گشتی در خیابانهای شهر و بازار حاوی حکایتهایی از رنج و مشکلات مردمیست که فشار قیمت کالاهای اساسی، ابتدا منجر به کوچک شدن سفرههایشان شده و اکنون از کیفیت اقلام درون این سفره کاسته است؛ مردمانی که همچنان صبور، سکوت مسئولان را رصد میکنند و امیدوار هستند که منتخبان خودشان با حداقل واکنشها و انجام اقداماتی در مسیر همدلی با آنان حرکت کنند شاید بخش اندکی از آلامشان را بکاهد.
مردمانی که حالا دیگر طبقات اجتماعیشان بر هم خورده است؛ به همت تدابیر عالمانه مسئولان، مسیر خود را در خیابان یکطرفهی تورم، گرانی، از دست رفتن دارائیهایشان در بورس، بیماری و ... به سمت زیر خط فقر حرکت میکنند؛ اگرچه هنوز هم امیدوار هستند تا شاید گشایشی برای آنان ایجاد شده و قفل مشکلات باز و مسیر زندگی توام با کیفیت، آرامش و امید، تداوم یابد.
در این میان آنچه شهروندان را بیشتر نگران و مضطرب کرده، سکوت سنگین مسئولانیست که همه آنها را مستقیم و غیرمستقیم خودشان برگزیده و بر مسند نشاندهاند؛ سکوتی که این روزهای سخت بار مشکلات را سنگینتر کرده و مردم را به بن بست کشانده است.
حبیب، جوانی است که ۲ سال قبل و به اصرار خانواده ازدواج کرده و حالا، در سر به سر کردن درآمد و هزینههایش، سرگردان مانده و به قول خودش، کاسه چه کنم به دست، ویلان خیابانهاست.
او که کامپیوتر خوانده و در شرکتی کار میکند، میگوید: شما که نمینویسید، خبرگزاریها برای مسئولان کار میکنند، اما من میگویم، خسته شدهام و نسبت به آینده نگرانم. درآمدم نسبت به بسیاری از هم سن و سالهایم خوب است، اما سرعت افزایش هزینهها آنقدر است که درآمدم کفاف زندگی ۲ نفره را نمیدهد.
این شهروند شیرازی در حالیکه به سمت بازارچه میکشاندم، میگوید: شما این قیمتها را ببینید، بوقلمون به قیمت گوشت رسیده و مرغ به قیمت بوقلمون، آن هم وضعیت میوه و اینهم حبوبات و لبنیات، فقط شیر، سه هزارتومان دیگر گران شده است، چه باید کرد؟
تُن صدای حبیب، اندک مردمی که در بازارچه سرگردان هستند و بعضی از کاسبها را متوجه ما میکند و خانم میانسالی به گمان اینکه مسئولی به دست حبیب افتاده، از همان دور، میگوید: معلوم نیست که چه میکنید؛ خدا به فریادتان برسد که نفرین همه بدرقهتان است.
مرد کاسبی که فروشگاه مرغ و تخم مرغ را مدیریت میکرد، با لحن جانب دارانهای میگوید: شما گران میکنید، ما لعنت میشویم، مردم فکر میکنند کاسب گران میفروشد.
او ادامه میدهد: همه میدانند که اگر کالا ارزان باشد و مردم توان خرید داشته باشند، به نفع کاسب هم هست؛ من در این یک ماه، حتی هزینههای جاری مغازه را هم در نیاوردم و با وجود اینکه کمتر از قبل جنس میآورم، به دلیل گرانی، خریدار ندارد و این به یک مشکل جدی بدل شده است.
صاحب این مرغ فروشی در نهایت میگوید: لااقل انصاف داشته باشید و هزینههای اجاره و آب و برق را نگیرید. شهرداری که وضعش از همه بهتر است، اگر یکی دو ماه اجاره نگیرد، به جایی بر نمیخورد.
مرد قد بلندی که از ابتدا پشت سرم ایستاده بود و نجوا میکرد که این مسئول نیست، خبرنگار است؛ دستش را بلند میکند و جملهای را که با نجوا میگفت، بلند و خطاب به همه تکرار کرده و میگوید: اگر مردم همدل باشند و برای مدتی نخرند، بلاخره یک فکری میشود.
او در حالیکه بسته خریدش را در دستها جابهجا کرده و به جمع پشت میکند که برود، میگوید: دلتان خوش است که سر این بنده خدا داد میزنید، اینها حرف مردم را نمیزنند، اگر هم بزنند کو گوش شنوا، خودتان را خسته نکنید.
پیرمردی که از کارگرهای میوهفروشیست، با صدایی خش دار و دورگه، در حالیکه دستهای زمخت و کارکردهاش را به شکل دعا به سمتم گرفته، میگوید: شما مگه خودت از وضعیت خبر نداری؟ مگه میوه و مرغ و برنج نمیخری، چرا از دیگران میپرسی؟
او لبخند تلخی میزند و ادامه میدهد: کار دنیا یه جور دیگه شده، شما آدرس را اشتباهی آمدی، باید بری سراغ مسئولان که پشت میز نشستهاند و میگویند میدانیم زندگی مردم سخت است و مشکلات دارند، اما کاری نمیکنند، خودشان مسبب همه مشکلاتند، از آنها سئوال و جواب کنید. مردم که بیچاره شدهاند رفته!
پیرمرد بازویم را میگیرد و میگوید: خدا به سر شاهده که تو این عمر شصت ساله، یاد ندارم که اینقدر به مردم ظلم شده باشه، به این مردم نجیب، حالا اگر یک کشور دیگه بود، کن فیکون میکردند.
او در حالیکه راهش را گرفته و به سمت غرفه میوه و ترهبار میرود، میگوید: در ایران همه چیز هست از بهتریناش هم هست فقط مسئول و مدیر خوب کم داریم.
وقتی حرفها به بیراهه میرود و سمت و سو و لحن و خطاب دیگری میگیرد، آرام از جمع جدا میشوم که از گوشه چشم، در نقطه تاریک بازارچه، آنجا که سطلها را گذاشتهاند و مملو از میوهها و ترهبار دور ریز و ته ماندههای قصابی و مرغ فروشیست، زنی با چادر مشکی، پشت به جمعیت از یک طرف و نوجوانی لاغر و نحیف که لباسهای چرک و ژندهاش مناسبتی با سرمای شبهای پائیزی ندارد، میان زبالهها سخت به جست و جوی روزیشان مشغولند..
دادستان عمومی و انقلاب مرکز فارس در گفتگو با ایسنا پیرامون موضوع گرانیها از اهتمام ویژه دادستانی فارس برای مقابله با گران فروشیهای کلان و احتکار کالاهای اساسی خبر داده است.
حیدر آسیابی، با اشاره به مشارکت فرمانده سپاه فجر فارس در موضوع برخورد قانونی با گرانی و کمبود کالاهای اساسی، برگزاری ۲ جلسه مَجازی با فرماندهان سپاه، مسئولان ادارات صمت، اصناف و دادستانهای شهرستانهای فارس یادآور میشود.
دادستان شیراز خاطرنشان میکند که دستورات ٢٠ گانهای در خصوص تشدید نظارت و مقابلهها و هم ایجاد بازارچههای عرضه مستقیم کالا تصویب شده است.
رئیس سازمان جهادکشاورزی استان فارس نیز صبح شنبه ۸ آذر اعلام کرده است که از امروز شاهد افزایش عرضه با هدف کاهش قیمت مرغ در بازار این استان خواهیم بود.
محمدمهدی قاسمی که اعتقاد دارد در مقطع یک هفتهای به دلیل خارج شدن بخشی از مرغ مادر، شاهد کمبود جوجه ریزی بودیم، میگوید: مرغی که امروز در بازار عرضه میشود مربوط به ۴۵ روز قبل است؛ اکنون از دوره کمبود جوجهریزی گذشتهایم و به زودی مرغ تولید شده به بازار وارد میشود.
قاسمی تحریمها را به دلیل تاثیر بر وارد شدن نهادهها موثر میداند و میافزاید: با اتحادیه مرغدران، زنجیرههای تولید و کشتارگاهها صحبت شده و در جلسه تنظیم بازار فارس به تفاهم رسیدهایم که قیمت مرغ براساس میزان نهادههای تامین شده مرغداران محاسبه شود.
رئیس سازمان جهاد کشاورزی فارس میگوید: اکنون بیش از ٦٠ درصد نهادهها تامین شده و بابت ٤٠ درصد باقی مانده، تفاوت قیمت پیدا میشود، چون مرغدار ما مجبور است که از شرایط بازار آزاد استفاده کند برهمین اساس یک تفاوت قیمت پیدا خواهد کرد که در کارگروه تنظیم بازار محاسبه شده و به اطلاع تولید کنندگان رسیده است.
قاسمی وعدهی کاهش قیمت مرغ منجمد را هم داده و میافزاید که این کالا، با قیمت هر کیلو ۱۵ هزار تومان به زودی در سطحی وسیع توزیع میشود.