۰۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۷:۴۷

ماجراجویی ویلچری با سرعت 220کیلومتر

ماجراجویی ویلچری با سرعت 220کیلومتر
«سعید ضروری» سال‌هاست روی ویلچر برای تحقق آرزوهایش می‌جنگد و قصه ماجراجویی‌هایش در زمین و آسمان و بیابان و دریا و حتی میانه غارهای سرد و تاریک این روزها زبانزد همه است.
کد خبر: ۷۷۹۵
به گزارش تابناک جوان به نقل از فارس، هیچ کار محالی برایش وجود ندارد. گاهی مسیر صعب‌العبور کویر یا کوهستانی را می‌پیماید و از شگفت‌های طبیعت لذت می‌برد؛ یا همچون پرنده در اوج آسمان سقوطی آزاد را در دل جنگلی سرسبز تجربه می‌کند. «سعید ضروری» سال‌هاست روی ویلچر برای تحقق آرزوهایش می‌جنگد و قصه ماجراجویی‌هایش در زمین و آسمان و بیابان و دریا و حتی میانه غار‌های سرد و تاریک این روز‌ها زبانزد همه است. این جوان ۳۲ ساله اهل منجیل فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد زبان انگلیسی است و مدیریت دارالترجمه آنلاینش را عهده‌دار است. او گروه ماجراجویان معلول ایران را برای حمایت و افزایش انگیزه معلولان تشکیل داده و افراد زیادی را از انزوا نجات می‌دهد. ضروری درباره سبک زندگی‌اش می‌گوید: «یک موضوعی وجود دارد که این زندگی من است. زندگی که من برای خودم انتخاب کردم پر از تجربه‌ها جدید است. دوست ندارم مثل دیگران زندگی کنم؛ بلکه دوست دارم آن‌طور که می‌خواهم برای تحقق آرزوهایم تلاش کنم و حتی بجنگم. درست است روی ویلچر می‌نشینم؛ ولی این برای من پایان راه نیست؛ چون هنوز خیلی کار‌ها را تجربه نکرده‌ام.»


ماجراجویی ویلچری با سرعت 220کیلومتر

ماجراجویی زندگی من است

مثل قهرمانان نفس عمیق می‌کشد؛ تیز نگاه می‌کند و آرام در عین حال محکم سخن می‌گوید. موضوعی که شاید برگرفته از شهری باشد که در آن زندگی می‌کند. شهری کوهستانی با کوه‌های سر به فلک کشیده، سدی پر آب، باد‌هایی گهگاه مهیب و باغات همیشه سرسبز زیتون. نکته‌ای که خودش هم تأیید می‌کند. «منجیل را دوست دارم و با طبیعتش زندگی می‌کنم. فکر می‌کنم هیچ‌چیزی نمی‌تواند مانع و محدودیت ساز شود.» سعید درحالی‌که با دست‌هایش به آرامی روی دستگیر ویلچر می‌کوبد؛ می‌گوید: «حتی این ویلچر هم نمی‌توان برایم محدودیت بیاورد. این ذهنیت ما از زندگی ست که محدودیت را به وجود می‌آورد.»

«تا شقایق هست؛ زندگی باید کرد.» این اولین جمله ست که با دیدن سعید و شنیدن صحبت‌هایش به ذهن می‌رسد.. وقتی از او درباره دوران بیماری‌اش و نحوی غلبه بر آن می‌پرسیم؛ مکثی می‌کند؛ انگار نمی‌خواهد چیزی درباره گذشته‌اش بگوید. «بیماری من یک بیماری ژنتیکی است که ازدواج فامیلی پدر و مادرم سهمی در شدت آن داشته است. این بیماری که به نام «دسیتروفی عضلانی» خیلی شدید مشهور است. یک بیماری پیش‌رونده بوده که قوای جسمانی‌ام روز به روز ضعیف‌تر می‌کند؛ اما هیچ‌وقت برایم اهمیت نداشته است.»

هر بار که بیماری روند نزولی پیدا می‌کرد؛ گویی یک مرحله مبارزه سنگین‌تر می‌شود. سعید، اما در این حتی یک لحظه هم به تسلیم شدن فکر نمی‌کند؛ بلکه عزمش را برای رویارویی بیشتر بالاتر می‌برد. خودش درباره آن دوران این‌گونه می‌گوید: «من تا دوران دبیرستان با عصا راه می‌رفتم؛ اما مرتب وضعیت بدتر مس شد. به‌طوری‌که هر وقت می‌خواستم خودم را با شرایط جدید وقف دهم در سایه پیش‌روندگی بیماری باز شرایط جدیدتر و سخت‌تری پیش رویم قرار می‌گرفت؛ تا جایی که کم‌کم ویلچر نشین شدم. در آن دوران به تنها چیزی که فکر می‌کردم هدف‌هایم بود. درعین‌حال به تنها چیزی که اهمیت نمی‌دادم این بود که شرایط جسمی‌ام روز به روز در حال وخیم‌تر شدن است. یادم می‌آید از همان دوران با فوتبال بازی می‌کردم و حتی دروازه می‌ایستادم.»


