تابناک جوان:
اجرای قانون موسوم به منع به کارگیری بازنشستگان باید خبر خوبی برای جوانان باشد. اما همین جوانان اگر به آینده کشور و آتیه ی خودشان هم خوب فکر کنند ، باید نگران برخی تبعات احتمالی این اتفاق باشند زیرا به نظر می رسد این قانون قطعه ای از یک پازل بزرگ است که به سایر قطعه های آن توجه نمی شود.
برخی از بخش های محذوف این قانون که خیلی پیشتر باید مورد توجه قرار می گرفت و غفلت از آن می تواند اجرای قانون اخیر را بر ضد خود تبدیل کند، موارد زیر است:
1- هنوز بخش بزرگی از مدیریت های اجرایی ارشد که نیازمند انرژی و توان جوانی است از شمول این قانون مستثنی شده اند.این مسئله یعنی این که گرچه مدیریت میانی به دلایل قانونی باید نوسازی شود اما به دلیل استقرار مدیران عمدتا سالخورده در راس هرم وزارتخانه ها، سازمان ها و ... در مشاغل حساس غرض قانون گذار در خصوص حذف بازنشستگان برآورده نشده است و از طرفی به دلیل از بین رفتن حلقه های میانی تیم های کاری ، شکافی بین نسل های اداره کننده ایجاد می شود که شاید کارایی و انسجام را از آنچه قبلا بوده است ، هم پائین تر بیاورد.
2- مهمترین مقدمه مورد غفلت این حرکت ، مسئله کادرسازی است. کادر سازی به جز وظیفه تربیت مدیران ، یک زبان مشترک برای انتقال مدیریت از یک نسل به نسل دیگر است.
اگر قبول کنیم که به تعداد مورد نیاز مدیر ارشد و میانی خوب از میان جوانان داریم - که به هزار و یک دلیل در سال های گذشته اجازه ی چنین اتفاقی داده نشده است - نبود ادبیات مشترک بین نسل های مدیریتی در اداره کشور انتقال مدیریت از نسلی به نسل دیگر را تدیل به یک چالش بزرگ کرده است.
سابقه ی جوانگرایی در دولت های نهم و دهم ، دقیقا نماد چنین اتفاقی بود. جوان های آرمانگرا و پر انگیزه بیایند و مدیران پا به سن گذشته و تا جدی محافظه کار و واقعگرا بروند و در نهایت اتفاق بسیار بدی که در بسیاری از نهادها سابقه ی آن را به چشم دیده ایم ، فروپاشی بسیاری از بنیان هایی است که برای اصلاح آن باید زحمت کشید و صبوری به خرج داد.همین گپ و شکاف بزرگ ادبیات و رویکرد هم اینک به صورت دقیق در فضای رسانه ملی دیده می شود و آثار خود را هم نشان می دهد.
به عبارتی اگر پیران مدیر و جوانان آموخته مدتی را کنار هم برای فهمیدن کار و درک درست رویکردها همپا و هم قدم جلو نروند، تغییر مدیریت در بسیاری از دستگاه تبدیل به چیزی شبیه تغییر نظام حاکم بر رفتار و عملکرد و کارایی خواهد شد.
3- جوانگرایی در کشور ما بدون دام هم نبوده و نیست. در نظام اداری ما به دلیل ارتباط سالاری و قبیله گرایی سیاسی و ژنتیک اشرف جدید، با پدیده ی عجیب وجود میانسالانی روبرو هستیم که حالا در پوست اندازی نظام اداری به نحو هولناکی به مناصب نزدیک می شوند.
پدیده هایی که ژن خوب محسوب می شوند. غوره نشده های مویز شده ای که از دل ارتباطات ناسالم و بده بستان های سیاسی فرزند و داماد و منتسب افراد جریان ها و نهادها هستند.پادوهای احزاب سیاسی که قرار است پاداش خوش خدمتی شان در زمان رقابت های انتخاباتی را با عهده دار شدن یک سمت دریافت کنند و بخش بزرگی از میانسالانی را تشکیل می دهند که به جای این چند صد پست خالی شده منصوب می شوند و دوران صدرات پیران و کهنسالان را برای جامعه تبدیل به آرزویی بزرگ می نمایند.
باید نگران تزریق جوانان رانت باز و شخصیت های بی کیفیت و تجربه ای که تنها به سبب ارتباطات می توانند از شرایط کنونی به نفع ارتقای خودشان بهره می گیرند ، بود و الا به عنوان جوانگرایی همان اتفاقاتی می افتد که روزگاری بسیاری از صنایع و ادارات ما را با برشکستگی و رسوایی روبرو نمود و بسیاری از شوراها و مراکز تصمیم ساز ما را از کارایی انداخت.
4- باز هم به دلیل عدم کادرسازی به وضوح دیده می شود که جانشینان مدیران بازنشسته اکثرا یک گام تا بازنشستگی فاصله دارند و این برای بسیاری از نهادهایی که نیاز به برنامه ریزی های طولانی تر و ثبات مدیریتی دارند ، یک زنگ خطر است.نتیجه ی این اتفاق دقیقا بعد از انتخاب دولت بعد و شوراهای شهر و روستا در دوره آینده خودش را نشان خواهد داد.
5- برخی مدیران بازنشسته همانطور که تاکنون هم نشان دادند، بعید است که شوق خدمت را از دست دهند. اعمال قدرت برای کنترل جایگزین و حفظ تیم کاری یکی از مهمترین مسائلی است که به صورت چالش می تواند سازمان غیر رسمی بسیاری از ادارات و همچنین ادارات رو به بی ثباتی کشور را در این زمینه تهدید نماید. چیزی که به شدت نیازمند مراقبت است.
ای کاش و صد ای کاش قبل از طرح چنین قانونی همه ادارات و سازمان ها برای انتقال مدیریت خودشان پیشگام می شدند و شخصیت های مناسب فعالیت را نه برای دو یا سه سال ، بلکه برای یک برنامه ریزی مناسب و مستمر به نحو نظام مند تربیت می کردند.