۲۶ آبان ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۴

تلاقی جنگ و عشق دو خواهر در یک کتاب

مترجم «سارا و سرافینا»با بیان اینکه دلم می‌خواست ادبیات بوسنی در ایران بیشتر دیده شود برای همین این اثر را ترجمه کردم، گفت: نویسنده سعی کرده لایه‌های پنهان شخصیت انسان‌ها را به تصویر بکشد و در عین حال به جنگ و پیامدهایش بپردازد.
کد خبر: ۴۷۰۰۶
سارا و سرافینا
ادبیات بوسنی و هرتسه‌گووین کمتر بین مخاطبان ایرانی شناخته شده است. اما مدتی است برخی نویسندگان و مترجمان به این ظرفیت توجه کرده‌اند، به‌ویژه به‌خاطر جنگ صرب‌ها با مسلمانان و نسل‌کشی رخ داده در آن که از وقایع تاریخی است و مهجور مانده، حتی برای ایرانیانی که ناآشنا با این رخداد تلخ نیستند.
«سارا و سِرافینا» نوشته جواد کارا حسن، نویسنده بوسنیایی رمانی است که به تازگی توسط ستار سلطان‌شاهی ترجمه و وارد بازار کتاب شده. ماجرای زنی یهودی به نام سرافینا که در بحبوحه جنگ می‌خواهد به کمک راوی داستان خواهرش را از شهر در محاصره و جنگ‌زده سارایوو خارج کند و حوادث رمان در فضای جنگی سارایوو شکل می‌گیرد.
نویسنده سعی کرده است لایه‌های پنهان شخصیت انسان‌ها را به تصویر بکشد و در عین حال به موضوع جنگ و پیامد‌های آن نیز بپردازد. رمان «سارا و سرافینا» سال ۱۹۹۹ منتشر شده است، اما حوادث آن به سال‌های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳ برمی‌گردد. زمانی که بوسنی و هرتسه‌گوین درگیر جنگ بود و سارایوو، پایتخت این کشور در محاصره متجاوزان قرار داشت. ستار سلطان‌شاهی، مترجم این اثر نیز به واسطه زندگی ۳۰ ساله خود در جامعه بوسنی و هرتسه‌گوین، قبل و بعد از جنگ، و تحصیل در رشته زبان و ادبیات بوسنیایی دانشگاه سارایوو آشنایی خوبی با زبان بوسنایی و جامعه آن دارد.
به مناسبت چاپ این رمان گفتگویی با مترجم کتاب «ستار سلطان‌شاهی» داشتیم تا از دلایل انتخاب ادبیات این کشور و دلیل انتخاب «سارا و سرافینا» برای اولین ترجمه‌اش بگوید.
* چه شد که از ادبیات بوسنی و هرتسه گویین، را انتخاب کردید؟
از سال ۶۰ در استخدام وزارت خارجه بودم و از طرف وزارتخانه بورسی دادند برای یادگیری زبان‌های نادر که من بوسنی و صربی را انتخاب کردم. زمانی که این تصمیم را گرفتم یوگسلاوی پابرجا بود و زبان رسمی صرب و کروات. بعد از فروپاشی جمهوری جدا شد و هر جمهوری یک زبان پیدا کرد. ما که با زبان آشنا بودیم، متوجه شدیم شاکله زبان‌ها یکی است، اما برخی جمهوری‌ها برای تقویت استقلال سعی کردند بگویند زبانی جداست. دوران تحصیلم همزمان شد با جنگ و مجبور شدم برای ادامه به بلگراد بروم و در نهایت سال ۸۳ فارغ‌التحصیل زبان و ادبیات صرب و کروات شدم و تنها کسی هستم که فارغ‌التحصیل این رشته‌ام. آن زمان از وزارت خارجه دو نفر دیگر هم بودند، اما رشته دانشگاهی آن‌ها زبان شناسی بود.
* شما کارشناس ارشد مسائل بالکان هم هستید...
بله. ماموریت‌هایم در کرواسی بود و کارشناس بالکان بودم. ماموریتم ۵ سالی کرواسی و زاگرب بود و ۴ سال بوسنی و سارایوو. چند سال هم در بلگراد درس خوانده بودم. البته دانشکده اصلی سارایوو بود و به خاطر جنگ به بلگراد رفتم. داستان این رمان هم مربوط به همین جنگ دهه نود بوسنی است.
* چه چیزی باعث شد تصمیم بگیرید مترجم ادبیات بوسنی شوید؟
سال ۹۵ بازنشسته شدم و برای اینکه ارتباطم قطع نشود با ادبیات و این کشور و کاری هم کرده باشم، سراغ کار‌های ادبی رفتم و ترجمه از بوسنیایی به فارسی. جز سارا و سرافینا دو رمان دیگر هم ترجمه کرده‌ام. کسان دیگری هم از این ادبیات ترجمه کرده‌اند، اما تا جایی که می‌دانم فارغ‌التحصیل این ادبیات بوسنی نیستند و برای تحصیل یا کار رفته‌اند و زبان پایه را یاد گرفته‌اند و کتابی به فارسی برگردانده‌اند. اما کار ترجمه بسیار مشکل است و برای فهم برخی حروف و کلمات باید ساعت‌ها فکر کنی، به‌ویژه در زمینه رمان که ترجمه‌اش سخت‌تر از ترجمه گزارش روزنامه یا مقاله علمی است. نویسنده‌ای هم که من انتخاب کرده‌ا‌م کارش سنگین است و خودش هم البته چند کار از ادبیات کلاسیک ایرانی به بوسنیایی ترجمه کرده. از موضوع و سبک کار جواد کارا حسن خوشم آمد و دلم می‌خواست رمانی ساده نباشد.
* چطور به این نویسنده رسیدید؟
حدود ۲۰ ماهی برای انتخاب نویسنده تحقیق می‌کردم و هنوز با دوستان و همکارانم در ارتباط بودم و از آن‌ها مشورت گرفتم که چه کتابی از کدام نویسنده ترجمه کنم. در نهایت سارا و سرافینا انتخاب شد. کار ترجمه هم خوب پیش رفت، چون علاوه بر اینکه با زبان به صورت آکادمیک آشنا بودم، دوران دانشجویی هم با مردم کوچه و بازار بودم و ادبیات عامه‌شان را می‌شناختم. فیلم و سریال هم زیاد دیده بودم و ادبیات‌شان را می‌خواندم به‌ویژه شعرشان برایم جاذبه زیادی دارد. همه این‌ها باعث شد به فکر گسترش ادبیات بوسنایی در ایران بیفتم و از گذران ۳ دهه عمرم در این کشور بهره این چنینی هم ببرم.
* شما کتاب دیگری هم قبلا ترجمه کرده‌اید، اما رمان نبود؟
در زمینه رمان کار اول است و کتابی که قبلا ترجمه کرده‌ام کتاب بوسنی و هرتسه‌گووین است؛ کتاب‌های سبز بوسنی اطلس گونه‌ای است از بوسنی و مجموعه اطلاعات سیاسی، اجتماعی، تاریخی، اقتصادی و...
* برویم سراغ سارا و سرافینا... چه چیزی در این رمان می‌تواند برای مخاطب ایرانی که آشنایی چندانی با ادبیات این کشور ندارد، جالب باشد؟
نکته جالب این رمان برای من کشف مجدد حقیقتی بود مبنی بر اینکه ادبیات به عنوان یک قالب و شکلی از احساسات، بهترین پل است برای روابط انسانی همه اقوام در همه جای دنیا. انسان‌ها در قالب نژاد و ملیت‌های مختلف همه دارای احساسات یکسانی هستند؛ اگر بنا بر مقایسه باشد احساسات مادرانه برای یک زن افریقایی و یک زن آسیایی و امریکایی نکات مشترک بسیاری دارند و ادبیات راهی برای آشنایی با این احساسات و اشتراکات است. همانطور که یک آلمانی شعر حافظ ما را که می‌خواند، به احساسات مشترک بین دو کشور و ملت پی می‌برد. چپزی که خواننده باید در سارا و سرافینا دنبالش باشد رسیدن و مشاهده و درک مجدد احساسات و روابط انسانی است. در این کتاب درمورد رابطه دو خواهر صحبت شده و نویسنده خیلی موشکافانه به آن می‌پردازد و پرده‌های خیلی قشنگی را نشان می‌دهد. حوادثی در گذشته باعث می‌شود که سارا در عین اینکه رابطه گرم و سنتی با خواهرش دارد، احساس متفاوتی را هم تجربه کند. همینطور رابطه نظامی‌ها وقتی که می‌گویند مردم چطور از شهر خارج می‌شوند و از احساسات و جو حاکم بر سارایوو می‌گویند و تونلی که مردم از آن ارتزاق می‌کنند، افکار درونی راوی با زنش وقتی که شیفته و علاقمند سارا شده بود و اراده‌ای که سارا داشت و نوع نگاهی که بهم داشتند، دیدگاه مختلف افراد به جنگ و سارایوو و موقعیت‌های انسانی و بروز رفتار‌هایی که بستر آن را جنگ می‌سازد و... به نظرم خواننده این رمان اگر کم‌حوصلگی به خرج ندهد و با دقت بخواند و پیگیر داستان باشد حتما لذت خواهد برد.
* «سارا و سرافینا» خیلی ماجرا محور نیست و به همین دلیل خواننده‌ای می‌خواهد که از داستان‌هایی که فضاسازی غالب است لذت بیشتری می‌برد.
فضاسازی دارد؛ آنجایی که درباره نان صحبت می‌شود رفیق دندانپزشک از تاریخچه نان می‌گوید یا نحوه در زدن آپارتمان و اینکه هر شغلی یک مدل در می‌زند و از نحوه در زدن و پاسخ صاحبخانه می‌خوانیم. نگاه موشکافانه و دیدن موارد ریز از محاسن کار آقای کارا حسن است حتی آنجا که صدای قیژ را در که به زمین می‌خورد، توصیف می‌کند. رمان‌های بسیاری یک داستانی اصلی دارند و بعد خرده داستان‌هایی که توسط یک بند به داستان اصلی وصل می‌شوند و نویسنده این کار را در «سارا و سرافینا» به خوبی انجام داده است.
* با توجه به ظرفیت گسترده ماجرا‌های رخ داده در جنگ سارایوو چرا اثری را انتخاب نکردید که رخداد‌های جنگ غالب باشد؟
شما هیچ‌گاه نمی‌توانید جوابگوی سلایق مختلف خوانندگان باشید. این رمان هم درباره وقایع جنگ است و اتفاقا جنگ محور اصلی است و مصائبی که دارند و کشته شدن آدم‌ها و... منتها انتخاب رمانی که مستقیم از خوردن توپ به شیشه می‌گوید و رگبار و ماجراجویی و هیجان دارد، اتخاب من نبود. جنگ در این رمان از زاویه دیگری روایت می‌شود و انتخاب من قصه‌ای بود از روابط و احساسات آدم‌ها و موقعیت‌های انسانی و تصمیماتی که جنگ آن را رقم می‌زند... رفتن به عمق برایم جالب‌تر است.
* ترجمه این رمان چقدر زمان برد با توجه به سختی کاری که می‌گوید ترجمه زبان بوسنیایی دارد؟
۱۲ ماه زمان برد و طی کار بسیار لذت بردم و خودم اغنا شدم و از ته دل راضی بودم و دلم می‌خواهد شمار افرادی هم که می‌خوانند و رضایت دارند بیشتر شود. دو کتاب دیگرم البته زمان کمتری برد.

بیشتر بخوانید
 
منبع : فارس
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها