سیاست و سلبریتی، هم به شکلی مستقیم و هم غیرمستقیم با هم پیوند دارند. در قرن بیستم کم نبودند سیاستمدارانی که خاستگاه آنان صنعت سرگرمی و فراغت بود. شاید نمونه شناخته شده آن آرنولد شوارتزنگر، قهرمان پرورشاندام و بازیگر مشهور هالیوود، و نمونههای قبلتر آن، رونالد ریگان، رئیس جمهور امریکا بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ باشد. اما پیوند بین سیاست و سلبریتی به آنچه گفته شد ختم نمیشود.
سیاستمداران و احزاب همواره تلاش کرده و میکنند تا از محبوبیت چهرهها به سود خود بهره برداری نمایند. معمولا در ایام رقابتهای انتخاباتی، در همه کشورهای جهان شاهد حضور سلبریتیها در کارزارهای انتخاباتی هستیم. در این کارزارها سیاستمداران تلاش میکنند تا به طریقی در کنار سلبریتیها قرار گیرند و عکسهایی از دورهمی و «خوش و بش» آنان در رسانههای جمعی منتشر شود.
جدای از بهره برداری چهرههای سیاسی از محبوبیت سلبریتی ها، آنچه در خصوص پیوند بین سیاست و سلبریتی اهمیت دارد استفاده از سازوکارها و تکنیکهای بکارگرفته شده در صنعت سلبریتیسازی برای کسب شهرت و محبوبیت سیاسی است. منظور آنکه معمولا در رقابتها و کارزارهای سیاسی از شگردها و فنون مورد استفاده در عرصه فرهنگ سلبریتی جهت معرفی یک چهره سیاسی و کسب هواداری سیاسی استفاده میشود. این امر با فراگیر شدن فرهنگ سلبریتی در جامعه امروزی ما دامنهای وسیعتر و شدت بیشتری یافته است.
نمونههای آن را میتوان در عکسهای یادگاری برخی چهرههای سیاسی با هنرمندان در سالهای گذشته دید. در اینجا هدف، یا حداقل یکی از اهداف، جذب هواداران میلیونی سلبریتیهاست، اما امسال سکوت هنرمندان همراه با بیصدایی سیاستمداران در مبارزات انتخاباتی همراه بود و ستارهها هم نامی که روی برگه رای مینویسند را برای خودشان نگهدارند.
خرداد ۱۴۰۰ از راه رسیده و دوره ریاست جمهوری کاندیدایی که چهار سال پیشترش با رنگ بنفش و با وعدهها و وعیدهای فراوان به ریاست جمهوری رسید رو به اتمام است و این یعنی حداقل باید نیمی از مردمی (خاصه هنرمندان) که در سال ۱۳۹۶ به او رای دادند به خواستههای خودشان رسیده باشند و اوضاع کشور (حداقل در حوزه فرهنگ و هنر) سر و سامانی جدی گرفته باشد، مردم عادی هم که ۴ سال پیش به پیروی از هنرمندان به کاندیدای رنگ بنفش رای دادند هم باید از رایی که به صندوقها انداختند رضایت داشته و به هدفهای خود مبنی بر اصلاح وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بینالمللی رسیده باشند.
آنچه در این میان هویداست، اینکه هیچکدام از آن هنرمندانی که ۴ سال پیش انگشتهای بنفششان را مقابل دوربین میگرفتند و به همه نشان میدادند امروز ساکت و خاموش نشستهاند و به قول معروف جیکشان در نمیآید. در همین بخش فرهنگ و هنر که هنرمندانش ۴ سال پیش با هزاران امید و آرزو پای صندوقهای رای رفتند و رئیس جمهور محبوبشان را انتخاب کردند اوضاع آنقدر اسفناک شده که بیا و تماشا کن.
اسفناکی این وضعیت از همان ابتدای دوره دوازدهم آغاز شد به نحوی که طولی نکشید همان هنرمندانی که رگ گردنشان در اثر فریادهایی که در حمایت از کاندیدای مورد نظرشان در ورزشگاه میزدند بیرون زده بود آرام آرام اظهار پشیمانی خود را از انتخابشان اعلام کردند و گفتند: «ما واقعا انتظار چنین وضعیتی رو نداشتیم»
میان این صحبتها و تحلیلها، حامد عنقا نویسنده و تهیهکننده نامآشنای تلویزیون و نمایش خانگی درباره این ماجرا واکنشی قابل توجه داشت .
او در پاسخ به این سؤال که خیلی اوقات از آدمهای فرهنگی و هنری مشهور یا همان سلبریتیها بهعنوان ابزار سیاسی استفاده میکنند چنین واکنش نشان داد: "این مارکتینگ و شوخی است، آن موقعی که میگفتند سلبریتیها روی انتخابات تأثیر میگذارند.
اینها مارکتینگ است. سلبریتیها ما روی قشری تأثیر میگذارد که پای صندوق انتخابات نمیآیند. اینها بازی تبلیغات است. زمانی راجع به آن نوشتم که خودم هم اشتباه کردم. سلبریتیای که شما میگویید کسی فیلمش را نمیبیند و چرا باید بهخاطر حرف این سلبریتی، به ایشان یا ایشان رأی بدهد.
ممکن است در موجی که بهوجود آید سلبریتیها بهخاطر اینکه امروز بهگونهای اینفلوئنسر شدهاند و دارند تأثیر میگذارند، تأثیرشان آنقدر عمیق نیست، ما دوست داریم آنها را عمیق بدانیم! چون برای بحث کردن و مبارزه کردن راحتتر از حرفهای سخت زدن است،
برای همین واقعاً من خیلی جدّی نمیدانم و جوک است؛ از نظر من وقتی بگوییم این 10 هنرپیشه گفتند "این کاندیدای ریاستجمهوری را دوست داریم پس مردم به این کاندیدا رأی بدهند."
به هر حال دولت دوازدهم در پایان کار قرار دارد و تا چند وقت دیگر عمرش تمام میشود و رئیس جمهور جدید انتخاب خواهد شد و دوره سیزدهم ریاست جمهوری سرزمین ایران آغاز خواهد شد.
پیشتر بیان کردیم که هر کاندیدایی برای اینکه بتواند نظر مردم را به سمت خود و برنامههایی که دارد جلب کند پیش از آغاز رایگیری در مناظرات تلویزیونی و در سخنرانی ها، نشستها و همایشهایی که حضور مییابد برنامههایی را که برای اصلاح امور مملکت در نظر دارد را در قالب شعارهای تبلیغاتی به سمع و نظر مردم میرساند.
امسال هم کاندیداها از این فرصت برای معرفی هرچه بیشتر و بهتر برنامههای خود استفاده میکنند و شعارهای تبلیغاتی خود را در میتینگهای مختلف بیان میکنند اما یک نکته عجیب در شعارهای تبلیغاتی تمام کاندیداهایی که در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردهاند وجود دارد، نکتهای که در همین چند روز اخیر هم سر و صداهای زیادی به پا کرده است.
اینکه هیچکدام از این کاندیداها در شعارهای تبلیغاتی خود هیچ سخنی از حوزه فرهنگ و هنر نزده اند، هیچکدام بیان نکردهاند که برای چهارسالی که قرار است برروی صندلی ریاست جمهوری تکیه بزنند چه برنامههایی برای پیشرفت حوزه فرهنگ و هنر و بهبود شرایط هنرمندان دارند؟تجربه نشان میدهد که این موضوع از دو حال خارج نیست.
اول اینکه فرهنگ و هنر اساسا اهمیتی برای این کاندیداها نداشته و این یعنی قرار است اوضاع فرهنگ و هنر در چهار سال آینده در بهترین شرایط در بدترین حالتها باقی بماند و کشتی طوفان زده فرهنگ و هنر همچنان در گِلی که به آن نشسته بماند و نه تنها اوضاعش بهبود نیابد بلکه بدتر اندر بدتر بشود.
دوم اینکه کاندیداهای اصلاحطلب برای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نسبت به همتایان خود در دورههای قبل کمی هوشمندانهتر رفتار میکنند، به این مفهوم که در شعارهای تبلیغاتی خود آگاهانه وارد حوزه هنر نمیشوند و از پتانسیل آن برای معرفی خود و برنامه هایشان و همچنین جمعآوری رای استفاده نمیکنند.
این موضوع هم البته دلیل خاص خودش را دارد، آن دلیل هم این است که استفاده از شعارهای فرهنگی در معرفی برنامههای کاندیداها به مردم به یک مهره سوخته تبدیل شده است چرا که اساسا هم هنرمندان و هم مردم دریافتهاند که کاندیدایی که میخواهد با استفاده از بخشهای شناخته شده جامعه برای خود رای جمع کند در واقع نه تنها هیچ کاری انجام نخواهد داد بلکه اوضاع را بدتر نیز خواهد نمود.
مصداق بارز این ادعا وضعیت نابسامانی است که حوزه فرهنگ و هنر در طول چهار سال گذشته گرفتارش شد. با این تفسیر به نظر میرسد کاندیداهای مورد نظر حتی اگر برنامههای فرهنگی و هنری خاصی داشته باشند هم ترجیحشان این باشد که شعارهای تبلیغاتی فرهنگی وهنری سرندهند.
مجله اینترنتی تابناک جوان