ماجراجویی ویلچری با سرعت 220کیلومتر
 
غواصی در اعماق خلیج‌فارس

برای، اما سعید ماجراجویی فصل مشترک تمام کارهایش محسوب می‌شود و برای رسیدن به آرزوهایش آمادگی هرگونه تجربه را دارد؛ حتی حاضر است برای انجام یک کار هیجان‌انگیز خطرات زیادی را به جان بخرد. سعید درباره دلیل انجام این کار‌ها می‌گوید: «اگر برای اثبات خودم بود هرکدام را یک‌بار بیشتر انجام نمی‌دادم به‌قول‌معروف می‌رفتم سرجای خودم می‌نشستم؛ اما واقعاً این‌طور نبود همه این‌ها به خاطر هیجان‌طلبی من در زندگی هست. من یک روزنامه‌نگارم و فعالیت‌های زیادی با رسانه‌ها داشتم. تاکنون سه بار غواصی در جزیره کیش، غواصی در دریاچه آهنگ طی سال‌های ۹۴ و ۹۵ کردم. یک‌بار هم با قاطر کوهنوردی کردم و روستای شیرکوه تا منطقه لارنه در مسیر قله درفک را همراه با دوستان طی کردیم. البته این را هم بگویم که سال ۹۴ و ۹۵ کول اسکی را در قله و نیم قله کوشک تجربه کردم؛ و اسکی با اسکی مخصوص معلولان را هم دو سال پیش در قله شمشک انجام دادم. آرامش کوهستان را دوست دارم به خاطر همین این تجربه را همیشه دوست دارم تکرار کنم. شاید یکی از سخت‌ترین کوه‌پیمایی‌هایمان کوه‌پیمایی مسیر دریاچه نئور به سمت سوباتان بود که با کمک دوستانم انجام دادم. عرفان، حسن و پیام سه رفیق شفیقی هستند که مرا در این برنامه‌ها همراهی می‌کنند حتی در کوه‌پیمایی مسیر خلخال به اسالم هم همراه من بودند. از آنان بابت همه کمک‌هایشان تشکر می‌کنم.»
 
ماجراجویی ویلچری با سرعت 220کیلومتر

ماجراجویی ویلچری با سرعت 220کیلومتر



پرواز با هواپیما فوق سنگین

به عقیده سعید «چالش‌های خودخواسته کمک می‌کنند رفتار حل مسئله داشته باشم و به‌جای فرار کردن از مشکلات برای آن‌ها راه‌حل پیدا کنم، من بیش از حد کار و فعالیت می‌کنم تا هزینه‌های این کار‌ها را پرداخت کنم کاری که بسیاری از آدم‌ها حاضر نیستند انجام بدهند.» دقیقاً همین ذهنیت است که سعید را به جایی می‌رساند تا از ارتفاع چند هزارمتری از سطح زمین سقوط آزاد کند و مثل یک خلبان پرواز در آسمان تجربه کند. «تا قبل از دانشگاه خیلی زمینه کار برایم فراهم نبود تا این‌که یک روز در راه برگشت از دانشگاه همراه با یکی از دوستانم به فرودگاهی در نزدیکی آبیک قزوین برای ملاقات پدرش رفتیم از قضا پدرش به ما پیشنهاد پرواز داد و من هم از خدا خواسته این پیشنهاد را پذیرفتم. اولین پروازم را آنجا انجام دادم و هیچ‌وقت خاطره‌اش از ذهنم نمی‌رود. بعد از پایان دوره دانشگاه خیلی سریع سعی کردم از لحاظ مالی مستقل شوم تا بتوانم راحت‌تر مسیر اهدافم را طی کنم. همین هم شد و من موفق شدم در یک دوره خیلی کوتاه پرواز با انواع وسایل را تجربه کنم که از جمله تجاربم در این بخش می‌توانم به ۳ بار پرواز با پاراگلایدر- تندم در تهران، پرواز با جایرو کویتر – تندم در کیش، پرواز با جایرو کویتر – تندم در فرودگاه سپهر، پرواز با کایت موتوردار- تندم در فرودگاه افلاک اسیا، پرواز با پاراترایک در انزلی و زیبا کنار اشاره کنم.»

او می‌افزاید: «یکی از کار‌هایی که همیشه دوست داشتم انجام دهم تجربه پرواز با هواپیمای فوق سبک بود. خلاصه بعد از کلی پیگیری آدم‌هایی را پیدا کردم که می‌توانستند کمکم کنند تا این تفریح پرهیجان را انجام دهم. بعدازاین پرواز و رسیدن به استقلال مالی تلاش کردم تفریحات هیجان‌انگیز دیگر را هم تجربه کنم و خودم را به چالش می‌کشیدم و لذت می‌بردم.»



