تابناک جوان:
امام جعفر صادق علیه السلام در دوران خاصی وظیفه امامت را بر عهده داشت و در دوره ای که بقول عده ای ویژگی آن آزادی بیشتر برای اهل بیت بود دست به انتخابی حساس زد.
دوره ی حساس زندگی امام صادق ع مابین حکومت مروانیان و بنی العباس بود.
تاریخ نگارانی چون صاحب مقاتل الطالبيين و خانم سمیره مختار اللیثی در کتاب مبارزات شیعیان ضمن گزارش اوضاع و احوال دوره جعفر ابن محمد ،بیان کرده اند که فشارهایی که ناخودآگاه هرکسی را وارد میدان مبارزه نظامی می کند از چند سو بر ایشان وارد می شد.
این فشارها نه تنها از سمت دشمنان و رقبا بلکه متاسفانه بعضا با فشار و عنف از سوی علویان افراطی و نافرمان -مثل طرفداران زید شهید، کیسانیه و بالاخره عبدالله محض و پسرانش - مزاحمت های فراوانی را برای ایشان به وجود آورد و بر خلاف تصور جان امام از سوی دوست و دشمن بارها مورد تهدید واقع شد.
بیتردید مصائبی که امام جعفر صادق علیهالسلام در عصر امامت خود از جانب علویونی که بعدها به عنوان امامان زیدی خوانده شدند؛ متحمل گردید، کمتر از رنجی نبود که از خلفای تازه کار عباسی بر آن حضرت تحمیل شد.
با تزلزل پایههای حکومت بنیامیه، جنبشهای دینی و سیاسی برای کسب قدرت به حرکت در آمدند اما چشم امت اسلامی به سمت خاندان پیامبر(ص) بود.
اولین کسی که در این زمینه پیشدستی نمود،عبدالله ابن حسن حسنی( معروف به عبدالله محض ) بود که سعی کرد با استفاده از احادیث مهدویت، نظر مردم را به سمت فرزندش محمد معروف به نفس زکیه جلب نماید و حتی خلفای نخستین بنی عباس مانند ابوالعباس سفاح و منصور دوانیقی نیز به عنوان امام با او بیعت کردند.طرفداران جنبش عبدالله محض و فرزندانش محمد نفس زکیه و ابراهیم قتیل باخمرا فارغ از فضائل هاشمی مانند زهد و تعبد و علم و شجاعت که نسل اندر نسل در فرزندان حیدر کرار(ع) و فاطمه زهرا(س) منتقل می شد ، به معنای اعتقادی آن شیعه محسوب نمی شدند.
تشیع از نظر اعتقادی به الهی و منصوص بودن مسئله امامت اشاره داشت و بسیاری از این افراد در قیام هایشان به احساس تکلیف داشتن و هاشمی بودن بسنده می کردند.
این مبنا بعدها در میان زیدیه مورد نظریه پردازی قرار گرفت به نحوی که در تئوری زیدی امامت را در وجود فردی شجاع از آل علی (ع) جستجو می کردند که دست به اسلحه برده باشد. بر این اساس هر هاشمی که قیام می کرد امام بود و چه بسا در یک زمان چند امام ( هر چند با هم اختلاف داشته باشند) صاحب ولایت مشروع بودند.
این امر باعث شد که زیدیه در بحث امامت عملا به همان راهی برود که عامه بعد از پیامبر رفتند و معتقد شدند که امامت و ولایت از امور الهی و تعیینی نیست. در طول ادوار تاریخ نیز به همین دلایل جنبش زیدیه بالاخره در میان عقاید عامه مضمحل شد و گرچه حکومت های محلی بزرگی مانند علویان در طبرستان و ادریسیان در آفریقا از نسل عبدالله محض برای چندین قرن حکومت کردند ؛ اما این حکومت ها به دلیل نگره نژادی و نظامی اش به تشیع به تربیت جامعه شیعی منجر نشد.
امام ششم که نیک میدانستند که محمد حسنی(نفس زکیه) آن موعود معهود خدا نیست؛هیچگاه با او و ادعاهای پدرش روی خوشی نشان نداد و معتقد بودند، بلند پروازی عبدالله پور حسن مثنی برای فرزندش باعث کشته شدن او و آسیبهای جدی به شیعیان و علویان خواهد شد و شیعه کشی و کشتار سادات را به امری عادی تبدیل میکند.
به بیان دیگر، ریشه ظاهری سخت گیری منصور دوانیقی بر خاندان پیامبر و آزاری که او با فشار و اهانت و اذیت بنیهاشم پیش گرفت و در نهایت نیز به شهادت امام منجر شد، همین قیامهای بیاجازه و ساده نگرانهای بود که نمیتوان همهاش را به انگیزههای دنیوی و سیاسی منحصر دانست.
نافرمانی زیدیه از خط اصیل امامت کار را به جایی رساند که از زمان منصور دوانیقی تا عصر متوکل ، عباسیان توانستند فجایعی از قتل عام سادات بیافرینند که در آن روی بنی امیه سپید شده بود.
این جماعت که بعدها به عنوان زیدیه شناخته شدند دچار انحراف بینشی بودند. از نظر آنها در تشیع آنچه اصالت داشت مبارزه مسلحانه است و هر تفکری که مبارزه سخت را نپذیرد، سازشکار تلقی می شد. به روایت ایشان برای شناسایی امام اول نسب فاطمی مهم بود و بعد قیام به شمشیر. آنها تقیه را حرام میدانستند و اعتقاد داشتند حتی امامت عالم بر اعلم به دلیل سبقت او در قیام و مبارزه شایسته و مباح است.
کمی غیرقابل باور است اما در گزارشهای تاریخی تصریح شده، اینان وقتی در مراحل اولیه قیام توفیقاتی کسب کردند، برای بیعت گرفتن از امام معصوم ایشان را تحت فشار و تهدید و زندان قرار دادند. امامان زیدی که برخی از نسل امام حسن(ع) و برخی دیگر حسینی تبار بودند (بجز برخی استثنائات مانند خود زید، فرزندش یحیی، شهید فخ و کشتگان زندان هاشمیه که قیام هایشان دفاعی ، دارای اجازه از امام معصوم و همین طور برای امر به معروف و نهی از منکر بود) به دلیل توهم انقلابیگری و مبارزه کور به رغم آنکه نوعا از زاهدان و مومنان و محدثان زمانه خود تلقی میشدند و سر سازش با هیچ ستمکاری را نداشتند، به مهمترین موانع توجه مردم به جریان اصیل امامت تبدیل شدند.
از زمان امام باقر تا پایان امامت حضرت جواد (علیهمالسلام) جریان امامت رسالتی مهمتر از مرز گذاری برای عقاید اسلام ناب برای خود قائل نبود. امامان معتقد بودند، قیام بدون داشتن نگرههای اصیل و امتی تربیت شده که در مقابل ابتلائات استقامت میکند، هدر دادن جان و فرصتها برای تربیت جامعه و مبارزه با اندیشههایی است که با توجه به گسترش جغرافیایی اسلام، بازار التقاط و انحراف را داغ کرده بود.
از نظر امام صادق سلاماللهعلیه قیام کسی که علم کافی به معروف و منکر ندارد، نمیتوانست مصداق امر به معروف و نهی از منکر باشد. قیامی که بنیان آن رشد فهم عمومی نباشد هر جوری که به دست آمده باشد، ماندگار نخواهد بود. قیامی که آیین اخذ قدرت در آن برپایه شمشیر و زور و اکراه باشد، دینی نیست.
