۱ - کسی که مختصر اطلاعات تاریخی داشته باشد و از سابقهی کذایی التقاط تصوف در تاریخ اسلام و نظرات ائمه اطهار و تاثیر این مشرب عقیدتی در انحطاط عقلانیت، حکمت و تمدن ما بیخبر نمانده باشد، از فتوایی که بسیاری از علما دربارهی صوفیگری دارند، تعجب نمیکند با این حال دربارهی مصادیق آنچه رخ داده مانند هر امر تاریخی اختلاف نظر بسیار است به ویژه آنکه متون قدیمی و نقلهای تاریخی پر از ناخالصی و متشابهات و گاه حتی دشمنیهایی است که در ساخت تاریخ نقش داشته است. به همین دلیل نه فقط در میان مردم بلکه در سپهر فکری خواص شخصیتهایی چون آیت اللهخامنهای، علامه جعفری، علامه جوادی، شهید مطهری و... اختلافات بنیادی درباره قضاوت برخی منسوبان جریان تصوف با برخی دیگر از علمای بزرگ مانند آیات بروجردی و مکارم و نوری و برخی دیگر از اصولیون و تفکیکیها دارند.
بیشتر بخوانید :
۲- آنچه استفتا گیران به آن پرداختهاند جوابی جز آنچه مراجع فرمودهاند ندارد اما نکتهی مغفول مانده در این استفتا به ویژه از سمت کسی که بیان موضوع میکند، درک ناکاملی است که از صورت مسئله وجود دارد.
ما دربارهی رسانه حرف میزنیم و باید بدانیم رسانه دقیقا با مفهوم و با تاریخ و حتی با واقعیتهای عینی و قطعی چه میکند؟ چه برسد به نقلهای مبهم تاریخی!
بنابراین همانطوری که روایت مختارنامه به تبلیغ فرقه ضاله کیسانیه منجر نشد و بر عکس سریال امام حسن و امام حسین در کویت، یکسره قلب تاریخ بود، روایت امر تاریخی مورد علاقه و یا سئوال مردم یکسره وابسته به نوع روایت و زاویه پردازش است تا عنوان آن.
۳- ای کاش استفتاءکنندگان برای حکم گرفتن شرحی کاملتر از مسئله را خدمت مراجع معزز تقدیم میکردند و صرفا درصدد اثبات تقاضا و برداشت اجتماعی خودشان نبودند.
کاش در نامهشان مینوشتند که سالهاست به خاطر بحران معنا در غرب، گرایش انسان غربی به منابع عرفانی ما بسیار زیاد شده و به همین دلیل غرب درصدد مصادره این میراث است.
کاش مینوشتند که به خاطر همین استقبال در چند ساله اخیر یک کتاب موهن و پر از دروغ و جعل تاریخی به نام #ملتعشق توسط نویسندهای به نام #الیفشافاک نوشته شده که بدون هیچ اغراقی میلیونها بار در خود ایران ما خوانده شده است و مخاطبین این کتاب در ایران و جهان که مشتی موهومات را به جای #عرفان اسلامی دریافت کردهاند؛ نیاز دارند که طی یک محصول رسانهای قوی به اطلاعات ناب دسترسی پیدا کنند. تا بفهمند بین عرفان ناب و آیینهای خرافی موجود، بین شرب خمر و رقص و سماع و خلسههای تخدیری مجالس منسوبین به این چه تفاوت هایی وجود دارد؟
کاش مینوشتند که رسانه در فراگرد بازنمایی چه اعجازی در نقد مشربها و تصحیح انحرافها و رفع اعواجها دارد و چگونه میتوان با استفاده از عنصر روایت و هنر بازنمایی امکانات رسانه در خدمت شکل گیری یک واقعیت رسانهای به کار برد.
کاش مینوشتند که در دنیای کنونی چیزی با عدم ذکرش فراموش نمیشود بلکه هر چیزی که دربارهی آن گفتگو شود اما دربارهی آن خاموش باشیم، - همچنان که تاکنون هم اینطور بوده- بازندهی جنگ روایتها خواهیم شد.
مطمئنم اگر اینگونه سوال میشد، جواب چیز دیگر بود.