قاسم آهنینجان شاعر خوزستانی چند شب گذشته پس از تحمل یک دوره بیماری، در اهواز درگذشت. در پی درگذشت وی ویدیویی در فضای مجازی منتشر و با واکنش کاربران روبهرو شد مبنی بر اینکه این شاعر خوزستانی قبل از مرگ به دلیل فقر مالی، از بیمارستان مرخص و با لباس بیمارستان به محل سکونتش بازگردانده شده است.
تصویر و ویدئویی تکاندهنده نیز از آهنینجان منتشر شده که گفته می شود مربوط به بیرون کردن از بیمارستان و رها کردن او در خیابان است.
این روایت بازتاب وسیعی در شبکه های اجتماعی داشته و با واکنش تند فعالان فرهنگی و رسانهای همراه بوده است. آهنین جان در سالهای اخیر با وضعیت مالی نامناسبی دست و پنجه نرم می کرد و پس از سیل خوزستان این وضعیت بدتر هم شده بود.
تکذیب ادعاهای مطرح شده در خصوص فیلم منتشره از مرحوم استاد آهنینجان
مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز در خصوص فیلم منتشرشده در فضای مجازی از مرحوم قاسم آهنینجان شاعر خوزستانی، توضیحاتی ارائه کرد.
دکتر عرفان مردانی اظهار کرد: فیلمی که از استاد مرحوم آهنینجان منتشر شده مربوط به ۲۰ روز قبل است که ایشان بعد از حضور در بیمارستان و بهبودی نسبی درخواست بازگشت به منزل نمودند. کادر بیمارستان بعد از انجام تمام خدمات لازم، ایشان را به آدرس اعلامی میبرند اما چون استاد در اواخر عمر دچار آلزایمر بودند آدرس منزل سابقشان را گفته بودند.
وی افزود: پرسنل اورژانس بعد از اطلاع از این موضوع سریعا ایشان را به بیمارستان بازمیگردانند و ایشان از آن زمان و تا شب گذشته که متاسفانه به علت بیماری سرطان درگذشتند تحت مراقبت کامل بودند.
مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز گفت: متاسفانه فیلمی که از ایشان منتشر شده موجب برخی قضاوتهای ناصحیح در این باره شده است و این ادعا که ایشان به علت مشکلات مالی تحت درمان قرار نگرفتند، کاملا اشتباه و عاری از واقعیت است.
واکنش استاندار خوزستان به درگذشت قاسم آهنین جان
استاندار خوزستان، به درگذشت شاعر خوزستانی اشاره کرد و گفت: از این شاعر گرانقدر تا آخرین لحظه عمر با عزت و احترام در بیمارستان پذیرایی و مراقبت شد.
به گزارش خبرنگار مهر، قاسم سلیمانی دشتکی چهارشنبه شب در این خصوص گفت: زندهیاد آهنین جان از شاعران، هنرمندان و صاحبان فکر استان خوزستان است که پس از رد کردن یک دوره سخت بیماری روز گذشته در بیمارستان دار فانی را وداع گفت.
وی ادامه داد: حدود یک ماه پیش محمدباقر نوبخت، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور در خصوص وضعیت بیماری این شاعر گرانقدر با بنده تماس گرفت و بلافاصله گروهی را به منزل وی فرستادم و دستور دادم در بیمارستان امام خمینی (ره) بستری شود که این اتفاق افتاد و در طول مدت بستری نیز رسیدگی خوبی به آهنین جان شد.
استاندار خوزستان گفت: پس از بستری و زمانی که حالش بهتر شد، خودش اصرار داشت به خانه برگردد، آهنین جان در مسیر ترخیص از بیمارستان برای خرید از ماشین پیاده میشود که در همان لحظه افرادی از وی کلیپ و عکس تهیه و اعلام میکنند که این شاعر یک بیمار سرگردان است و این در حالی است که به هیچ وجه اینگونه نبود.
وی با تأکید بر اینکه کلیپ منتشر شده متعلق به چندین روز پیش است، ادامه داد: پس از اینکه آهنین جان به خانهاش رفت، متوجه شدم امکان نگهداریاش در خانه نیست؛ لذا دستور دادم که بار دیگر به بیمارستان برگردد و پس از چند روز دوباره در بیمارستان بستری شد و به نیکی و با احترام از آهنین جان پذیرایی و مراقبت شد و تحت درمان قرار گرفت.
حواشی درباره مرگ آهنین جان
روزنامه ایران نوشت: آهنینجان همان اوایل دهه هفتاد، با همکاری نشری که مرحوم شاپور بنیاد داشت کتابی منتشر کرد به نام «ذکر خوابهای بلوط» که در حافظه اهل شعر، این کتاب و شاعرش که آن روزها به دلایلی، کمتر در معرض عموم ظاهر میشد، جا خوش کرد.
با اینهمه، اصل و فرع حاشیههایی که پیرامون ویدئو منتشر شده از شاعر دست بهدست میشد و پاسخها به این کلید واژه که مرحوم قاسم آهنینجان را به دلیل فقر مالی از بیمارستان بیرون انداختند، چه بود؟
دو سال پیش ویدئویی تلخ از شاعری به نام آهنینجان در فضای مجازی پربازدید شد که در سیل اهواز خانهاش را از دست داده بود. این اولین بار بود که قاسم مشهور میشد. بعد از این اتفاق تلخ و از دست رفتن خانه شاعر، کمکهای مردمی و غیرمردمی برای التیام زخم شاعر بسیج شدند.
دومین بار همزمان با مرگ شاعر، ویدئویی تلخ از او دست به دست میچرخید با این توضیح که شاعر اهوازی را به خاطر فقر از بیمارستان بیرون کردند؛ اما اصل ماجرا چه بود؟ کلیدواژه این ویدئو فقر بود، موضوعی که بسیاری از نزدیکان آهنینجان هم اصل موضوع، یعنی بیرون انداختن شاعر به دلیل عدم تمکن مالی و فقر را تکذیب کردند و درباره آن توضیحاتی نوشتند. بهمن ساکی شاعر و نویسنده اهوازی و از نزدیکان آهنینجان در اینستاگرام خود نوشت: «سه بار برای عمل جراحی این شاعر در بیمارستانهای تهران وقت گرفته شده و بلیت نیز تهیه شده بود اما او از عمل سرباز زد. تمام هزینههای بیمارستان شاعر پرداخت میشد و ماجرای بیرون کردن او از بیمارستان به این دلیل صحت ندارد. آهنینجان بیمه تکمیلی هم داشت و حساب بانکیاش هم مبلغ قابل توجهی موجودی داشت.»
رضا نجاتی، معاون سیاسی و اجتماعی استاندار خوزستان هم در واکنش به نقلهای الصاق شده به این ویدئو نوشت: «پس از مطلع شدن از وضعیت جسمی و بیماری مرحوم آهنینجان، استاندار به بنده و مدیرکل حوزه استانداری خوزستان دستور داد در قالب یک تیم و با همراهی یک پزشک و کادر درمانی به منزل زندهیاد آهنینجان برویم. بلافاصله به منزل او رفتیم. پزشک او را معاینه کرد و همه هماهنگیهای لازم برای بستری در بیمارستان و تحت مداوا قرار گرفتنش انجام شد.»
محمد جوروند، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان هم طی گفتوگویی با ایرنا ضمن بیان این نکته که برخی قصد داشتند در وضعیت زندگی زندهیاد آهنینجان شاعر فقید خوزستانی اغراق کنند و او را فقیر نشان دهند گفت: «قاسم چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ فکری و فرهنگی انسان فقیری نبود، او شاعری با فهم و درایت بود.» او همچنین به این نکته اشاره کرد که «۲ سال پیش در جریان سیل خوزستان منزل او دچار آبگرفتگی شد که پس از این اتفاق اراده بسیار خوبی در استان ایجاد شد و با در نظر گرفتن اعتبار، منزل قدیمی او با یک منزل نوساز در منطقه یوسفی اهواز جابهجا شد که از این نظر سامان خوبی در وضع زندگی او ایجاد شد. همچنین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کنار کمکهای جنبی که به ایشان میکرد او را به عضویت صندوق هنر درآورد و در همین راستا از بیمه تکمیلی و یک حقوق ماهانه تحت عنوان حقوق پیشکسوتان استفاده میکرد.»
در ادامه واکنشها، عرفان مردانی، مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه چمران اهواز هم ضمن تکذیب اصل خبر توضیحاتی ارائه داد. مردانی نوشت: «این فیلم مربوط به ۲۰ روز قبل است که بعد از حضور در بیمارستان و بهبودی نسبی درخواست بازگشت به منزل کردند. کادر بیمارستان بعد از انجام تمام خدمات لازم، ایشان را به آدرس اعلامی میبرند اما چون استاد در اواخر عمر دچار آلزایمر بودند آدرس منزل سابقشان را گفته بودند. پرسنل اورژانس بعد از اطلاع از این موضوع سریعاً ایشان را به بیمارستان بازمیگردانند و ایشان از آن زمان و تا شب گذشته که متأسفانه به علت بیماری سرطان درگذشتند تحت مراقبت کامل بودند.» نزدیکان قاسم آهنینجان آلزایمر او را تکذیب میکنند و البته به این نکته هم اشاره میکنند که آدرسی که شاعر میدهد نه آدرس خانه قبلی خودش، که آدرس منزل مادرش بوده است.»
ناگفته های شاگرد استاد آهنین جان
یکی از شاگردان مرحوم استاد آهنین جان در رشته توئیتی با اشاره به شایعات درباره آن مرحوم نوشت: لطفا شان شاعر خوزستانی را هزینه ی فیو و لایکتان نکنید. بسیاری از شما با استاد فرزانه ی ما قاسم آهنین جان در ماجرای آبگرفتگی اهواز و فیلمی که از ایشان منتشر شده بود آشنا شدید، این رشتو قصد دارد فارغ از هیجان به بیان واقعیت بپردازد.
۲. قاسم آهنین جان شاعری تنها بود که بعد از فوت مادرش به گفته ی خودش تنهاتر از همیشه شد، بعد از ماجرای آبگرفتگی سال گذشته، از طرف سازمان برنامه و بودجه سرپناهی درخور در محله ی یوسفی اهواز در اختیار ایشان قرار داده شد و از محله ی قدیمی به خانه ی جدید نقل مکان کرد.
۳. از طرف اداره ی ارشاد اسلامی خوزستان بیمه ی هنرمندان شد و برای ایشان حقوق ماهیانه ای در نظر گرفته شد، متاسفانه استاد گرانمایه ی ما طی سال های اخیر با بیماری دست و پنجه نرم می کرد و روزهای سختی را گذراند.
۴. بعد از بستری شدن در بیمارستان وقتی شرایط جسمی اش کمی بهبود یافته بود بنا به درخواست خود ایشان با توجه به اینکه همراهی از طرف خانواده نداشت، به خانه منتقل شد اما بدلیل احتمالا فراموشی یا شرایط بیماری، آدرس محله ی قدیمی را داده بود و در همانجا از ماشین پیاده شد.
۵. فیلمی که در حال انتشار است از طرف بچه های محله ی قدیمی گرفته شد که البته بعدا به بیمارستان منتقل شده و مجددا بستری شدند.
۶. بنا به گفته ی دوستان ایشان کارت های بانکی آن بزرگوار گواه اینست که ایشان از فقر رنج نمی بردند که مستندات آن هم موجود است، آنچه ایام را به کام استاد فرزانه ی ما تلخ کرد رنج تنهایی بود. استاد قاسم آهنین جان شاعری مهربان و خوشرو بود. روحشان شاد و یادشان گرامی...
قاسم آهنینجان، سرطان یا آلزایمر؟
مهرداد خدیر در یادداشتی در عصر ایران نوشت: «درگذشت قاسم آهنینجان، نویسنده و شاعر خوزستانی، از خبرهای تأسفبار این روزهاست. او البته متولد اردبیل بود اما چون در اهواز بزرگ شد و بالید و بستر رشد و شکوفایی او هم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اهواز بود، به خوزستان نسبت داده میشد و خود نیز چنین میخواست. آشنایی من با قاسم آهنینجان اما متأخر است و در حد نام او و کتابهای او که پیشتر در مجلۀ «تجربه» معرفی میشد و شاید اگر مسئولیتی در این ماهنامه نداشتم بیش از آن دربارۀ او نمیدانستم. (مسئولیت هم از جنس نمایندگی از جانب مدیرمسئول و نه دغدغههای تحریری مثل رسانههای دیگر). دو اتفاق اما سبب شد تا این نوشته را بنویسم: اولی انتشار ویدئویی در شبکههای اجتماعی بلافاصله پس از اعلام خبر درگذشت او و در این دو سه روز تا نشان دهد انگار از بیمارستان اخراج شده؛ خاصه این که شنیده بودیم وضعیت مالی مناسبی هم نداشته و پس از سیل خوزستان دشوارتر هم شده است. مشاور رسانهای رییس دانشگاه علوم پزشکی اهواز اما توضیح داده فیلم مربوط به ۲۰ روز قبل است که او خود خواستار ترخیص از بیمارستان شده بود اما چون به سبب عوارض آلزایمر نشانی درست خانه را نمیدهد، همان آمبولانس به بیمارستان بازمیگرداند و دوباره بستری میشود تا سهشنبه شب (۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰) که نهایتا به خاطر ابتلا به سرطان فوت میکند وگرنه در این مدت، تحت مراقبت کامل بوده و این شایعه که به علت مشکلات مالی تحت درمان قرار نگرفته یا از بیمارستان اخراج شده به کلی نادرست است.» قاسم آهنینجان، شاعر و منتقد ادبی شناختهشدهای بود با آثاری چون «ذکر خوابهای بلوط»، «خون و اشراق بر ارغوان جوشنها»، « کودکیها در شب سقاخانه» و این اواخر «سپید از گلها چهرهها در باران» و کافی بود ادارۀ ارشاد استان با دانشگاه علوم پزشکی اهواز تماس بگیرد و از این رو روایت اخراج یا رسیدگینکردن را نمیتوان پذیرفت یا به غلظت ادعا شده نیست اما انتساب «آلمزایر» مایۀ تعجب است؛ چرا که مجلۀ «تجربه» در همین بهمن ماه ۹۹ با او مصاحبه کرد و در آن بسیار هم خوشحافظه است. در همان شروع میگوید: «بخش بزرگی از آن چه مطالعه کردهام مربوط به نثر است. از نثر کهن تا امروز. نامههای نیما، ابراهیم گلستان، نثر بیبدیل جلال آل احمد، سعید نفیسی، ناصر وثوقی، داریوش آشوری یا نثر شیخ روزبهان بقلی شیرازی، عطار نیشابور، سعدی و بیهقی و مترجمان درجهیک همچون ابوالحسن نجفی، عبدالله توکل، پرویز داریوش، محمد قاضی، احمد شاملو، منوچهر بدیعی ... .» آدمی که این همه نام را میآورد، نمیتواند آلزایمر داشته باشد؛ حتی اگر به خاطر مشکلی که به سبب سرطان در تکلم پیدا کرده بود مصاحبه مکتوب بوده باشد و در این باره البته نظر گفتوگو کننده (آقای فریدون کوراوند) صائبتر است. اساساً کتاب مورد بحث او در این گفتوگو (سپید از گلها چهرهها در باران) خاطرات خواندنی اوست. دربارۀ این نامها بیژن الهی، نصرت رحمانی، محمدعلی سپانلو، قاسم هاشمینژاد، منوچهر آتشی، هوشنگ بادیهنشین، بیژن جلالی، احمد محمود، شاپور بنیاد و محمود شجاعی که با دقت و ذکر جزییات هم بیان شده مگر این که در در همین یک ماه اخیر آلزایمر گرفته باشد. غرض اصلی اما این است که یادآور شوم در همان بهمن ماه آن مرحوم تلفنی با دفتر مجله تماس گرفته بود و پیگیر بود تا ببیند گفتوگوی او چاپ شده یا نه و حسی به من گفت با او تماس بگیرم و حاصل گفتوگویی دو ساعته بود بیشتر از جنس درد دل و خاطرات پراکنده؛ در حالی که بسیار به دشواری سخن میگفت و از شدت بیماری خود خبر داد. میدانستم سرطان امان او را بریده اما نوع سرطان را نمیدانستم و وقتی گفت: سرطان فک برای تغییر روحیه او گفتم: چون انسان خاصی هستید سرطانتان هم خاص است و نادر و آیا میدانید سیدجمالالدین اسدآبادی و دکتر محمد مصدق هم به سبب ابتلا به سرطان فک درگذشته اند و در روزگار ما هم دکتر علیرضا رجایی، روزنامهنگار و فعال سیاسی، به سرطان فک مبتلاست و با این که یک چشم او را تخلیه کردهاند، روحیۀ خود را نباخته است؟ تصور نمیکردم قراردادن نام او در کنار مصدق و سیدجمال و یادکردن از نوع مواجهۀ آقای رجایی با بیماری، او را تا این حد به وجد بیاورد و روحیهبخش باشد؛ تا جایی که بسیار تشکر کرد و گفت باز هم تماس میگیرد و البته تماس دیگری برقرار نشد و به خوابهای بلوط پیوست. در آن مکالمه خاطراتی از روزهای زندگی فروغ فرخزاد در اهواز گفت که نه جایی خوانده بودم نه از کسی شنیده بودم و نه قابل انتشار است و نه اساساً میدانستم فروغ یکچند در اهواز زندگی میکرده و البته نگفتم شما که در آن زمان نهایتاً ده - دوازده ساله بودهاید این موارد را دیدهاید یا شنیدهاید؟ به قدری با دشواری صحبت میکرد که مجال گفتوگویی این گونه نبود. جذابترین بخش صحبتهای او آنجا بود که از تأثیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان برای رهاشدن از یک گرفتاری هولناک که او را تا مغاک برده بود، میگفت. روایتی که از هر روایت دیگر دربارۀ نقش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روشنتر است و اینجا دیگر صحبت از کانون تهران هم نیست. دربارۀ زندگی و مرگ قاسم آهنینجان در ۶۲ سالگی چه میتوان گفت گویاتر از سخن خود او دربارۀ کتابش و در همان مصاحبه که تیتر همان گفتوگو هم شد: «مرگ، فصل مشترک چهرههاست... .» او سه ماه قبل دربارۀ ۱۰ چهره گفته بود: «یک چیز مشترک و مهم بین همۀ این چهره ها مرگ است و اگر دقت کنید همۀ اینها رفتهاند به دیار دیگر... این فقط یک یادآوری بود و یادگاری و ادامه نخواهم داد. چهرهها در باران تداوم نخواهد داشت» و تداوم نیافت چون حالا خود او یکی از همان چهرهها در باران است... .»