۲۸ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۷

ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد

ناگهان بانگی برآمد خواجه مرد
رضا شاعری
کد خبر: ۹۵۰۶
تعداد نظرات: ۸ نظر

دیشب پس از دریافت جعبه های انگور و آلو که پسرعمویم از باغ مان در زادگاه پدری چیده و برایم به تهران آورده بود، حدود ساعت ۲ بامداد به خانه رسیدم، جعبه ها را از صندوق خودرو و مسیری نسبتا طولانی با خود آوردم خانه، داشتم برای عیال پیام می گذاشتم که صبحی، ساعت گذاشته ام، اما حتما بیدارم کن، تف به ریا، نمازی به این کمر وا مانده بزنیم و زودتر در محل کار حاضر شوم...

.
از فرط خستگی، پیام را هنوز ارسال نکرده بودم که خواب خزید توی چشمانم...
.
هوا گرگ و میش بود، صدای ضجه های زنی مثل باد صُرصُر توی کوچه می پیچید، ناگهان از خواب پریدم. صدا توی کوچه پیچیده بود، کم کم صدای دخترک نوجوانی هم پیچید در میانه صدای زن...
از گوشه پنجره نگاهی به بیرون انداختم، دخترک پیشانی بر شانه مردی گذاشته بود که ظاهرا عمویش بود...
.
مویه های زن که انگار به زبان لُری بود شدت گرفت، از میانه کلام و ناله هایش پی بردم شُوی از دست داده و دخترکش و احتمالا دیگر فرزندانش یتیم شده اند.

من اما به دیشب فکر کردم و ساعتی که تنظیم شد برای بیدار شدن و پیامی که در مجازآباد روانه کرده بودم تا برای صبح مبادا خواب بمانم...
.
اما صدا تلنگری بود تا دقایقی و بلکه ساعاتی به این تامل کنم که چقدر مرگ نزدیک است، و البته تر اینکه مدام باید تلنگری بزنی به خود، حتی به تویی که مرگ در زندگی ات بسامد داشته و در کمتر از ۱۵ سال ۴تن از عزیزترین هایت، ۴ مرد از خانواده ات گلچین کرده باشد... وقت رفتن کنار همان مردی که دخترک سر برشانه اش گذاشته بود، ایستادم و پرسیدم و تسلیتی گفتم. مرد ظاهرا مستاجری بوده که به دنبال خرده نانی گذرش به تهران به این شهر عریض و طویل افتاده... از صبح توی سرم مدام صدای مویه های زن می پیچد. و به اینکه مرگ چقدر نزدیک است. که گفت: 《ناگهان بانگ بر آمد که خواجه مُرد...》 پی نوشت: عصری از محل کار که بازگشتم دم در با همسایه ها دقایقی بر اتفاق صبح صحبتی شد، می گفتند گویا صبح همسرِ مسافر قصه ما شویش را هرچه برای اقامه نماز صدا کرده بیدار نشده...
.
کفی بالموت و اذا واعظا» (مرگ بهترین پند دهنده است) بر همه ماست که مرگ را در چند قدمی خود بدانیم و از آن پند بگیریم.
رضا شاعری

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
سیدحسنی۳نیک
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۳۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۸
انا لله و انا الیه راجعون
الله کجاست که به سویش میرویم؟
و چرا با صلوات بقول ملائکه میگوییم و بالا میرویم؟
مقصود از بالا طبق حدیث سلسله الذهب عبور از حصن است
یعنی سیاره مشتری نمایانگر ۱۱ امام ع و حق با قطب خوشه ثریا
بعد سیاره زحل نمایانگر علی ع با قطب نیر ثریا سماک رامح
بعد سیاره اورانوس نمایانگر محمد ص با قطب کوکب دری نمسیس
سکینه( امام صادق ع) یا شکینا (تورات یهود)احید منفک از احد
بعد سیاره نپتون نمایانگر فاطمه س وحدانیت از وله بحرالمسجور
در آخر ستاره کوکب دری نمایانگر الله از احدیت گیرنده اشباح در طاق عرش توسط کعبه ای از جنس لیتیوم کاور روح عنصر امام حسین ع محل قدیم الاحسانی. زیارت جدم حسین ع مانند زیارت الله است در طاق عرش بهمین دلایل بهترین دعا صلوات است
اللهم صل علی محمد ص و ال محمد ص و عج از کرسی
اما پس از طاق عرش به فضای میان ستاره ای میرسیم جاییکه از ستارگان مختلف آمده ایم تا قبل از عالم ذر محبت حسین ع بخردمان قدیم الاحسان.بقول معروف هر کس ستاره ای دارد
واقعا این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
علی ع
چه بسیار انسانهایی که در آسمان ستارگان و کهکشانهای غول پیکری هستند اما بر روی زمین گرسنه و بی نام و نشان در بیابانها میمیرند ناگهان بانگ برآمد که ای خواجه
از ستاره ای به سیاره زمین آمده بودی تا آنقدر بیاندوزی تا دوباره به خانه ستاره ایت بازگردی از کجا آمده ام......؟
آه من قلت الزاد و طول السفر
فلا اقسم به مواقع النجوم انه لقسم لو تعلمون عظیم فانه لقرآن کریم اینست گوشه ای از علم ثریا ولی حیف که مثل شما سایت نداریم که به زبان علوم روز حجت تمام کنیم بر عالم
اذا تتلی علیهم ایاتنا خروا سجدا و بکیا سوره مریم س
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۳۶ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۸
کفی بالموت واعظا - و اذا اضافه است
بوشهر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۰۳ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۸
دیگه ما به زندگی و شاد بودن و فردایی بهتر امیدوار نباشیم و به مرگ بیندیشیم. مرگ چه بخواهیم و چه نخواهیم حتما می آید ولی برای زندگی باید امیدوار باشیم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۳۲ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۸
ناگهان بانگ برآمد که خواجه بِمُرد....این متن دقیق تره..
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۴:۳۲ - ۱۳۹۸/۰۶/۲۹
این خزعبلات چیه مینویسید تو سایت خبری؟ همسایت مرد خب خدا رحمتش کنه. خواجه مرد و آی همتون میمیرید و این حرفا چیه به مردم میزنید؟ خودتون رعایت میکنید وقتی میدونید عاقبت این نردبان افتادنیست؟ اون جعبه های انگور و آلو که آوردی چقدرش به فقرا رسید؟ شما باغ پدری داری یه بدبخت مهاجر همسایت بوده حاضر بودی یک دانگ اون باغ رو بهش بدی؟ حرف از سر شکم سیری هم حدی داره . واقعا که!!!!
سعید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۴/۰۷
سلام و درود
چه باکم کی بمردم کم شدم دم به دم میمیریم و زنده میشویم
موت چیست و چشیدن موت چیست بزرگان به طرق مختلف این مسئله را بازگو کردن به قول سهراب چشم هارا باید شست
سعید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۴/۰۷
سلام و درود
چه باکم کی بمردم کم شدم دم به دم میمیریم و زنده میشویم
موت چیست و چشیدن موت چیست بزرگان به طرق مختلف این مسئله را بازگو کردن به قول سهراب چشم هارا باید شست
سعید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۴۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۰۷
اما میان این همه لازمه که این شعر از جناب شیخ اجل سعدی شیرازی نیز اضافه کنم
خجل انکس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت اری دنیا مزرعه هست بکارید و درو کنید
گزارش خطا