نام میثم حسینپور، قاضی جوان دادسرای تهران در سالهای اخیر بارها بهدلیل انجام کارهای خیرخواهانه و صدور قرارهای نوآورانه در رسانهها مطرح شده است.
او زمانی که دادیار دادسرای ویژه سرقت بود، درحالیکه تصور میکرد در انجام وظایفش کوتاهی کرده، قرار ۲۴ ساعت بازداشت خودش در پلیس آگاهی را صادر کرد و خواستار ارجاع پروندهاش به دادسرای انتظامی قضات و پرداخت بخشی از حقوقش به متهم پرونده شد.
این قاضی جوان در پروندهای دیگر وقتی تازهدامادی تحت عنوان مظنون به سرقت لوله آب پارک بازداشت شده بود، او را آزاد کرد و در اقدامی جالب خودش هزینه تعمیر لوله آب پارک را به جای صندوق بیتالمال پرداخت کرد.
حسینپور همچنین وقتی پرونده کارتنخوابی گرسنه که دست به سرقت از صندوق صدقات زده و توسط پلیس دستگیر شده بود، روی میزش قرار گرفت با این استدلال که سارق در حالت اضطرار و برای رفع گرسنگی و فرار از مرگ دست به این سرقت زده، حکم آزادیاش را صادر کرد. اما مهمترین اقدام قاضی جوان که نامش را بر سر زبانها انداخت و او را به یکی از چهرههای مردمی سال تبدیل کرد، فروش خودنویسش بود که با آن فقط حکم آزادی مینوشت. حسینپور ۶ سال بود که از این خودنویس فقط برای نوشتن حکم آزادی زندانیان یا صدور قرار منع تعقیب متهمان استفاده میکرد تا اینکه در اقدامی جالب آن را فروخت و با پولش بیش از ۱۰۰ زندانی را از زندان آزاد کرد.
این قاضی جوان مدتی است که از دادسرای ویژه سرقت به دادسرای رسیدگی به جرائم جنایی منتقل شده و در شعبه چهارم بهعنوان بازپرس به پروندههای جنایی رسیدگی میکند. او چند روز قبل وقتی مشغول بررسی تعدادی از پروندهها بود با پرونده قتلی قدیمی مواجه شد. این پرونده مربوط به قتل زنی بهدست مردی جوان در جریان یک درگیری بود. این قتل ۱۱ سال قبل اتفاق افتاده بود و با وجود اینکه ۶ نفر از اولیای دم رضایت داده بودند، اما همچنان ۲ نفر دیگر از آنها خواستهشان دریافت دیه یا قصاص قاتل بود و با توجه به اینکه جوان محکوم توانایی پرداخت دیه را نداشت، ۴ مرتبه پای چوبه دار رفته و هر بار با تلاش مسئولان قضایی توانسته بود مهلت بگیرد.
اولیای دم حاضر به دریافت دیه بودند اما مرد زندانی توانایی پرداخت ۲۰۰ میلیون تومانی که آنها خواسته بودند را نداشت. در این شرایط بود که قاضی حسینپور به فکر فراهم کردن مبلغ دیه برای نجات جان این مرد افتاد. قاضی جوان اما خودش چنین پولی نداشت. او که سالهای زیادی از شروع به کارش نمیگذرد، زندگی متوسطی دارد و در خانهای کوچک در جنوب شرق تهران زندگی میکند اما تصمیم گرفت از سرمایه اجتماعیاش استفاده کند.
قاضی حسینپور چند سال قبل بعد از ماجرای فروش خودنویساش برای فراهم کردن پول آزادی زندانیان جرائم غیرعمد، در یکی از برنامههای تلویزیونی بهعنوان چهره مردمی انتخاب و بهعنوان قدردانی و یادبود جامی به او هدیه شد. حسینپور به این فکر افتاد این جام را بفروشد تا شاید با پول آن بخشی از دیه ۲۰۰ میلیون تومانی فراهم شود. در این شرایط بود که او هدیهاش را به فروش گذاشت.
خبر تلاش قاضی جوان برای نجات زندانی محکوم به قصاص به گوش حمید سوریان، قهرمان سابق کشتی کشورمان و نایبرئیس فدراسیون کشتی رسید. او که همراه ۲تیم ملی کشتی آزاد و فرنگی در اردوی آمادگی برای مسابقات جهانی بود برای کمک به مرد محکوم به قصاص فکری به ذهنش رسید. او که پیش از این بارها در کارهای خیر پیشقدم شده بود ۲پیراهن تیم ملی را به اردو برد و از همه ملیپوشان خواست آن را امضا کنند. چهرههای مطرح تیم ملی مثل حسن یزدانی پیراهنها را امضا کردند و قرار شد ۲پیراهن تا پیش از اربعین حسینی برای آزادی این زندان به فروش برسد و اگر از این راه بیشتر از ۲۰۰میلیون تومان جمعآوری شد، بقیه پول نیز صرف آزادی زندانیان نیازمند شود.
چرا وارد پرونده شدم؟
حالا با گذشت چند روز از آغاز تلاشها برای فراهم کردن دیه ۲۰۰ میلیونی و جلب رضایت اولیای دم، تلاشها در این خصوص همچنان ادامه دارد. قاضی میثم حسینپور درباره انگیزهاش از این کار به همشهری میگوید: آنطور که در پرونده دیدم این زندانی تاکنون ۴ مرتبه پای چوبه دار رفته است. او در مدت ۱۱ سالی که در زندان بوده، به اندازه کافی تنبیه شده است و حتی ۶ نفر از اولیای دم هم او را بخشیدهاند و فقط ۲ نفر دیگر ماندهاند.
