۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۳

فارغ‌التحصیلان در بن‌بست بیکاری

فارغ‌التحصیلان در بن‌بست بیکاری
هر سال هزاران جوان تحصیل‌کرده از دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل می‌شوند، اما درِ بازار کار به‌روی آن‌ها بسته است؛ چرا؟ چون تجربه ندارند! جوانان ما در چرخه‌ باطل بی‌تجربگی حاصل از کم‌کاری و بیکاری گرفتار شده‌اند.
کد خبر: ۷۱۹۰۱

در دنیایی که سرعت تغییرات فناوری و تحولات اقتصادی هر روز بیشتر می‌شود، جوانان فارغ‌التحصیل دانشگاه‌ها با چالشی بزرگ روبه‌رو هستند؛ شکاف بین دانشگاه و صنعت. این شکاف، که ناشی از تفاوت بین مهارت‌های آموخته‌شده در دانشگاه و نیازهای واقعی بازار کار است، باعث شده است بسیاری از جوانان، حتی با داشتن مدارک معتبر، نتوانند به‌راحتی وارد بازار کار شوند.

در ایران، این مسئله به‌ویژه در شهرستان‌ها شدیدتر است. شرکت‌ها و کارخانه‌ها، به‌دلیل شرایط اقتصادی ناپایدار و فشارهای مالی، ترجیح می‌دهند نیروهای باتجربه استخدام کنند تا هزینه‌های آموزش نیروهای تازه‌کار را کاهش دهند، این در حالی است که جوانان فارغ‌التحصیل، که اغلب فاقد تجربه عملی هستند، حاضرند حتی با حقوق کم یا به‌صورت کارآموزی کار کنند، اما فرصتی به آن‌ها داده نمی‌شود.
این چرخه معیوب نه‌تنها آینده جوانان را تحت تأثیر قرار داده، بلکه رشد صنعت و اقتصاد کشور را نیز کند کرده است. در بسیاری از کشورهای پیشرفته، جوانان فارغ‌التحصیل به‌عنوان یک فرصت دیده می‌شوند. شرکت‌ها با استخدام و آموزش آن‌ها، نه‌تنها هزینه‌های کم‌تری متحمل می‌شوند، بلکه نیروهایی وفادار و متخصص پرورش می‌دهند؛ اما در ایران، این فرهنگ هنوز در ساختار سازمانی بسیاری از شرکت‌ها تعریف نشده است.

در این گزارش، به بررسی این چالش از دو منظر می‌پردازیم؛ از نگاه یک فارغ‌التحصیل دانشگاه نوشیروانی که ماه‌هاست در جست‌و‌جوی کار است، و از نگاه یک صاحب شرکت فنی و مهندسی که با واقعیت‌های اقتصادی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. این گفت‌و‌گوها نه‌تنها تصویری از وضعیت فعلی ارائه می‌دهند، بلکه راهکارهایی برای حل این مشکل نیز پیشنهاد می‌کنند.

مدرک دارم، اما فرصت کار نه!

علی رضایی، جوان 25ساله‌ای که تازه از دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل در رشته مهندسی مکانیک فارغ‌التحصیل شده، در اتاق کوچکش در بابل نشسته است و به انبوهی از ای‌میل‌های ردشده نگاه می‌کند. او که روزی با اشتیاق و امیدواری وارد دانشگاه شد، حالا با واقعیت سخت بازار کار روبه‌روست.
علی می‌گوید: «از زمانی که فارغ‌التحصیل شدم، بیش از 50 رزومه برای شرکت‌های مختلف فرستاده‌ام. بیشتر آن‌ها حتی پاسخ هم نداده‌اند، آن‌هایی هم که پاسخ داده‌اند، گفته‌اند به حداقل 2 سال تجربه نیاز دارند، من حتی پیشنهاد دادم که به‌صورت کارآموزی و بدون حقوق کار کنم، اما باز هم جواب منفی شنیدم.»

