به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، طبق دیدگاه کارشناسان استفاده های تجاری از ظرفیت های فرهنگی می تواند دلالت ها و مصادیق متعددی را شامل شود. فرهنگ به انحاء مختلف با اقتصاد در ارتباط بوده و پیوندهای عمیقی بین آنها برقرار است. هم اقتصاد می تواند موجبات تقویت و یا تضعیف فرهنگ را فراهم سازد و هم فرهنگ قادر است بستر را برای رشد و یا رکود اقتصادی آماده کند.
** تجاری سازی فرهنگ چیست
در فرهنگ لغت های مختلف در بیان معنای تجاری سازی آمده است که تجاری سازی عبارت است از به کارگیری روش های کسب وکار به منظور سود. در اینجا موضوع پیوند هر یک از بخشهای زندگی اجتماعی، فنی و مهندسی با اقتصاد مطرح است. پس استفاده های تجاری از ظرفیت های فرهنگی بیانگر پیوند اقتصاد و فرهنگ است. هر جامعه ای که توان تبدیل سرمایه های فرهنگی به سرمایه اقتصادی را داشته باشد و یا بتواند گره های فرهنگی را از دست و پای اقتصادی باز کند، جامعه موفقی در ایجاد ارتباط سازنده و هم افزا بین اقتصاد و فرهنگ خواهد بود.
در حوزه فرهنگ راهکار ورود به دنیای کسب وکار استفاده از عناصر فرهنگی مانند صنایع دستی در تولید و تجاری سازی و ایجاد ارزش افزوده از آنها است. تجاری سازی،فرآیند تبدیل صنایع دستی سنتی موجود در نقاط مختلف به محصولات موفق تجاری است و دربرگیرنده جزئیات مختلفی از فرآیندهای مهم فنی، تجاری و مالی است. این فرآیند شامل فعالیتهایی از قبیل ارزیابی بازار، طراحی محصول، مدیریت حقوق مالکیت معنوی،توسعه راهبرد بازاریابی، افزایش سرمایه و آموزش افراد می شود.
صنایع دستی به عنوان بخش مهمی از سرمایه فرهنگی کشور به شمار رفته و ظرفیت تجاری سازی را دارد. اما صنایع دستی همه فرهنگ ما نیست. در سایر حوزه های فرهنگی به ویژه در حوزه سینما، ادبیات، موسیقی، نمایش و... نیز ظرفیت هایی برای تجاری سازی وجود دارد. در واقع اگر این بخش از فرهنگ یعنی هنر به معنای کلی آن نتواند خود را تجاری کند نمی تواند دوام بیاورد و به حیات خود ادامه دهد و یا دست کم بسیار ضعیف و نحیف خواهد شد.
به طور کل گردشگری، صنایع دستی و حوزه هنر بارزترین ظرفیت های فرهنگی برای تجاری سازی و بهرمندی از مزیت های اقتصادی آنها است.
** گردشگری مثالی بارز از تجاری سازی فرهنگ
بارزترین مثال برای نقش فرهنگ در اقتصاد یک کشور در حوزه گردشگری قابل ذکر است. در واقع نقش تنوع و ظرفیت های فرهنگی در اقتصاد گردشگری می تواند مصداق بارز تجاری سازی فرهنگ باشد.
گردشگری، به عنوان یکی از بزرگ ترین و متنوع ترین صنایع در دنیا، صنعتی پویا به شمار می رود که منبع اصلی کسب درآمد، تولید ثروت و اشتغال برای همه کشورهای جهان به شمار می رود. کشورهایی که دارای ظرفیت های مختلف فرهنگی، اجتماعی و طبیعی برای جذب گردشگر هستند از طریق گردشگری می توانند این ظرفیت ها را به منبع های تولید ثروت تبدیل بکنند. شواهد نشان می دهد که کشورهای توسعه یافته به خوبی در این حوزه پیشرفت کرده اند و سالانه میلیون ها توریست را به کشورهای خود جذب می کنند.
هر چند جاذبه های طبیعی نیز می تواند در جذب توریسم بسیار قابل توجه باشد اما تنوع فرهنگی یک کشور می تواند بسیار فراتر از دریاها، کوه ها و جنگل ها جاذب توریسم در سطح جهانی باشد.
کشور ما از این نظر دارای پتانسیل و ظرفیت فوق العاده ای است. از نظر جاذبه های گردشگری جزو ده کشور اول دنیا به شمار می رویم. هر چند هنوز تا رسیدن به میانگین جهانی از نظر جذب گردشگر و سهم گردشگری در تولید ناخالص داخلی فاصله زیادی داریم اما این ظرفیت در کشور وجود دارد. کافی است مدیریت آن به صورت صحیح و متناسب با استانداردهای جهانی صورت گیرد. بر اساس آمارهای موجود در سطح بین المللی صنعت توریسم، تأثیر بسزایی در اقتصاد کشور ها داشته و حجم درآمدهای حاصل از این صنعت در سال 2020 به بیش از ییک و نیم تریلیون دلار خواهد رسید. با توجه به نزدیک شدن به این تاریخ باید از خود بپرسیم که سهم ما از این مقدار چقدر است و برای افزایش آن چه برنامه هایی را اجرایی کرده ایم.
طبق آمار ارایه شده از سوی محمد محبخدایی معاون گردشگری کشور، با ورود هر گردشگر به ایران 680 دلار بهصورت مستقیم و 1340دلار نیز به طور غیرمستقیم وارد کشور میشود که بر این اساس سال گذشته(1396)با توجه به 5 میلیون و دویست هزار نفر گردشگر ورودی، این صنعت 10میلیارد و 504 میلیون دلار ارز وارد کشور کرده است.
تنوع بالای فرهنگی در کشور ما نه تنها می تواند جاذب توریسم خارجی باشد بلکه توریسم و گردشگری داخلی نیز چه از نظر فرهنگی و چه به لحاظ اقتصادی بسیار قابل توجه است. به نظر می رسد دیدن سبک ها و شیوه های زندگی مردمان مختلفی که در جای جای این سرزمین زندگی می کنند برای اکثر ما ایرانی ها جذاب و دیدنی به شمار می رود. کیست که دلش نخواهد همنشینی با عشایر کشور را برای یک بار هم که شده تجربه نکند و از نزدیک شیوه زندگی آن ها را نببیند. آیا شیوه زندگی در کویر، یا کوه های سر به فلک کشیده ارزش نه یک بار، بلکه بارها دیدن را ندارد. بدون شک تنوع فرهنگی کشور بسیار گسترده تر از این موارد اندکی است که در اینجا به آنها اشاره شد. پس اگر می خواهیم به توسعه جای جای این سرزمین کمک کنیم و فقر و محرومیت را از چهره برخی نقاط کشور بزداییم و روح توسعه را در کالبد استان ها، شهرها و روستاهای سراسر کشور بدمیم باید بر اقتصاد گردشگری تمرکز کرده و تنوع فرهنگی را به منبع تولید ثروت در کشور تبدیل کنیم.
** تجاری سازی صنایع دستی ضرورت توسعه منطقه ای
به گفته صاحبنظران توسعه، تمرکز بر ظرفیت های منطقه ای و حتی ظرفیت های هر شهر و روستایی از ضرورت های رویکردهای نوین توسعه است. صنایع دستی یک ظرفیت فرهنگی گسترده به مقیاس کل کشور به شمار می رود و تجاری سازی آن می تواند به اقتصاد نواحی مختلف کشور کمک شایانی کند.
البته در سالهای اخیر این امر مورد توجه مسوولین بوده و میزان بازارچههای داخلی و فروشگاههای راهاندازی شده برای فروش صنایع دستی مناطق مختلف کشور قابل توجه است. البته به گفته کارشناسان به دلیل پاره ای مشکلات ممکن است تاکنون در همه استان ها اقدامات مطلوب صورت نگرفته باشد که با توجه به اهمیت موضوه انتظار می رود در دستور کار مسوولین مربوطه قرار گیرد.
همچنین با توجه به اینکه جامعه ما دچار دگرگونی و تغییرات زیادی شده و تحولات عمیقی به خود دیده است تنوع و ابداعات در صنایع دستی می تواند استقبال گسترده تر مشتریان را به دنبال داشته باشد و به بازار فروش صنایعدستی رونق دهد.
به گفته مسوولین درگیر در این امر باید کاربریهای محصولات صنایعدستی متنوع شود. ملزم کردن دستگاه های دولتی به استفاده از صنایع دستی در مواردی که می توانند از نظر کاربرد نمونه های صنعتی شوند می تواند مصرف این صنایع را افزایش دهد و به عنوان الگویی در جامعه مطرح شود. برای مثال یعنی در محل کار، استانداری، دانشگاه، مراکز همایش و ... از صنایعدستی استفاده شود.
البته به گفته کارشناسان نباید ابداع و تجاری سازی منجر به از میان رفتن اصالت و هویت صنایع دستی شود. در واقع باید دقت کرد اصالت از بین نرود، زیرا صنایعدستی یعنی اصالت، که وقتی حفظ شد هویت ما میشود، پس باید هر دو ابتکار و اصالت رعایت شوند و یک توازن رعایت شود.
در نهایت باید اشاره کرد که هرچند ظرفیت های فرهنگی دیگری غیر از گردشگری و صنایع دستی نیز در کشور برای تجاری سازی وجود دارد، با این حال اهمیت این دو مورد در کمکی است که می توانند به توسعه مناطق کمتر توسعه یافته و یا توسعه نیافته و محروم بکنند. بنابر این، بایستی تقویت عناصر فرهنگی و استفاده از آنها در اقتصاد کشور را بایستی در راستای دور شدن از تفکر توسعه مرکزگرا و پیوستن به رویکرد توسعه منطقه ای درک کرد.