او در ادامه به خاطرهای درباره دوران کودکیاش اشاره میکند و میگوید: وقتی سن کمی داشتم پسری که در همسایگیمان زندگی میکرد ناخواسته مرتکب قتل شد و با وجود تلاشهای خانوادهاش اولیای دم حاضر نشدند که او را ببخشند و در نهایت قصاص شد. از آن زمان دلم میخواست برای جلب رضایت اولیای دم در پرونده افرادی که ناخواسته مرتکب قتل شدهاند، تلاش کنم و حالا هم امیدوارم که در این پرونده به نتیجه برسیم.
مسئولان دادسرای امور جنایی در پروندهای دیگر نیز موفق شدند رضایت اولیای دم مردی را که ۱۷ سال قبل به قتل رسیده بود، جلب کرده و متهم پرونده را از زیر تیغ نجات دهند.
ماجرای این پرونده به شامگاه ۳۰ تیرماه سال ۸۴ برمیگردد. آن شب راننده یک خودروی سمند در شرایطی که از کیلومتر ۵ جاده تلو در شمال شرق تهران میگذشت صحنه عجیبی دید. مردی که مجروح و خونآلود بود کنار جاده افتاده و مرد دیگری ایستاده و از خودروهای عبوری درخواست کمک میکرد. راننده سمند با پلیس و اورژانس تماس گرفت و درخواست کمک کرد. دقایقی بعد مرد مجروح که دچار جراحت و خونریزی شدیدی شده بود به بیمارستان منتقل شد، اما تلاش پزشکان برای نجاتش کارساز نبود و روی تخت بیمارستان جانش را از دست داد. در این شرایط مردی که همراهش بود بازداشت شد. این مرد در بازجوییهای اولیه به قتل اعتراف کرد اما مدعی شد ناخواسته و برای دفاع از خودش این اتفاق افتاده است. او گفت: من و مقتول سالها بود که یکدیگر را میشناختیم اما از حدود یک ماه قبل با هم دچار اختلاف شدیم. او پشت سرم حرف زده بود و من از این موضوع ناراحت بودم. چند ساعت پیش از حادثه بهطور اتفاقی او را در خیابان دیدم. گفتم بیا با هم صحبت کنیم و اختلافاتمان را برطرف کنیم. او قبول کرد اما پیشنهاد داد با هم به جاده تلو برویم. سوار موتورسیکلت شدیم و به آنجا رفتیم. آن موقع شب آنجا خیلی خلوت بود. وقتی شروع به صحبت کردیم او ناگهان برایم چاقو کشید و میخواست من را بزند. من هم برای دفاع از خودم چاقو کشیدم و ناخواسته ضربهای به او زدم. وقتی او مجروح شد و روی زمین افتاد وسط جاده آمدم تا کمک بگیرم. برای خودروهای زیادی دست تکان دادم تا اینکه راننده سمند توقف و کمکم کرد و جوان مجروح را به بیمارستان رساندیم اما او فوت شد.
با وجود اظهارات متهم اما اولیای دم خواستار قصاص او بودند. به این ترتیب پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده و متهم در نهایت به قصاص محکوم شد. با قطعی شدن این رأی در دیوان عالی کشور همهچیز برای قصاص قاتل مهیا بود اما از آن زمان مسئولان واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی برای جلب رضایت اولیای دم دست بهکار شدند. هرچند آنها ابتدا حاضر به بخشش نمیشدند اما در ادامه اعلام کردند که به شرط دریافت دیه از قصاص قاتل صرفنظر میکنند. در این شرایط بود که این مرد پس از ۱۷ سال از چوبه دار نجات یافت.
مسئولان واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران در پرونده قتل دیگری نیز موفق به جلب رضایت اولیای دم شدند تا مردی پس از ۱۳ سال، کابوسهای شبانهاش درباره قصاص پایان یابد.
این قتل روز سوم تیرماه سال۸۸ در محدوده کلانتری ۱۱۱ هفتچنار اتفاق افتاد. آن روز به مأموران پلیس خبر رسید که ۲ برادر در جریان درگیری با شوهرخواهرشان او را به قتل رساندهاند. کمی بعد مأموران با حضور در محل حادثه ۲ متهم را بازداشت کردند.
تحقیقات مقدماتی نشان میداد که یکی از آنها عامل اصلی قتل است. او وقتی تحت بازجویی قرار گرفت ضمن اعتراف به قتل شوهر خواهرش گفت: در خانه بودم که خواهرم تماس گرفت و گفت شوهرش با او درگیر شده و گفته میخواهم تو را بکشم. من هم برای نجات جان خواهرم خودم را به خانهشان رساندم. چند دقیقه بعد برادرم هم از راه رسید و با دامادمان درگیر شدیم و من ناخواسته باعث قتلش شدم.
این جوان مدتی بعد از دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه و با خواسته مادر مقتول که تنها ولی دم بود به قصاص محکوم شد. از آن زمان تلاشهای زیادی برای جلب رضایت ولی دم و بخشش قاتل انجام شد اما او حاضر به این کار نمیشد. سرانجام با ادامه تلاشها در واحد صلح و سازش دادسرا این زن بعد از ۱۳سال قاتل پسرش را بخشید.
او در جریان اعلام رضایت گفت: وقتی پسرم ۴سال داشت شوهرم را از دست دادم و با سختی توانستم پسرم را بزرگ کنم که او هم در این حادثه به قتل رسید. از دست دادن او برایم سخت بود اما برای رضای خدا قاتل را میبخشم.
منبع: همشهری آنلاین