از نظر امام حکومت سیاسی بدون دانایی و صرفا بر پایه زور پذیرفته نبود؛ حتی اگر قیام توسط مومنان نماز شب خوان صورت پذیرفته باشد زیرا امام در فهم مصالح امت نه عشیرهای نگاه میکردند و نه حتی بر پایه نگاه به صلاحیت و ایمان ظاهری افراد. مرحوم صدوق در کتاب امالی از قول آن حضرت تعبیری را به کار برده که گرچه در ظاهر تفاوت نظام حکومتی مورد نظر امام با امویان را نشان می دهد، اما در فضای تعلیمی و تطبیقی حرف های بسیار زیادی در مقابل روش زیدی ها که به عقیده خود رقبای امام محسوب می شدند و بعدها نیز برای امامان بعدی نیز ایجاد مزاحمت های مختلفی کردند ، دارد. ایشان فرمودند:
لاتخرقوا بهم اما علمت ان امارة بنی امیة کانت بالسیف و العسف و الجور و ان امارتنا بالرفق و التألف و الوقار و التقیة و حسن الخلطة و الورع و الاجتهاد فرغّبوا الناس فی دینکم و فیما أنتم فیه
به مردم فشار نیاورید. آیا نمی دانی که حکومتداری بنی امیه با شمشیر و زور و فشار و ستم بود ولی روش ما با نرمی، مهربانی، متانت، نگهداری، حسن معاشرت، پاکدامنی و کوشش است. پس کاری کنید که مردم به دین شما و مسلکی که دارید رغبت پیدا کنند.
در این زمان خاص ، گرچه همه چیز دست به دست هم می داد تا امام حوزه ی تدریس خود در مدینه و کوفه تعطیل نماید و به فعالیت نظامی بپردازند، حرف امام ششم تغییر نکرد و انتخاب قطعی ایشان پیگیری نهضت علمی بود.
امام صادق(ع) در این فرصت به هویت فکر اسلامی پرداخت و نه تنها شیعه بلکه اهل سنت را نیز از روش و منش معارف خود تا ابد بهره مند ساخت.
گرچه نهضت ترجمه از سوی هارون به اوج رسید اما امام با پی ریزی مکتب کوفه ،معرفت دینی را شکل و سیاق داده و فقه را بر اساس پاسخگویی دین به زندگی افراد سامان داد.
شهید مطهری درباره عظمت تاثیر نهضت علمی صادق آل محمد(ص) معتقد است:
اگرچه برای امام صادق علیه السلام زمینه زعامت فراهم نشد، ولی یک زمینه دیگر فراهم شد و حضرت از آن زمینه استفاده کرد، به طوری که تحقیقاً می توان گفت، حرکت های علمی دنیای اسلام اعم از شیعه و سنی، مربوط به امام صادق علیه السلام است. حوزه های شیعه که خیلی واضح است، حوزه های سنی هم مولود امام صادق است، به جهت اینکه رأس و رئیس حوزه های سنی، «جامع ازهر» است که از هزار سال پیش تشکیل شده و جامع ازهر را هم، شیعیان فاطمی تشکیل دادند و تمام حوزه های دیگر اهل تسنن، منشعب از جامع ازهر است و همه اینها مولود همین استفاده ای است که امام صادق علیه السلام از وضع زمان خودش کرده است.
سازمان فقاهت و وکالت در نظام ارتباطی حضرت مرزبندی جالبی با فرق دیگر ایجاد کرد و بر شان توانایی عقلی بشر برای کسب مرجعیت و مسوولیت دینی اش پای فشرد.
رئیس مذهب شیعه به جای مبارزه سیاسی و نظامی زیر آماج تهمتها و حسادتها و مزاحمت های دوست و دشمن موضوع تربیت را انتخاب کرد و توانست اوج ناامیدی و هرج و مرج را به فراز آگاهی و رشد تبدیل کند.
بیشترین آموزه های فقهی تشیع از سوی امام صادق(ع) توسط محدثینی مانند ابوبصیر، محمد ابن مسلم و زراره این اعین، ابان ابن تغلب( تنها از این محدث حدود سی هزار حدیث از جعفر ابن محمد(علیهما سلام) به ما رسیده و به همین دلیل ایشان را رئیس مذهب جعفری نامیده اند.
روزگار امام صادق کهکشان جذابی از تکثر و تنوع است و نوع مبارزه ی فرهنگی ایشان سنگ محکی جالب برای روزگار متکثر ماست.
درود و رحمت خداوند بر بنیانگذار اجتهاد و عقلانیت دینی و پاسبان سترگ اعتقادی مذهب اهل بیت پیامبر(ع)
محمد صادق دهنادی