ماجراجویی ویلچری با سرعت 220کیلومتر


سقوط آزاد با سرعت ۲۲۰ کیلومتر در ساعت

«فکر کنید از ارتفاع ۴ کیلومتری از هواپیما پایین بپرید و با سرعت ۲۲۰ کیلومتر در ساعت مثل گلوله سقوط کنید.» سعید این جمله را با هیجان تمام بیان می‌کند؛ به طوری که لذت نهفته در صدایش را نمی‌توان با هیچ واژه توصیف کرد. «بعد از یک دقیقه سقوط تازه چتر باز می‌شود و یک مرتبه همه جا ساکت می‌شود! دو بار این کار را انجام دادم و بازهم انجام می‌دهم. ۲ سال پیش در ایران و اسفند ۹۶ در دوبی همراه قهرمان سقوط آزاد دنیا و با کمک عماد مظلومیان و شهرام تمیمی این سقوط را مجدد تجربه کردم. همه معلولان می‌توانند این کار را انجام دهند. برای انجام پرش معلولان یک سری روش‌های متفاوتی وجود دارد مثل نوع بستن پا‌ها و فرود آمدن. آن‌قدر از تجربه این سقوط آزاد لذت برده‌ام که قصد دارم با کمک دوستانم شرایط مشابه‌ای را برای دیگر معلولان هم وطنم فراهم کنم تا آن‌ها نیز این لذت را تجربه کرده و بدانند معلولیت محدودیت و پایان زندگی نیست.»


ماجراجویی ویلچری با سرعت 220کیلومتر

هراس کویرگردی ریگ جن تا غار صعب العبور

برای یکی از سخت‌ترین کار‌هایی که انجام داده غارنوردی در یکی از غار‌های منجیل بوده است. کاری که چالش‌های بسیاری برای او به همراه داشته است. «غاری که ما به آن سفر کردیم نامش چشمه باد منجیل بود. این غار یکی از غار‌های آبی و سرد ایران است. در قسمت‌هایی دوستان مرا کول می‌کردند، اما در بخش‌هایی از غار چاره‌ای نبود و باید مسیر را سینه‌خیز می‌رفتیم. تحمل سرما، تنگی و دمای غار برای من خیلی سخت بود حتی در قسمت‌هایی نفس کشیدن را برای همه سخت می‌کرد.»

البته در لیست کار‌های آقای ماجراجو کویرگردی آن هم در کویر ریگ جن هراس‌انگیزترین چالش بوده است که درباره‌اش صحبت می‌کند: «در طول سه روز از عرض کویر ایران عبور کردیم. عموماً کویر برای افرادی که معلولیت دارند به خاطر بافت و سختی سفر مقصد بسیار دشواری به‌حساب می‌آید، اما تیم ما تیم کویر نوردان فوق حرفه‌ای ایران بودند. درست است چندین بار خودروهایمان در شن فرو رفت و با مشقت بسیار خارج شدیم، اما باید این را هم بگویم که خشکسالی کمک بزرگی به ما کرد. همین ترس و هیجانش سفر را زیبا می‌کرد. در ریگ جن اگر یک شعاع ۵۰ کیلومتری را اشتباه بروید به دره می‌رسید و راه را گم می‌کنید آن‌وقت است که دیگر کسی به فریاد آدم نمی‌رسد. راستش را بخواهید تا قبل از ریگ جن عاشق کویر‌ها بودم، اما همان‌طور که می‌دانید ما ترسناک‌تر از کویر ریگ جن دیگر کویری نداریم به خاطر همین دیگر انگیزه‌ای برای کویرگردی‌های کوچک ندارم هرچند با همه این تفاسیر دوست دارم به لوت هم سفر کنم.» این‌ها تنها یخشی از ماجراجویی‌های سعید است. حکایت زندگی او همچنان با چالش‌های خودساخته بسیاری دست‌وپنجه نرم می‌کند. ضروری این روز‌ها مدیریت مرکز ترجمه‌ای آنلاین را به عهده دارد و روزنامه‌نگاری هم می‌کند. خودش می‌گوید: سبک زندگی‌ام را طوری انتخاب کردم که بتوانم کار‌ها و فعالیت‌هایی را که دوست دارم انجام بدهم. سه بار سقوط آزاد از هواپیما و هلیکوپتر، پرواز با انواع وسایل پرنده فوق سبک، غواصی، اسکی، پیمایش غار‌های آبی، رفتینگ، کایاک سواری، عبور از شمال تا جنوب ریگ جن، پیمایش عرض کویر و طبیعت‌گردی در نقاط مختلف ایران بخشی از زندگی‌ام است. من عاشق این نوع زندگی‌ام هستم و همه درآمدم را خرج می‌کنم تا از زندگی لذت ببرم.»
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا