سریالهای مناسبتی تلویزیون همانطور که از نامشان پیدا است، از سالها پیش تدارک ویژه تلویزیون برای یک مناسبت خاص بودند. ماه رمضان یا عید نوروز و یا حتی گاهی ماه محرم، مناسبت هر چه بود، روایت داستان سریالهای منتخب برای قرار گرفتن در کنداکتور تلویزیون در این ایام حتما ربطی به آن داشت. سریالهایی اغلب پرطرفدار که گاهی مخاطب بین سریالهای شبکههای مختلف تلویزیون فقط همان فرصت کنترل دست گرفتن و شبکه عوض کردن را داشت و با رضایت تمام وقت خود را بعد از افطار یا در شبهای عید نوروز پای جعبه جادو سپری میکرد.
در سالهای اخیر اما همانقدر که میزان ارتباط موضوع سریالها با مناسبتی که در آن پخش میشوند، کم شده، رضایت مخاطبان از سریالهای مناسبتی هم کمرنگتر شده و شاید این را بتوان نتیجه این موضوع دانست که تلویزیون هم گویا برای این روزها کمرمقتر کنداکتور میبندد. روند نزولی کیفیت سریالهای تلویزیون در چند سال گذشته بر سریالهای مناسبتی هم بیتاثیر نبوده و این اتفاق در ماه رمضانی که گذشت به کمترین حد خود رسید. با هم نگاهی بیندازیم به سریالهایی که در ماه گذشته روی آنتن تلویزیون رفت.
شبکه سه سیما بدون شک بهترین زمان را در کنداکتور ماه رمضان در اختیار دارد. دقایقی پس از افطار و زمانی که خانوادهها هنوز مشغول صرف افطاری هستند و طبق روال معمول خانواده ایرانی، تلویزیون هم در پسزمینه روشن است. اما متاسفم که بگویم شبکه سه در رمضان سال۹۹ نامتناسبترین سریال ممکن را روی آنتن برد. این شبکه که «میجان» را به کارگردانی مرجان اشرفیزاده برای ماه رمضان آماده میکرد با بحران شیوع کرونا روبهرو شد و با نیمهتمام ماندن فیلمبرداری «میجان» مجبور شد سریال دیگری روی آنتن بفرستد.
«#سرباز» به کارگردانی هادی مقدمدوست، نویسنده نامآشنای سینما و تلویزیون اصلا انتخاب مناسبی برای کنداکتور ماه رمضان نبود. مقدمدوست که نویسندگی فیلمنامه فیلمهای موفق «شعلهور»، «آرایش غلیظ»، «بیپولی» و سریال بهیادماندنی «وضعیت سفید» را در کارنامه دارد در این سریال هم به مانند «سر به مهر»، اولین تجربه کارگردانیاش، به سراغ کشف دنیای درونی آدمها رفته بود. زوج یلدا و یحیی در «#سرباز» اما حداقل در قسمتهای اول مجموعه که اصطلاحا باید سریال قلابش را بیندازد و مخاطب را جذب کند، آنقدر اعصابخُردکُن بودند که اغلب مخاطبان پس از یکی دو قسمت ترجیح دادند در ساعت افطار تلویزیون خود را روی شبکه آیفیلم تنظیم کنند و بازپخش سریال قدیمی «متهم گریخت» را به تماشا بنشینند. اینکه برخی «سرباز» را ملالآور توصیف میکنند و برخی دیگر حالشان از سکانسهای رپورتاژگونه پادگان به هم میخورد انتقاداتی است که نمیشود به راحتی از کنار آنها گذشت اما خارج از انصاف است اگر ننویسیم هر چند داستان سریال «#سرباز» به شدت کُند پیش میرود اما مخاطبانی که با آن همراه شدند رفته رفته بیشتر با کاراکترها همراه و همدل شدند و توانستند با آنها ارتباط بگیرند و مابهازاهایی شبیه به آنها در اطراف خودشان پیدا کنند.
نکته: درست است که سریال به سفارش سازمان منابع انسانی نظام وظیفه ساخته شده است اما اینکه چنین صریحا رپورتاژ به خورد مخاطب بدهیم توهین به شعور مخاطبی است که پای تلویزیون نشسته تا یک قصه جذاب خانوادگی ببیند و حالا نه تنها این قصه جذاب نیست که به تمام خاطراتش از زمان سربازی هم توهین میشود.
روایت آشنای زندگی جواد جوادی که در دو فصل قبل توانسته بود مخاطبان خودش را پیدا کند و از مدتها قبل در کنداکتور ماه مبارک رمضان قرار داشت در این فصل توانست در میان دیگر سریالهای ماه رمضان بیشترین میزان رضایت مخاطب را به دست بیاورد.
«بچهمهندس۳» همانقدر که در قصهگویی و غافلگیر کردن مخاطب درست پیش رفت اما در نشان دادن تصویری واقعی از دانشگاه موفق نبود و مورد انتقاد قرار گرفت. دانشگاه بیمسوولیت نسبت به دانشجویان نخبه و دانشجویان اغلب معرکهگیر بخشی از انتقاداتی بودند که مخاطبان این سریال در برخی شبکههای اجتماعی مطرح میکردند.
هر چه در فصل دوم «بچهمهندس» به خاطر نشان دادن عشق دو نوجوان به یکدیگر برای ترویج ازدواج در سنین پایین مورد اتهام قرار گرفت در فصل سوم فضاهای عاشقانه آن درست و باورپذیر پیش رفته و مخاطب را با خود همراه کرده است.
نکته: انتخاب ثریا قاسمی برای نقش بی بی گوهر و ارتباط مادرانهاش با سه جوان داستان و انتخاب روزبه حصاری برای نقش جواد جوادی که هم به بازیگر نقش نوجوانی جوادی شباهت دارد و هم توانسته بازیاش را به او نزدیک کند، از نکات مثبت سریال «بچهمهندس۳» است.
جلیل سامان برای مخاطبان تلویزیون نامی آشنا است. او که با «ارمغان تاریکی»، «پروانه» و «نفس» با داستانهای عاشقانه بخشی از تاریخ ایران در دهه۵۰ را روایت کرده بود این بار با ژانر کمدی به این دهه سرک کشید. ماجرای فریبرز باغبیشه مرد سادهدلی که به دنبال گنج است اما گرفتار زندان ساواک میشود. قصه آشنا و تقریبا تکراری «زیرخاکی» که بارها دستمایه طنز قرار گرفته این بار هم توانست توجه مخاطبان را به خود جلب کند و با آمار ۵۱/۳درصد مخاطب که از سوی مرکز تحقیقات صداوسیما اعلام شد رتبه نخست را در میان سریالهای کنداکتور ماه رمضان تلویزیون از آن خود کند.
پژمان جمشیدی بعد از مدتها بار دیگر با نقش اصلی «زیرخاکی» به تلویزیون برگشت و با ارائه یک بازی به زعم اغلب منتقدان خوب توانست بعد از سریال موفق «پژمان» یک موفقیت تلویزیونی دیگر در کارنامه کاریاش ثبت کند. ژاله صامتی، هادی حجازیفر، گوهر خیراندیش و بازیگر کودک رایان سرلک دیگر بازیگران این سریال بودند که در کنار یکدیگر تیم بازیگر «زیرخاکی» را به عنوان نقطه قوت بزرگ این سریال تشکیل میدادند.
نکته: «زیرخاکی» سومین سریال ناتمام شبکه یک از ابتدای سال ۹۹ بعد از «پایتخت۶» و «نون، خ۲» بود. سریالی که چند ماه قبل فیلمبرداری فصل اولش به پایان رسیده بود اما به نظر میرسد تعداد قسمتهایش کمتر از میزان معمول سریالهای ماه مبارک رمضان بود و پس از پایان شبهای قدر تنها ۴ قسمت از این سریال روی آنتن رفت.
شبکه پنج که در زمانی نه چندان دور در عرصه رقابت با شبکههای دیگر برای ساخت سریالهای مخاطبپسند جایگاه ویژهای داشت حالا چند سالی است که کمتر برای ساخت سریال هزینه میکند و بیشتر باکس سریالهایش را با سریالهای کرهای و یا پخش چندباره سریالهایی مثل «هشدار برای کبرا ۱۱» پر میکند. این شبکه اما برای ماه رمضان امسال یک سریال طنز اپیزودیک را در نظر گرفته بود. سریالی که جایگاهش در نظرسنجی صداوسیما میزان مخاطب حدود ۱۰درصدیاش نشاندهنده کیفیت آن است و نمیتوان درباره آن چندان نوشت.
نکته: «پدرپسری» قصه آشنای یک خانواده است. یک پدر بازنشسته و پسری که در آستانه ارائه پایاننامهاش حالا باید با احترام با حضور پدرش در خانه کنار بیاید. احترامی که میان اعضای خانواده «پدرپسری» وجود دارد شاید تنها نکته مثبت این سریال باشد.