو سلبریتی ها را کاسب می کنید
گروه گروه با هم صحبت می کردند. ماشین آمبولانس در خانه آقای رنجبر ایستاده بود. به سرعت برانکارد را داخل ماشین گذاشتند و حرکت کردند. صدای خانواده آقای رنجبر هنوز در ذهنم جولان می دهد. ته دلم می لرزید. هنوز از جزئیات حادثه خبر نداشتم. نزدیک شدم. از یکی از ناظرین پرسیدم: چه خبر شده؟ گفت: دختر آقای رنجبر خودش را خفه کرده! البته علائم حیاتی داشته... دعا کنید زنده بماند...
کم کم جمعیت متفرق شد. ما هم مضطرب برگشتیم. بعد از دو ساعت خبر رسید که متاسفانه فوت شدند. الانم وقتی آقای رنجبر را می بینم آثار غمی بزرگ در چهره اش نمایان است. بسیار این قضیه مرا آزده خاطر کرده بود. همه اش در فکر بودم که چه شده دختری نوجوان در خانواده ای با اصالت این گونه به خود جرات می دهد که خود را خفه کند؟ مگر چه اتفاقی افتاده که کار را به این فاجعه کشانده است؟
بالاخره بعد از تحقیق و جست و جو روشن شد که سر جلسه امتحان معلم به ادعای تقلب برگه او را می گیرد و درخواست می کند که والدینت را بیاور... او هم که می ترسیده جریان را بگوید خواهش و تمنا می کند که برگه را به او بدهد و قول می دهد که دیگر تکرار نشود اما معلم اصرار دارد که والدینت را بیاور... او تمام روز را در فکر بوده و حتی یک کلمه هم با کسی صحبت نکرده تا اینکه بعد از اذان تصمیم می گیرد با روسری خود را به میله بارفیکس اتاق حلقه آویز کند. وقتی به او می رسند دیگر کار از کار گذشته است. سرانجام تلخی دچار این خانواده شده که جا دارد علت را ریشه یابی کرد که دیگر دچار این گونه حوادث نشویم.
حجت السلام حامد جمالي، كارشناس مذهبي و پژوهشگر سبك زندگي در اين باره معتقد است: وقتی علل خودکشی كودكان به خصوص دانش آموزان را بررسی می کنیم به دلايل زیادی پی می بریم. مثلا یکی از این علت ها که خیلی هم مهم به نظر می رسد رفتارهای اشتباه پدر و مادر است، انتظار بیجا و فراتر از توان آنهاست و... .
در ادامه ماحصل همكلامي ما با اين كارشناس را مي خوانيد.
گاهي اوقات پدر و مادرها می خواهند فرندان شان همیشه در تمام زمینه ها مخصوصا در بحث تحصیل حرف اول را بزند. به همين خاطر دائما او را سرکوب و يا با دیگران مقایسه می کنند و بسیار او را تحت فشار قرار می دهند. اين موضوع آنقدر برایشان مهم شده که معدل فرزندشان بالا باشد که از هر روشی برای این هدف استفاده می کنند! چه خبر شده؟ مگر می خواهید کجای عالم را بگیرید؟
شاید باورش سخت باشد اما بنده که مدتی توفیق امام جماعت یک مدرسه راهنمای را داشتم یک بار که در داخل دفتر نشسته بودیم مادر یکی از دانش آموزان وارد شد و از مدیر نمرات پسرش را می خواست. وقتی نمرات را نگاه می کرد دائم با مدیر در حال بحث و جدل بود که چرا در فلان درس معلم نیم نمره کم داده است. باید نمره اش را درست کنید. وقتی رفت مدیر گفت: ایشان بچه اش را حبس می کند تا درسش را بخواند خودش هم معلم است دائم او را تحت فشار قرار می دهد تا درس بخواند...!
بیشتر بخوانید :
کمک یا خودنمایی در شبکههای اجتماعی؟
بارها بوده که به برخی از دانش آموزان را دعوت به مسجد کرده ایم اما با ممانعت والدین به خاطر درس داشتن، مواجه شده ایم. خب! این فشارها، این تحقیرها، این مقایسه کردن ها، این همه حرص زدن ها و رفتارهای ناپسند در ذهن یک دانش آموز جمع می شود و یک روزی همانند یک بادکنک که ظرفیت باد بیشتر را ندارد می ترکد. ملامت و سرزنش بیش از اندازه نتیجه عکس می دهد. نباید با نوجوانان جر و بحث کرد. نباید آنها را تحت فشار قرار داد. در روایت هست که وجود نازنین امیر المومنین می فرمایند: زیاده روی در ملامت کردن شعله لجاجت را مشتعل می سازد.
اختلافات پدر و مادر یکی دیگر از علت ها خودکشی نوجوانان است. مگر می شود طاهای مظلوم را فراموش کرد که قربانی جر و بحث های پدر مادرش شد؟ او که 12 سال سن بیشتر نداشت اما وقتی دید که پدر و مادر حاضر نیستند دست از دعواهای بچه گانه شان بردارند او تنها راه برای رها شدن از این مشکل را حذف کردن خود در زندگی بی اساس پدر مادرش دید.
کمبود محبت به فرزندان مخصوصا در سن نوجوانی هم می تواند علتی دیگر برای این فاجعه اسفناک باشد. طبیعتا اگر فرزندی از محبت کافی و صحیح برخوردار نباشد و خود را از محبت حقیقی سیراب نکند، دنبال محبت های مجازی خواهد رفت. پس دست به دوستی های نامشرع می زند و پس از مدتی خود را در این بازی شکست خورده می بیند و چون جایی برای بازگشت به خانواده هم ندارد، زندگی را عملا تمام شده می داند و به تبع آن یا در دام اعتیاد گرفتار مي شود یا به فکر خاتمه دادن به زندگی اش می افتد. پس بیایید به خاطر معصومیت بچه ها دست از رفتارهای ناپسند برداریم. بیایید دست از تربیت ناصحیح برداریم تا آینده روشن فرزندان مان را تاریک نکنیم.
بهنام صدقی