آیا داستان گیلدخت واقعیت دارد؟ شما به عنوان مخاطب چه نظری درباره سریال گیلدخت دارید؟ در ادامه به این سریال پرمخاطب پرداخته ایم و نقدهایی را برآن آورده ایم.
نقد سریال گیلدخت داستان تکراری عشق پسر رعیت به دختر خان در گیل دخت که بارها چنین داستانهایی را در سریالهای مختلف دیده ایم محمود پاک نیت در این سریال مثل همیشه نقش خان را بر عهده دارد او پدر دختری به نام گلنار است که پسر جوانی به نام اسماعیل عاشق اش میشود، اما خان با ازدواج دخترش با پسر رعیت مخالف است داستانی که بارها در فیلمها و سریالهای مختلف دیده ایم و در پایان عاشق و معشوق به یکدیگر میرسند.
شمانیوز در گزارشی نوشته که به طور کلی «گیلدخت» در یک تقلید خیلی ظاهری و سطحی از درامهای تاریخی کرهای، سعی کرده با بردن ما به درون مطبخ خان و نشان دادن غذاهای خوش آب و رنگ و فرایند تهیۀ آنها، حال و هوایی مفرح نیز ایجاد کند، اما ماجراهای مطبخ فعلا نه ارتباط قابل درکی با ماجرای اصلی دارند و نه به خودی خودشان نکتۀ قابل توجه و جالبی ارائه میکنند.
داستان در دوران قاجار رخ میدهد و تقریبا میتوان پایان سریال را حدس زد و بیشتر جنبه سرگرم کننده برای مخاطبان تلویزیونی را دارد.
به نظر می رسد، سریال گیلدخت از روی داستان واقعی ساخته نشده است و داستانی ساختگی مربوط به دوران قاجار است. اما می توان کلیتی در آن پیدا کرد که با تاریخ تطابق دارد؛ مانند ظلم در جامعه، قدرت شاهزاده ها، فضای حکومت قاجار و ...
حتی در تریلر سریال هم که پخش میشد، چیزی جز گرفتاری و هجران و مصیبت دیده نمیشد؛ خلاصه اینکه اگر کسی علاقمند به تماشای ماجرای طولانی رنجهای یک دختر معصوم باشد، حتما از دنبال کردن این سریال لذت خواهد برد!
تکرار اتفاقات مشابه و کش دادن سریال نکته منفی فیلم گیلدخت است که افراد زیادی به آن انتقاد کرده اند. حتی بازیگر این سریال هم این موضوع را تایید می کند که در ادامه متن مصاحبه ایشان را آورده ایم.
بیشتر بخوانید:
نگاهی به آمار مشاهده سریال گیلدخت از ابتدای پخش نشان میدهد که قسمتهای این مجموعه حدود ۶ میلیون بار توسط مخاطبان تلویزیون مشاهده شده است. این سریال با عبور از ۵ و نیم میلیون بازدید پرمخاطبترین مجموعه تلویزیون در ماههای گذشته به شمار میرود. نخستین قسمت این سریال ۳۱۷ هزار بار دیده شد.
بازنمایی طبیعت گیلان یکی از شاخصهای اصلی سریال «گیل دخت» است. گیلان به طور کلی و شهر رشت، معروف است به شهر فرهنگ؛ فرهنگ با همۀ اختصاصات آن. این شهر قدیمی که نامش در کتاب حدودالعالم تألیف ۳۷۲ق آمده و در کتابهای دیگر به صورت رَشد و الرّصد هم ضبط شده، از دوره صفوی و در عهد شاه عبّاس کبیر یکی از مهمترین شهرهای تجاری ایران و محلّ رفت و آمد تجّار ایرانی و خارجی بود. از این رو رشت را دروازه ایران به اروپا میدانند.
به نظر میرسد سریال «گیل دخت» در سالهای پایانی حکومت قاجار روایت میشود، در این دوران رشت پیش از دیگر شهرها مشمول برنامههای توسعه مدار و نوین سازی شده بود.
در شهر رشت توجه به بهداشت شخصی، آراستگی ظاهر، حسن معاشرت، مهمان دوستی، پاکیزگی شهر، تأسیس یتیم خانه و سرای سالمندان و بیمارستانهای مردمی، اهمّیت دادن به تحصیل، مطالعۀ کتاب و روزنامه، تماشای تئاتر و … همه از ویژگیهایی هستند که توجّه مسافران و مأموران دولتی را جلب کرده و در سفرنامهها و کتابهای خاطرات خود از آن سخن گفتهاند.
در پنجاه سال اخیر هم به دلیل همین گرم جوشی، مهربانی و سرزندگی و تنوّع غذایی رشتیها، این شهر همیشه یکی از مقاصد مهمّ گردشگری در ایران بوده و خواهد بود. به نظر میرسد که بازنمایی طبیعت شهر رشت از دیگر مولفههایی است که باعث دیده شدن بیشتر سریال «گیل دخت» شده است.
به زعم محققین آداب و فرهنگ غذایی یک منطقه بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که در یک بشقاب خلاصه شود. فرهنگ غذایی جزیی از میراث فرهنگی هر کشور است که در کنار تاریخ، افسانهها، موسیقیها، کتیبهها، پوشش، آداب و رسومات و مذهب نشانههایی از تاریخ آن سرزمین دارد. با توجه به وجود قومیتها و مناطق مختلف در گستره جغرافیایی این کشور، ایران دارای تنوع غذایی بسیار زیادی است. از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران، هر منطقهای با توجه به مواد اولیه در دسترس و خاص خود، غذای مخصوص به خود را دارد. سریال «گیل دخت» با نگاهی ظریف به موضوع فرهنگ غذایی شمال کشور نوری تازه بر اهمیت این موضوع تابانده است.
قصه سریال گیل دخت در دوران قاجار میگذرد، از میان شاهان قاجار، ناصرالدین شاه، به علت علاقه زیادش به سفرهای اروپایی و واردسازی جنبههایی از فرهنگ فرنگی به ایران، نقش ویژهای در جا انداختن خوراکهای جدید خارجی در ایران داشت. ساخت آشپزخانه داخل فضای منزل به جهت تغییر نقشه کلی ساخت منازل و استفاده از قاشق و چنگال سر سفره هم در دوران حکومت او اتفاق افتاد.
در خانه اشراف، اتاقی که آشپزخانه بود معمولا کنار نشیمن قرار داشت. داخل اتاق یاد شده اجاقهایی متعدد از جنس گچ و سنگ میساختند، همچنین تعداد تنورها نیز متعدد بود. برای هر بخش اندرونی و بیرونی، آشپزخانه جداگانهای در نظر میگرفتند و اداره آشپزخانه بیرونی را به یک آشپز و امورات آشپزخانه اندرونی را به کنیزی میسپردند. در واقع بعد از دوران قاجار بود که مطبخ یا همان آشپزخانه به درون خانهها آمد و تغییری اساسی در فرهنگ غذایی ایرانیها شکل گرفت.
هرچند آشپزی ایرانی قدمتی بسیار طولانی دارد و در کنار روم و چین، یکی از مکاتب سهگانه آشپزی دنیای باستان است، اما آشپزخانه ایرانی، به صورت فضایی مستقل و دارای هویت جداگانه، پدیدهای جدید بهشمار میرود.
در واقع، اهمیت آشپزی و خوراک در شرححالی که از زندگی شاهان نوشته شده، یا سفرنامههای جهانگردان و مستشاران خارجی و تحقیقات انجام شده روی جامعهشناسی و مردمشناسی ایرانی در دورانهای مختلف تاریخی، به خوبی مشخص است. مهماننوازی و پذیرایی از مهمان در میان ایرانیان با بهترین غذای موجود در منزل گوشه مخصوصی از فرهنگ غذای ایرانی را ساخته است.
سریال «گیل دخت» تلاش کرده است که این فرهنگ غذایی را با دقت بازنمایی کند، موضوعی که سالها از دید فیلم سازان مختلف دور مانده بود.
حمید ابراهیمی با سریال پرمخاطب و ماندگار «صاحبدلان» به کارگردانی محمدحسین لطیفی به شهرت رسید و کاراکتر «عمو محمود» به شخصیتی به یادماندنی در کارنامه او تبدیل شد. این بازیگر پس از «صاحبدلان»، در سریال خانوادگی «مثل هیچکس»، کمدی «گاو صندوق» و مجموعه پلیسی «هوش سیاه» دیده شد و نقشهای مختلفی را تجربه کرد. «کلبهای در مه» و «حکم رشد» نیز آخرین آثاری هستند که حمید ابراهیمی روی آنتن داشت.
این بازیگر مدتی است که با سریال تاریخی گیل دخت در شبکه یک حضور دارد و با یکی دیگر از نقشهای به قول خودش خاکستری کارنامهاش، در قاب تلویزیون دیده میشود. به بهانه نقشآفرینی حمید ابراهیمی در این سریال، با او گفتوگویی داشتهایم.