او ادامه می‌دهد: «در دانشگاه، بیشتر وقت ما صرف یادگیری تئوری‌ها شد، البته که تئوری مهم است، اما وقتی وارد بازار کار می‌شوی، می‌بینی که بسیاری از چیزهایی که یاد گرفته‌ای، کاربرد عملی چندانی ندارند. اگر در طول تحصیل، دوره‌های کارآموزی اجباری داشتیم، شاید الآن وضعیت بهتری داشتیم.»

علی به مشکلات اقتصادی خانواده‌اش هم اشاره می‌کند: «پدرم بازنشسته است و حقوق کمی دارد. من واقعاً نیاز دارم که کار کنم و به خانواده‌ام کمک کنم، اما انگار هیچ راهی وجود ندارد. بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم تمام این سال‌هایی که درس خواندم، بی‌فایده بوده است؛ با این حال، علی هنوز امیدوار است: «می‌دانم که اگر یک فرصت کوچک به من داده شود، می‌توانم ثابت کنم که توانایی‌های زیادی دارم. فقط کافی است کسی به من اعتماد کند.»

علی با لحنی که ترکیبی از ناامیدی و امیدواری است، ادامه می‌دهد: «بعضی وقت‌ها به این فکر می‌کنم که شاید بهتر بود به جای تحصیل در دانشگاه، از همان ابتدا وارد بازار کار می‌شدم و یک مهارت فنی یاد می‌گرفتم. اما خانواده‌ام همیشه تأکید داشتند که درس بخوانم و مدرک بگیرم. حالا که مدرک دارم، می‌بینم که این مدرک به تنهایی کافی نیست.»

او به تجربه‌های محدود کارآموزی‌اش اشاره می‌کند: «در تابستان سال آخر، یک دوره کارآموزی دو ماهه در یک کارگاه کوچک مکانیک گذراندم. آنجا چیزهای زیادی یاد گرفتم که در دانشگاه به ما آموزش نداده بودند. اما متأسفانه، این تجربه کوتاه برای شرکت‌ها کافی نیست. آن‌ها به دنبال کسانی هستند که سال‌ها تجربه داشته باشند.»

علی همچنین به نقش شبکه‌های ارتباطی در یافتن شغل اشاره می‌کند: «متأسفانه در شهرستان‌ها، خیلی چیزها بر اساس رابطه پیش می‌رود. اگر آشنا نداشته باشی، پیدا کردن کار خیلی سخت است. من و بسیاری از دوستانم این را تجربه کرده‌ایم.»

با این حال، علی هنوز به آینده امیدوار است: «می‌دانم که اگر یک فرصت کوچک به من داده شود، می‌توانم ثابت کنم که توانایی‌های زیادی دارم. فقط کافی است کسی به من اعتماد کند و شانسی به من بدهد. من حاضر هستم سخت کار کنم و همه چیز را از پایه یاد بگیرم.»

ریسک استخدام جوانان، چالشی در سایه اقتصاد ناپایدار

مهندس حسین مرادی، مدیرعامل یک شرکت فنی و مهندسی در بابل، با بیش از 15 سال سابقه کار در صنعت، از چالش‌های استخدام نیروهای جوان می‌گوید. او که خود روزی یک فارغ‌التحصیل جوان بوده، حالا از طرف دیگر ماجرا به این مسئله نگاه می‌کند.  

مهندس مرادی در دفتر کارش، پشت میزی پر از نقشه‌ها و طرح‌های فنی نشسته است. او با صدایی آرام اما پر از دغدغه شروع به صحبت می‌کند: «من خودم هم روزی یک فارغ‌التحصیل جوان بودم که به دنبال کار می‌گشتم. می‌دانم که چقدر سخت است وقتی کسی به تو فرصت نمی‌دهد. اما الان که در جایگاه یک مدیر هستم، می‌بینم که واقعیت‌های اقتصادی، تصمیم‌گیری را سخت می‌کند.»  

وی به شرایط اقتصادی ناپایدار اشاره می‌کند: «اوضاع اقتصادی کشور به گونه‌ای است که هر روز ممکن است قیمت مواد اولیه یا نرخ ارز تغییر کند. این ناپایداری باعث می‌شود که شرکت‌ها نتوانند ریسک استخدام نیروهای بدون تجربه را بپذیرند. آموزش یک نیروی جوان حداقل 3 تا 6 ماه زمان می‌برد و در این مدت، شرکت باید هزینه‌های زیادی را متحمل شود.»  

مرادی ادامه می‌دهد: «من خودم بارها به این فکر کرده‌ام که نیروهای جوان را استخدام کنم و به آن‌ها آموزش بدهم. اما وقتی به هزینه‌ها و ریسک‌های آن فکر می‌کنم، مجبور می‌شوم از این تصمیم صرف‌نظر کنم. متأسفانه، در شرایط فعلی، شرکت‌ها بیشتر به دنبال بقا هستند تا رشد.»  

با این حال، مهندس مرادی معتقد است که این چرخه معیوب قابل حل است: «اگر دولت یا نهادهای آموزشی حمایت‌های لازم را انجام دهند، این مشکل قابل حل است. مثلاً اگر دولت بخشی از هزینه‌های آموزش نیروهای جوان را تقبل کند یا مشوق‌هایی برای شرکت‌هایی که نیروهای تازه‌کار استخدام می‌کنند در نظر بگیرد، شاید این چرخه معیوب شکسته شود.»  

او همچنین به نقش دانشگاه‌ها اشاره می‌کند: «دانشگاه‌ها باید بیشتر با صنعت همکاری کنند. دوره‌های کارآموزی اجباری در طول تحصیل می‌تواند به دانشجویان کمک کند تا با واقعیت‌های بازار کار آشنا شوند و مهارت‌های عملی کسب کنند. این کار نه تنها به نفع دانشجویان است، بلکه به نفع شرکت‌ها هم هست.»  

مهندس مرادی با نگاهی به پنجره‌ی دفتر کارش، که رو به حیاط کوچک شرکت باز می‌شود، ادامه می‌دهد: «گاهی اوقات، وقتی به گذشته فکر می‌کنم، یاد روزهایی می‌افتم که خودم تازه فارغ‌التحصیل شده بودم و به دنبال کار می‌گشتم. آن زمان، یک مدیر دلسوز به من فرصت داد و من توانستم اولین تجربه‌های کاری‌ام را کسب کنم. حالا احساس می‌کنم که باید این چرخه‌ی خوب را ادامه دهم، اما واقعیت‌های اقتصادی اجازه نمی‌دهند.»

وی به مشکلات خاص شهرستان‌ها اشاره می‌کند: «در شهرستان‌ها، بازار کار محدودتر است و شرکت‌ها کوچک‌تر هستند. این یعنی منابع مالی کم‌تری داریم و نمی‌توانیم ریسک‌های بزرگی بپذیریم. در تهران یا شهرهای بزرگ، شاید شرکت‌ها بتوانند نیروهای جوان را استخدام کنند و آموزش دهند، اما در شهرستان‌ها، این کار خیلی سخت‌تر است.»

مرادی همچنین به نقش شبکه‌های ارتباطی در استخدام نیروها اشاره می‌کند: «متأسفانه، در شهرستان‌ها، خیلی چیزها بر اساس رابطه پیش می‌رود. اگر کسی را بشناسی، شاید بتوانی فرصتی به او بدهی، اما اگر آشنا نباشد، حتی اگر بهترین رزومه را هم داشته باشد، شانس کمی دارد. این یک واقعیت تلخ است، اما متأسفانه وجود دارد.»

با این حال، مهندس مرادی هنوز به آینده امیدوار است: «من معتقدم که اگر همه با هم همکاری کنیم، می‌توانیم این چالش را حل کنیم. دولت، دانشگاه‌ها، شرکت‌ها و حتی خود جوانان باید دست‌به‌دست هم دهند تا این شکاف بین دانشگاه و صنعت پر شود. اگر این اتفاق بیفتد، نه تنها جوانان ما آینده‌ی بهتری خواهند داشت، بلکه صنعت و اقتصاد کشور هم رشد خواهد کرد.»

از کارآموزی اجباری تا مشوق‌های مالی

دکتر علی قربانی، کارشناس آموزشی با بیش از 20 سال سابقه در حوزه آموزش عالی و ارتباط دانشگاه با صنعت، در گفت‌وگویی اختصاصی به بررسی راهکارهای عملی برای حل مشکل جوانان فارغ‌التحصیل و نیاز شرکت‌ها به نیروهای باتجربه پرداخت. او با ارائه راهکارهای کاربردی، تصویری از آینده‌ای بهتر ترسیم می‌کند.

دکتر قربانی می‌گوید: مشکل شکاف بین دانشگاه و صنعت، یک مسئله جهانی است، اما در ایران به دلیل شرایط خاص اقتصادی و ساختاری، این مشکل شدیدتر است. برای حل این مشکل، نیاز به یک برنامه‌ریزی جامع و همکاری همه‌جانبه داریم.

او به راهکارهای عملی زیر اشاره می‌کند: ایجاد دوره‌های کارآموزی اجباری در طول تحصیل: دانشگاه‌ها باید دوره‌های کارآموزی اجباری را در برنامه‌های درسی خود بگنجانند. این دوره‌ها باید حداقل 6 ماه تا یک سال طول بکشند و دانشجویان را با واقعیت‌های بازار کار آشنا کنند. این کار نه تنها به دانشجویان کمک می‌کند تا مهارت‌های عملی کسب کنند، بلکه شرکت‌ها نیز می‌توانند از این فرصت استفاده کنند و نیروهای آینده خود را شناسایی و آموزش دهند.

ایجاد مراکز مشترک دانشگاه و صنعت:دانشگاه‌ها و شرکت‌ها باید مراکز مشترکی ایجاد کنند که در آن‌ها پروژه‌های تحقیقاتی و عملی انجام شود. این مراکز می‌توانند به عنوان پلی بین دانشگاه و صنعت عمل کنند و دانشجویان را با نیازهای واقعی صنعت آشنا کنند. این کار همچنین می‌تواند به شرکت‌ها کمک کند تا از ایده‌ها و نوآوری‌های دانشجویان استفاده کنند.

ارائه مشوق‌های مالی به شرکت‌ها

دولت باید مشوق‌های مالی برای شرکت‌هایی که نیروهای جوان و تازه‌کار استخدام می‌کنند، در نظر بگیرد. مثلاً می‌توان بخشی از هزینه‌های آموزش نیروهای جوان را تقبل کرد یا معافیت‌های مالیاتی برای این شرکت‌ها در نظر گرفت. این کار می‌تواند شرکت‌ها را تشویق کند تا ریسک استخدام نیروهای بدون تجربه را بپذیرند.

ایجاد سیستم مربی‌گری (Mentorship) در شرکت‌ها

شرکت‌ها می‌توانند سیستم مربی‌گری ایجاد کنند که در آن نیروهای باتجربه، نیروهای جوان را راهنمایی و آموزش دهند. این کار نه تنها به نیروهای جوان کمک می‌کند تا سریع‌تر با محیط کار آشنا شوند، بلکه باعث افزایش انگیزه و وفاداری آن‌ها نیز می‌شود.

برگزاری کارگاه‌های آموزشی و سمینارهای مشترک

دانشگاه‌ها و شرکت‌ها می‌توانند به طور مشترک کارگاه‌های آموزشی و سمینارهایی برگزار کنند که در آن‌ها دانشجویان و کارفرمایان با هم تعامل داشته باشند. این کار می‌تواند به دانشجویان کمک کند تا با نیازهای صنعت آشنا شوند و شبکه‌های ارتباطی خود را گسترش دهند.

قربانی با تأکید بر نقش دانشجویان در این فرآیند، ادامه می‌دهد: «دانشجویان نیز باید مسئولیت‌پذیر باشند و به دنبال کسب مهارت‌های عملی و تجربه‌های کاری باشند. شرکت در دوره‌های کارآموزی، پروژه‌های تحقیقاتی و کارگاه‌های آموزشی می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا خود را برای ورود به بازار کار آماده کنند.»

وی همچنین به نقش خانواده‌ها اشاره می‌کند: «خانواده‌ها نیز باید در این فرآیند مشارکت کنند. آن‌ها باید به فرزندان خود یاد دهند که تحصیلات دانشگاهی به تنهایی کافی نیست و کسب مهارت‌های عملی و تجربه‌های کاری نیز بسیار مهم است. خانواده‌ها می‌توانند با حمایت از فرزندان خود در دوران تحصیل و تشویق آن‌ها به شرکت در دوره‌های کارآموزی، به آن‌ها کمک کنند تا آینده‌ی بهتری داشته باشند.»

قربانی در پایان با امیدواری می‌گوید: «من به آینده امیدوارم. اگر همه با هم همکاری کنیم، می‌توانیم این چالش را حل کنیم و آینده‌ای بهتر برای جوانان و صنعت کشور بسازیم. این کار نیازمند زمان و تلاش است، اما نتیجه‌ی آن ارزش این تلاش را دارد.»

بحران شکاف بین دانشگاه و صنعت، که سال‌هاست گریبان‌گیر جوانان فارغ‌التحصیل و شرکت‌های ایرانی شده است، تنها یک مشکل اقتصادی یا آموزشی نیست؛ این یک چالش فرهنگی و اجتماعی است که نیازمند تغییر نگرش و همکاری همه‌جانبه است. جوانان ما، با تمام استعدادها و آرزوهایشان، در آستانه ورود به بازار کار، با دیواری بلند از انتظارات و نیازهای تجربه‌محور روبه‌رو می‌شوند. از سوی دیگر، شرکت‌ها و کارخانه‌ها، درگیر چرخه‌ای از فشارهای اقتصادی و ناپایداری‌های بازار، ترجیح می‌دهند به جای سرمایه‌گذاری روی نیروهای جوان، به دنبال نیروهای باتجربه‌تر بروند.

اما این چرخه معیوب، راه حل‌هایی دارد. همان‌طور که دکتر قربانی اشاره کرد، ایجاد دوره‌های کارآموزی اجباری، توسعه مراکز مشترک دانشگاه و صنعت، ارائه مشوق‌های مالی به شرکت‌ها، و ایجاد سیستم‌های مربی‌گری می‌توانند به پر کردن این شکاف کمک کنند. این راهکارها نه تنها به نفع جوانان است، بلکه به نفع صنعت و اقتصاد کشور نیز هست.

با این حال، حل این مشکل تنها به دست یک نفر یا یک نهاد ممکن نیست. این نیازمند همکاری همه‌جانبه است: دانشگاه‌ها باید برنامه‌های درسی خود را به روز کنند، شرکت‌ها باید ریسک استخدام نیروهای جوان را بپذیرند، دولت باید با ارائه مشوق‌ها و حمایت‌های مالی، این فرآیند را تسهیل کند، و خود جوانان نیز باید با تلاش و پشتکار، مهارت‌های لازم را کسب کنند.

آینده‌ی بازار کار ایران به این بستگی دارد که امروز چه تصمیماتی گرفته می‌شود. آیا می‌توانیم این چالش را به فرصتی برای رشد و پیشرفت تبدیل کنیم، یا همچنان در چرخه‌ باطل بی‌تجربگی و بیکاری گرفتار خواهیم ماند؟ پاسخ این سوال در دست همه‌ ماست.

 

تسنیم

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها