فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها
تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
غزل شماره ۴۵۱ دیوان حافظ
خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
تا شکر، چون کنی و چه شکرانه آوری
آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست
گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند
اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
ساقی به مژدگانی عیش از درم درآی
تا یک دم از دلم غم دنیا به دربری
در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست
آن به کز این گریوه سبکبار بگذری
سلطان و فکر لشکر و سودای تاج و گنج
درویش و امن خاطر و کنج قلندری
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
نیل مراد بر حسب فکر و همت است
از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی
کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری
تعبیر فال
روزگار با تو یار شده و همه چیز بر وفق مرادت پیش خواهد رفت. مطمئن باش اگر مانعی سر راهت باشد فقط خداست که دست تو را میگیرد. اگر همیشه در مقابل خدا بر خاک بیافتی در هر خطر خداوند تو را نجات میبخشد و یک لحظه آرامش خاطر و راحتی را با یک دنیا زر و سیم عوض نمیکنی. برای رسیدن به مرادت تلاش کن و نذر خویش را ادا فرما.