چه جذابیتهایی در «گیل دخت» و نقش «عباسقلی» دیدید که حضور در این سریال را پذیرفتید؟
«گیل دخت» سریالی تاریخی و قجری است و این نوع سریالها در میان مخاطبان جایگاه ویژهای دارند. نقش «عباسقلی» هم پیرو نقشهایی که من همیشه بازی کردم، پیچیدگیهای خاص خودش را داشت. وقتی فیلم نامه را خواندم، دیدم در قصه بسیار تاثیرگذار است و آن را پذیرفتم.
مشابه مثلث عشقی و ماجرای عاشقانه «گیلدخت» را پیشتر در سریالهای تاریخی دیگر نیز دیدهایم، به نظرتان «گیلدخت» نگاه متفاوتی به این موضوع داشته است؟
به صورت کلی یک سری پازلها در تلویزیون وجود دارد که اصولا نویسندگان و خالقان آثار، طبق آن پازلها پیش میروند و به نظرم خیلی نمیشود درباره این موضوع صحبت کرد که نسبت به کارهای دیگر تفاوت دارد یا ندارد، برخی سلایق فردی نویسنده در آن به کار رفته است. به هرحال این مثلثی که میگویید در اکثر کارها وجود دارد و خودش باعث شکل گرفتن درام میشود؛ و به نظر شما وجود بعضی موضوعات مشترک در سریالهای مختلف، یک ضعف است؟ نمیتوانیم بگوییم ضعف است یا قوت، در شرایط موجود ما ناگزیریم به خلق چنین چیزهایی. به هرحال هر کشور و هر نقطه در جهان، قوانین و موازین خودش را دارد و تو به عنوان کسی که اثری را خلق میکنی نمیتوانی پایت را از آن قوانین و موازین فراتر بگذاری.
ما هنگام نوشتن یک متن، خیلی چیزها را رعایت میکنیم و شاید آن چه در ذهن ماست و آن چه روی کاغذ نگاشته میشود، دو چیز باشد و آن چه واقعا در ذهن شماست شکل نگیرد، اما به دلیل سلایق فردی یک کاری قدرتمندتر میشود و یک کاری ضعیفتر. به نظرم «گیلدخت» قوت بیشتری دارد، چون مجید آسودگان را میشناسم و قلمش را بسیار دوست دارم.
اگر بخواهید به ویژگیها و امتیازهای «گیلدخت» اشاره کنید، چه میگویید؟
سریال در جایی فیلم برداری شده که زیباییهای بصری فراوان دارد و این خودش خیلی مهم است. استفاده از عناصری مانند بازیگران گوناگون با سلایق مختلف، کارگردانی مناسب و هوشمندانه و نوشته خوب، همه اینها دست به دست هم میدهد تا یک اثر خوب و قابل دیدن باشد.
ریتم سریال مقداری کُند و قصه کماتفاق است، نظر شما چیست؟
من هم درباره آثاری که ساخته میشود، این نقد را دارم. به طور مثال در «بازی تاج و تخت» از همان قسمت اول همین طور اتفاق میبینی، سریال به شما یک قهرمان معرفی میکند و در قسمت دوم قهرمانت را میکشد و با جسارت قهرمان دیگری را برای شما میسازد، اما اصولا نویسندگان ما کمتر خطر میکنند و کمتر سراغ این اتفاقات میروند. یک اتفاق بزرگ را به عنوان پایه میگذارند و حول محور آن اتفاق، داستان را شکل میدهند. من خودم شخصا به عنوان یک مخاطب، کسی که در این حرفه است و سالها در تئاتر درامنویسی کرده، اعتقاد دارم که این به پیکر یک اثر ضربه میزند.
بله باعث میشود ریتم کُند شود و اتفاق کم باشد. یعنی قبول دارید که این ایراد به «گیلدخت» هم وارد است؟
متاسفانه، چون سر فیلم برداری بودم، نتوانستم سریال را ببینم، اما یکی، دو نفر از دوستان من هم گفتند که یک مقدار کُند پیش میرود.
پیش از این در «حکم رشد» و تعدادی دیگر از آثار کارنامهتان نیز با نقش منفی دیده شدید، این طور نقشها برایتان جذابتر هستند؟
بله، چون جایگاه بیشتری برای کار دارد و من شخصا میتوانم خیلی روی آن مانور بدهم.
خود شما هم در انتخاب نقش این حساسیت را دارید یا این شانس را هم داشتهاید که نقشهای مختلفی به شما پیشنهاد شود؟
نمیشود نقشها را به دو دسته مثبت و منفی تقسیمبندی کنیم. من هر نقشی که بازی کردم، با کار قبلی متفاوت بوده. شما نمیتوانید جنس بازی «عباسقلی»، شکل راه رفتن یا نگاه او و ترکیبی را که بازیگر برای ارائه نقش انتخاب کرده، با «افشین کافر» در «حکم رشد» مقایسه کنید، اینها دو آدم متفاوت هستند. حتی برویم عقبتر، در «کلبهای در مه» هم «سیروس» فرد دیگری است با خلق و خوی دیگری. من به عنوان کسی که سالها در تئاتر کار کردم، همیشه برایم بسیار مهم بوده نقشی که بازی میکنم با کار قبلیام زمین تا آسمان فرق کند. یعنی میگویید وجوه منفی در هرکدام از این کاراکترها نمود متفاوتی دارد. وجوه منفی در انسانها شبیه هم نیست و در هرکسی یک شکل است. وجوه منفی در دزدی که از دیوار خانه بالا میرود، دزدی که در بانک یواشکی یک تومان یک تومان از پول مردم برمیدارد، یا دزدی که در پمپ بنزین ذرهذره ته بنزین را برای خودش میزند، مختلف است.
یکی از آثار محبوب کارنامه شما مجموعه «صاحبدلان» است، از دیدگاه شما دلیل موفقیت و ماندگاری این سریال چیست؟
یکی از دلایل ماندگاری «صاحبدلان» متن آن است که آقای علیرضا طالبزاده نوشته. دیالوگنویسی بسیار زیبا، استفاده از اتفاقهای فراوان در کار و کاراکترسازی درست. ما در بعضی سریالها ۱۰ شخصیت میبینیم و هر ۱۰ شخصیت همه مثل یکدیگر هستند، اما در «صاحبدلان» آدمهای شبیه یکدیگر نمیبینید. «محمود» یک جنس بَد است، «شاهین» با بازی پوریا پورسرخ یک جنس بد است و پدرش «جلیل» هم یک جنس بد است. این آدمها با هم اختلاف دارند و این باعث میشود که برایتان دیدنی باشد، ولی ما سریالی میبینیم که ۲۰ کاراکتر دارد و همه آنها مثل هم حرف میزنند، مثل هم راه میروند و عین هم غذا میخورند، اصلا این چیست و به چه درد میخورد؟
چرا در سالهای اخیر این نوع سریالها کمتر ساخته میشود، سیاستهای تلویزیون تغییر کرده؟
سیاستهای کلان را نمیدانم، اما مسائل اقتصادی خیلی مهم است. من خودم فیلم نامه یک سریال را نوشتم و پیگیر هستم که آن را بسازم. سریالی پر از اتفاق و مطمئن هستم اگر ساخته شود بازخورد بسیار خوبی در تلویزیون خواهد داشت، ولی باید ببینیم آیا مسئولان سمت ما میآیند یا نه، دوباره میروند سراغ آن دایره همیشگی خودشان و باز هم با همان آدمها کار میکنند! به نظرم این رویکرد غلطی است. خودم را عرض نمیکنم، اما اگر تلویزیون سراغ سلایق مختلف و آدمهای دیگر برود و اعتماد کند، فکر میکنم وضعیت تلویزیون خیلی فرق میکند و مخاطبانش را پیدا میکند.
هم اکنون مشغول بازی در چه کاری هستید؟
یک فیلم سینمایی است به نام «۷/۷» درباره زندگی تیمسار فلاحی و من هم نقش ایشان را بازی میکنم. نقش همسر بنده را هم خانم بهار نوحیان بازی میکنند. این فیلم به کدام مقطع از زندگی شهید میپردازد و کارگردان آن چه کسی است؟ حول و حوش سال ۵۷ و شهادت ایشان. کارگردان فیلم هم آقای رضا غفاری یکی از هنرمندان جوان استان قم هستند.
فیلم به جشنواره فجر میرسد؟
گروه دارد تلاشش را میکند، حالا این که برسد یا نه خبر ندارم. در سریال تلویزیونی جدیدی ایفای نقش کردید؟ بله، در سریال آقای شیبانی به نام «دیگران» بازی کردم.
منبع: خبرآنلاین / فارس / رونامه خراسان