۰۷ دی ۱۳۹۹ - ۰۸:۰۰
نکات کلیدی تربیت فرزند

ویژگی‌ سال‌های مختلف دوره کودکی و نوع رابطه با مادر

ویژگی‌ سال‌های مختلف دوره کودکی و نوع رابطه با مادر
هر قسمت از سالیان زندگی کودکان، دارای مختصاتی است که تعلیم و تربیت در آن‌ها تا حدودی متفاوت است.
کد خبر: ۳۲۳۹۸
هر قسمت از از سالیان زندگی کودکان، دارای مختصاتی است که تعلیم و تربیت در آن‌ها تا حدودی متفاوت است. هر اندازه سن کودک کمتر باشد، وابستگیِ شخصیتِ او به پدر و مادر یا هر کسی که مدیریت او را بر عهده دارد، بیشتر است. وابستگی گروهی انسان در دوران کودکی بسیار ناپایدار است. زیرا قدرت اندیشه درباره علل و نیکی‌های عضویت در گروه را ندارد و معمولا تا سن سه سالگی، کودک روح زندگی جمعی ندارد؛ بنابراین بازی‌های او معمولا به تنهایی صورت می‌گیرد و از زمانی که روحیه حرکات جمعی در او بیدار می‌شود، تا مدت زمان نسبتا طولانی به احساسات و عواطف مربوط است نه اندیشه و تعقل. همچنین زمان دریافت اهمیت تعهد در انتهای کودکی و حدود نه سالگی بروز می‌کند.
 
علامه جعفری . ارکان تعلیم و تربیت . صفحه ۱۸۳ و ۱۸۴
 
ویژگی‌ سال‌های مختلف دوره کودکی و نوع رابطه با مادر
 
 
میزان سازگاری و همکاری کودک با مادر، تنها بستگی به طرز رفتار و مهارت او در تربیت کودک ندارد، بلکه به نحوه قابل ملاحظه‌ای با تغییرات خود کودک در حال رشد و نمو نیز دارد. در ضمن باید بدانید، وقتی کودک شما در مقابلتان مقاومت به خرج می‌دهد، اغلب کودکان در این سن، چنین نیستند. در این صورت عکس العمل شما با این موضوع فرق خواهد داشت.


کودکان شیرخوار


هر کودک شیرخواری حسب تفاوت‌های فردی در برخورد با مادر برای ارضای نیاز‌های فیزیولوژیکی، رفتار خاصی دارد. در این خصوص مادران باید بگذارند تا کودک، خود برنامه غذایش را تنظیم کند و تقاضای طبیعی‌اش معین کند که چه موقعی باید بخورد و بخوابد. اما در حقیقت این مساله تمام هدف نیست، بلکه نیمی از آن است. روش بزرگ کردن کودک، بنا به عکس العمل او در برابر احتیاجات طبیعی و فطری کودک و بر حسب نظم و ترتیب آن، توسط مادر تنظیم می‌گردد. در این صورت هر نوع نیاز کودک برآورده می‌شود.


کودکان ۱۸ ماهه


کودک هجده ماهه در حالیکه ظاهرا «بزرگ شده است و کاملا» جست و خیز دارد، ولی از نظر روابطش با مادر خیلی شبیه بچه‌ی شیر خوار است او دوست دارد بیشتر بگیرد تا بدهد. او از چیز‌هایی که می‌داند و می‌تواند، استفاده کافی می‌کند و نیاز‌ها و احتیاج‌های خود را به سایرین می‌فهماند. او بوسیله اشاره و تلفظ کلماتی مانند «آه ـ آه» به سرعت منظور خود را می‌فهماند. جواب «نه» را از دیگران به راحتی قبول نمی‌کند. می‌داند که کلمه «نه» راحتترین و متداولترین کلمه‌ای است که بکار می‌رود.

کودک هیجده ساله وقتی راه می‌رود، با حرکت پا‌ها فکر می‌کند و دوست دارد هر چه به دستش می‌رسد، بگیرد. احساس او نسبت به زمان بسیار کم است. او هر چه را که می‌خواهد، همین الان می‌خواهد. مدتی نخواهد گذشت که کودک هیجده ماهه بر اثر رشد، این مراحل را پشت سر می‌گذارد و در سن دو سالگی مادر می‌بیند که او اخلاق خوشی دارد و آدم مطیعی است.


کودک بیست و یک ماهه


کودک در این سن دوست دارد. هر چه که مورد علاقه‌اش است، همراهش باشد. از تغییر وضعیت ناراحت است و، چون گنجینه‌ای لغات او کامل نیست، نمی‌تواند منظورش را بفهماند بنابراین به گریه و ناسازگاری کردن، متوسل می‌شود. مادر خوب و والدین آگاه، سعی دارند منظور کودک را به سرعت درک و عملی کنند، چون در غیر این صورت با لجبازی و ناسازگاری کودک روبه رو خواهند شد. امنیت کودک وقتی عادی است که همه چیز مثل سابق باشد. از تغییر جا یا تغییر لباس و غذا متنفر است. خوشا به حال کودک بیست و یک ماهه‌ای که والدینش، واقعی بودن نیاز‌های او را تشخیص دهند.
 


کودک دو ساله


برای یک کودک دو ساله، برعکس کودک هیجده ماهه، اطاعت، کاری دلپذیر و آسان است. گذشت شش ماه به کودک این را می‌دهد که در مقابل والدینش فرمانبردار خوبی باشد. کودک در دو سالگی بیشتر اوقات، شنونده و اجرا کننده بسیار خوبی است. این حالت‌ها جزء ذات کودک است، و اگر والدین بدانند که در چه مدت این تغییرات صورت می‌گیرد تقاضا‌ها و انتظار‌های خود را از کودک، با امکانات و قدرت او تطبیق می‌دهند و در نتیجه، در امر تربیت او توفیق‌های بیشتری عایدشان می‌شود.


کودک دو سال و نیمه


کودک در این سن، منفی باف، لجوج و سرسخت است. اگر مادر بخواهد با عجله لباس او را تنش کند، کودک فریاد می‌زند: «خودم می‌خواهم بپوشم» و اگر پدر به او بگوید: «لباست را بپوش» خواهد شنید که می‌گوید: «می‌خواهم مامان لباس تنم کند.» کودک دو و نیم ساله متلون است. اگر مادر به طرف او رود. بابا را می‌طلبد و به عکس اگر بابا به طرفش برود، مامانش را می‌خواهد. او در دنیایی از تضاد سیر می‌کند؛ و این کلمات بر زبان او جاری است: «می‌کنم .. نمی‌کنم .. می‌خواهم .. نمی‌خواهم .. می‌توانم .. نمی‌توانم .. بله .. نه»


کودک دو و نیم تا سه ساله


بسیاری از کودکان در این سن، در مرحله عجیبی قرار می‌گیرند، آن‌ها میل دارند به زمان شیرخوارگی برگردند، از نظر احساسی می‌توانند این مرحله را با مادر تجدید کنند. دوست دارند دوباره از پستان مادر شیر بخورند، خود را در آغوش مادر جای دهد، برایش بسیار دلپذیر خواهد بود. کودک دو و نیم ساله‌ای به مادرش می‌گفت: «من کوچولو هستم» نمی‌توانم حرف بزنم. دندان ندارم غذا بخورم. دوست دارم شیر بخورم.» آن‌ها دوست دارند در کالسکه بخوابند و از شیشه بوسیله پستانک شیر بخورند. وقتی مادری این نیاز کودک خود را بداند، سعی در برطرف کردن آن کرده و به موقع او را از این تخیل بی جا نجات می‌دهد. اغلب مادران، کودک در این سن را مسخره کرده و با توجه به کودکان دیگر خود، حس حسادت آنان را تحریک و حسود بار می‌آورند. اما اگر کودک از زنده کردن دوران شیرخوارگی خود به اندازه کافی تجربه بدست آورد، خواهد توانست رشد کند و مستقل‌تر و بالغ‌تر بشود و سپس همواره به جلو نگاه کند نه به عقب.


کودک سه ساله


این سن برای مادر و فرزند دوره آرام و رضایت بخشی است. کودک از کلمه «ما» بسیار استفاده می‌کند. اغلب وجود مادر را بر خود ترجیح می‌دهد. کودک در ابتدای مرحله دو و نیم سالگی روی کلمه «من» و احتیاجات شخصی خودش متمرکز است، بعد روی کلمه «شما» و تقاضای او بر «شما» تکیه دارد و بالاخره به مرحله دوستانه و مشترک می‌رسد. او در جهت متضاد گم نمی‌شود و سعی ندارد که هر دو جهت را انتخاب کند بلکه یک جهت را انتخاب کرده و روی آن می‌ایستد. گاهی والدین می‌توانند با فرزند سه ساله‌ی خود چانه نزنند. او را متقاعد کرده و به امید پاداش به انجام کاری مجبور سازند.
 
مادر و کودک
 

کودک چهار ساله


وقتی کودک چهار ساله می‌گوید: «مامانم اینطور می‌گوید» مثل آنست که بزرگترین مرجع صلاحیت‌دار، دستوری صادر کرده است و دیگر جای هیچگونه بحث و گفتگویی نیست. وقتی در این سن در کودکستان، کودک به مربی خود می‌گوید:
«مامانم گفته ساعت ۹ باید شیرینی بخورم» بهترین دلیل را برای او آورده است. کودک برای همبازی خود بزرگترین دلیل را می‌آورد وقتی به او می‌گوید: «مامانم می‌گوید شما‌ها باید این کار را بکنید». بچه‌های دیگر هم ممکن است حرف او را قبول و به عنوان دلیل بپذیرند. ولی کودک چهار ساله، موجود کاملا ثابتی نیست.


کودک پنج تا شش ساله


در پنج سالگی کودک مطیع و دوست داشتنی است و مادران می‌گویند آن‌ها در این سن، مانند فرشتگان هستند. اما در شش سالگی درست به عکس می‌شوند. کودک شش ساله نه تنها با مادرش رقابت می‌کند بلکه در برابر دستور‌های او نیز مقاومت می‌نماید. در صورتی که کودک پنج ساله سعی دارد، فعالیت خود را همگام با مادر انجام دهد، و از او الگو بگیرد. کودک شش ساله، دوست دارد همه تقصیر را به گردن مادر اندازد و برای هر چیز، او را سرزنش کند. شش سالگی سن احساسات شدید و غالبا متضاد است.


کودک هفت ساله


در این سن کودک از همه شکایت دارد و احساس می‌کند که همه با او دشمن هستند و هر کس در هر موقعیتی می‌خواهد او را اذیت کند. این‌ها از خصوصیات یک کودک هفت ساله است. بسیار حساس است و همیشه جنبه‌های منفی قضایا را در نظر می‌گیرد؛ بنابراین همیشه رنجیده و غمگین است. کودک شش ساله یک انسان جسور و متجاوز است، ولی در هفت سالگی تمایل کودک درست عکس آنست و همیشه در برخورد با مسائل، غرولند کنان عقب نشینی می‌کند، از والدین خود بیشتر از همه شکایت دارد و گاهی فکر می‌کند که آن‌ها اصلا او را دوست ندارند. حتی آن‌هایی که خیلی درونگرا باشند، خود را بچه سر راهی پنداشته و سپس از خانه فرار می‌کنند. والدین از تخیل یک کودک هفت ساله در حیرت می‌شوند و گاهی ناامیدی‌های او را به باد تمسخر می‌گیرند که درست باید عکس این عمل را انجام دهند و با او همدردی کنند.


کودک ۸ ساله


کودک در سن ۸ سالگی احتیاج شدید به یک رابطه عمیق دارد. از این رو به پدر یا مادر چسبندگی عجیبی پیدا می‌کند. در برابر قبول رد تقاضاهایش حساس است و کوچکترین تغییر قیافه والدین را درک می‌کند. آرزوی نزدیک بودن به مادر آنقدر برای او زیاد است که اغلب اوقات یک حالت آمیختگی بین او و مادرش بوجود می‌آید. اگر این علاقه بعد از مدتی فروکش نکند، باید نگران بود و برای درمانش اقدام کرد. این حالت فقط در حوالی هشت سالگی رخ می‌دهد و به زودی رد می‌شود. یک مادر خوب، در این حالت با اینکه سماجت کودکش او را خسته می‌کند، با دادن یک پاداش مناسب می‌تواند، نیاز او را برای برقراری یک رابطه عاطفی، ارضا نماید و راه را برای روابط فردی او در آینده هموار سازد.


کودک نه ساله


در این سن کودک تمایل شدیدی به مستقل بودن دارد، اگر استقلالش حفظ شود شخصیتی متعادل و دوست داشتنی خواهد یافت و گرنه پرخاشگر و ناسازگار جلوه می‌کند. در این سن کودک مصاحبت با مادر را دوست ندارد و میل ندارد با او مشورت کند، دوست دارد بیشتر با دوستانش باشد. نظر آنان بر همه کس حتی از مادر بالاتر است. اگر زیاد به کودک نه ساله خود دستور دهید، سرکشی نشان می‌دهد، دقت کنید و ببینید، آیا واقعا دستورتان لازم است، یا اینکه تنها می‌خواهید خود و فرزندتان را متقاعد کنید که شما هنوز، فرد مافوق هستید.


کودک ده ساله


کودکان در این سن اغلب منتظرند ببیند مادرشان چه دستوری می‌هد تا آن را انجام دهند، اگر مادری بگوید: «چنانچه این درس را سه مرتبه بخوانی یاد خواهی گرفت» کودک بدون کم و کاست آن را انجام می‌دهد. ده سالگی از نظر رابطه مادر و کودک دوره خوش و مانند دوران پنج سالگی، مطابق دلخواه مادر است. کودک از مادر اطاعت و دوست دارد دستورهایش را موبه مو اجرا کند.


کودک ۱۱ تا ۱۵ ساله


در این سن کودک زیاد به مادر توجه ندارد. او در آستانه بلوغ است مسائل رشد، دگرگونی‌هایی در او بوجود آورده که حالت دگرگونی به او می‌دهد. دیگر مادر برای او مطرح نیست. حتی مسائلی که از نظر زناشویی از دوستانش می‌شنود. برای لحظاتی او را از والدین خود متنفر می‌کند. در هر صورت والدین باید بدانند که در این سن به حریم خلوت کودک تجاوز نکنند، زیرا در آنصورت، رابطه عاطفی آن‌ها گسته خواهد شد.
 
منبع: daneshnameh.roshd.ir
 
 
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها