تابناک جوان : در عصر و زمانه ای که در آن زندگی می کنیم عوامل و مسببات زیادی دست به دست داده تا زندگی را از مسیر اصلی اش خارج ساخته و افراد را دچار تنش روحی و روانی كنند و این تنش های روانی به گونه ای در زندگانی ها سرازیر می شود که اصلا احساس نکنیم. زندگی که باید معدن و منبع امنیت و آرامش و آسایش روح و روان باشد تبدیل به آتشکده ای می شود که اهل خانه ناامنی و بهم ریختگی بیرون از منزل را به محیط داخل ترجیح می دهند. آن زمان جایی که باید برای همسر و فرزندان امن ترین پناهگاه و حصن محکمی باشد، متاسفانه جایگاه مامن بودن خودش را از دست داده است.راستی این آرامش چیست که همه از صبح علی الطلوع تا نیمه های شب به دنبال آن هستند اما فقط عده كمي آن را دارند؟ آیا با این سبک های زندگی می توان به آن دسترسی پیدا کرد؟ آیا با این همه مدل های رنگارنگ می توان به آن رسید؟ آیا با داشتن همه این زرق و برق هایی که گاها فقط یک نیمه روز و کمتر صدر نشین هستند تا مدل بعدی می توان آرامش را در زندگی تزریق کرد؟ اصلا آرامش چیست که از صبح گاهان تا شامگاهان به دنبال آن هستيم؟
همه این ها سوالاتی است که شاید روزانه چندین مرتبه به اذهان خطور کند و در جواب آن هم غالبا یک جمله می گوییم که اگر فلان ماشین یا بهمان خانه یا لباس و... را داشتم وضع زندگیم خیلی بهتر بود، دیگر دغدغه ای نداشتم و حال آنکه با کمی گذر از زمان به همان خواسته می رسیم اما از آرامش خبری نیست و شاید بعدها متوجه شویم همه این ها مباحث حاشیه ای زندگی ما بوده است و اگر طبق موازین شرع مقدس حرکت می کردیم زودتر به نتیجه می رسیدیم اما چون راه را گم کرده و وارد حاشیه هستیم هیچ گاه به سر منزل مقصول نائل نخواهیم آمد. مثل کسی که بخواهد از راه بیابانی، آن هم به صورت نابلدی و با حدس و گمان مسیری را طی کند و به حرف کسی هم توجهی نداشته باشد. قطعا سر منزل او کام مرگ است. چرا که مثلا اگر در کویر گیر کند راه بازگشتی برای چنین شخصی نیست جز مرگ.
یکی از این مسائل حاشیه ای که شما هیچ گاه با آن نمی توانید روح و روان تان را تسکین بدهید مسئله تجمل گرایی است. چرا که فرد تجمل گرا مانند بیماری است که به مرض تشنگی دچار گشته و آنقدر آب می خورد تا عاقبت با اندک زمانی مرگ او را به آغوش کشد و علت هم آن است که هیچ گاه خود را نمی تواند با منطق عقل متقاعد کند كه مثلا فلان شي به درد زندگی امروزش نمی خورد و اصلا احتیاجی به آن ندارد و حتی گاهی برای خرید همین وسیله که حتی شاید در طول مدت عمر خویش هم از آن استفاده ای نکند ساعت ها باید از وقت خود و خانواده اش بزند تا بتواند هزینه خرید آن را تامین كند که گاها به خاطر عدم تحمل این هزینه های سنگین یک زندگی پر از مهر را کم کم تبدیل به یک خانه بی مهر و سرد کرده و به راحتی از هم متلاشی می کند. البته در اين ميان مهريه هاي آنچناني و سكه هاي گران بهايي كه فقط براي مهريه است نيز از اين قاعده مستثني نيست و نمي توان آن را ناديده گرفت. اما سوال اصلي اين است كه آيا اين ها براي زندگي زناشويي مهم است يا مشاوره ازدواج و امثالهم؟
دكتر داريوش يوسف وند، روانشناس باليني و مدرس دانشگاه در همكلامي با ما در اين باره مي گويد: متاسفانه امروزه فرهنگ برخي از مردم ما به گونه ای است که برای مهریه و اخذ آن تلاش وافری می کنند. هزینه های چند صد میلیونی از قِبَل مهریه پرداخت می شود و بابت آن همه اعضاء خانواده زوجین تلاش می کنند اما برای سلامت روان زوج یک سکه هم هزینه نمی کنند!. چون به اعتقاد برخي تجملات و سنت های عروسی و ازدواج هنوز ارزشمندتر از ده جلسه مشاوره برای زوجین است. متاسفانه برخي پدر و مادرها به این مقوله حیاتی فکر نمي كنند و گاهي در اين امر خلاء فرهنگی - شناختی ديده مي شود. بي شك اين مهم نیاز به آگاه سازی اجتماعی دارد. گفته هاي اين استاد دانشگاه را در ادامه مي خوانيد.
*******
نكته حائز اهميتي كه بايد بدان توجه داشت اين است كه خلاء قانونی در این بین مشهود است. عملکرد مشاوران خانواده و ازدواج در این بین تا حدي دارای مشکل است. در این زمینه نیازی به مداخله بیمه ها برای آسان سازی فرآیند مشاوره، درمان و ارزیابی سلامت روان پیش از ازدواج نیست.
در واقع به همان اندازه که جامعه بر خود ضرورت می داند که به جزئی ترین رسوم و رفتارهای غیر ضرور ازدواج پرداخته شده و بابت آن هزینه های کلان پرداخت شود (هزینه هایي كه صرفا هیچ برآیندی ندارد) اما بابت هزینه ارزیابی سلامت روان، مشاوره پیش از ازدواج و درمان پیش از ازدواج این فرهنگ و آگاهی وجود ندارد که یک ضرورت الزام آور برای تداوم و ثبات زندگی زناشویی است.
پس در اين صورت نمی توان انتظار پایداری خانواده را داشت. آن هم در شرايطي که خانواده های گسترده هنوز به این الزام و باور نرسیده اند که برای پایداری یک زندگی، سلامت روان و رفتار و عملکرد بسیار مهمتر از تمام هزینه ها، رسوم و فاکتورهایی است که به طور سنتی نسل به نسل و گاهی آسیب رسان در شریان زندگی نفوذ و تداوم دارد. واقعا وظیفه فرهنگ سازی در این زمینه بر عهده کیست؟ چرا طرح مشاوره پیش از ازدواج اجباری نمی شود؟
امروز مشاوره پیش از ازدواج به صورت اجباری و دارای استانداردهای تخصصی لازم نيست. اصلا تا حدي مشخص نيست كه فاکتورهای استاندارد سنجی آن چیست. آیا متخصصین دارای تاییدیه از انجمن ازدواج و خانواده کشور در این زمینه مشاوره می دهند؟ صلاحیت افراد حرفه ای در این زمینه توسط کدام سازمان تایید شده است؟ آیا سازمان نظام روانشناسی کشور کمیته تخصصی خانواده دارد که مجوز درمان در حیطه خانواده را به روانشناسان دارای پروانه فعالیت بدهد؟ در این زمینه از کمیته های تخصصی فنی، پژوهشی و... انجمن ازدواج و خانواده کشور یا دانشگاه های دارای گروه خانواده کمک می گیرد؟ سایر ارگان های مدعی دخالت در امر خانواده، دارای تخصص های آسیب شناسانه در حیطه خانواده هستند؟ اين ها تنها تعدادي اندكي از سوالات بي جوابي هستند كه بايد براي آنها پاسخ مناسب و درخوري يافت و براي حل معضلات مرتبط چاره و تدبيري اساسي انديشيد.
جالب است بدانيم به گفته رئیس سازمان بهزیستی، 3900 مدرس در بحث ازدواج در 1900 مرکز مشاوره ارائه خدمات می دهند. این آمار و تعداد روانشناس و مدرس خانواده تا چه میزان در کاهش آسیب های خانواده موثر واقع شده اند؟ از نظر آماری این آمار درست است اما از نگاه دارا بودن صلاحیت حرفه ای ساختار تعریف شده دارای استاندارد های علمی و فیلترهای سنجشی ارزیابی صلاحیت علمی و اخلاق حرفه ای در سطح تخصصی و بالینی برای این مسئله وجود ندارد و نمی توان به دارا بودن صلاحیت تمام این افراد اعتماد کرد و لازم است سازمان بهزیستی ساختارهای تعریف شده اعطای صلاحیت به این افراد را با هدف ارتقاء سطح علمی و تخصصی و یکپارچه سازی مداخلات و استاندارد سنجی مداخلات و صلاحیت سنجی این افراد در را دستور کار قرار دهد.
کما اینکه این برنامه در حال حاضر توسط انجمن ازدواج و خانواده کشور در حال پیگیری است. با این حال انجمن ازدواج و خانواده نهادی نوپا است که از حمایت های مالی و همراهی تخصصی و قانونی آن طور که در ماموریت این انجمن تعریف شده است، برخوردار نیست. مشاهدات، نشان دهنده عملکرد حرفه ای تر سازمان بهزیستی نسبت به سازمان نظام روانشناسی است. سازمان نظام روانشناسی به دلیل غیر تخصصی بودن هئیت مدیره و نداشتن کمیته های تخصصی از نگاه ارزیابی سنجه های اعطای مجوز در این زمینه تیم های تخصصی اعطای مجوز خانواده درمانی و زوج درمانی را در تیم هیئت مدیره خود ندارد و برای اعطای صلاحیت علمی به مشاوران خانواده، به دلیل نداشتن کمیته های تخصصی با مشکل مواجه است.
از طرفی شاهد هستیم مراکز دارای مجوز مداخلات خانواده با مجوز از سازمان ملی جوانان و وزارت ورزش و جوانان، تشکیل کمیته های مشاوره و روانشناسی با هدف ارجاع پرونده های خانواده و زوج به سیستم های درون سازمانی به نوعی چند گانگی این عملکردها به خودی خود خبر از آسیب هایی می دهد که نشات گرفته از نبود روند مدیریت و خلاء یک سازمان محوری است. مداخلات غیر کارشناسانه در سیاست گذاری های مرتبط با خانواده زنگ خطری دامن زننده به وضعیت بحرانی خانواده در کشور است.
بهنام صدقی