به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در دوران بشار اسد، عربستان سعودی تلاش کرد سوریه را از محور ایران و حزبالله جدا کند و به بلوک عربی بازگرداند، با این وعده که نفوذش را در لبنان به اسد باز خواهد گرداند. با این حال، بشار اسد به دلیل اهمیت استراتژیک روابط با ایران و حزبالله، از پذیرش این پیشنهادات خودداری کرد.
در دوره ریاستجمهوری بشار اسد، یکی از مهمترین ابعاد سیاست خارجی سوریه در ارتباط با قدرتهای منطقهای، بهویژه عربستان سعودی، تمرکز بر رقابتهای منطقهای و تلاش برای حفظ منافع استراتژیک بود. عربستان سعودی بهویژه در تلاش بود تا سوریه را از محور مقاومت که تحت رهبری ایران قرار داشت، جدا کرده و این کشور را به بلوک عربی و خود وابسته کند. در این راستا، عربستان سعودی به بشار اسد پیشنهادات خاصی ارائه داد که هدف اصلی آن منزوی کردن ایران و کاهش نفوذ آن در خاورمیانه بود.
عربستان سعودی به عنوان یکی از قدرتهای اصلی جهان عرب، همواره از قدرتگیری ایران در منطقه نگران بود. بهویژه پس از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ و تحولاتی که موجب گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در خاورمیانه شد، عربستان سعودی و سایر کشورهای سنیمذهب منطقهای بهشدت از گسترش این نفوذ در سطح منطقهای و جهانی احساس تهدید میکردند. این تهدید نهتنها در بعد امنیتی و نظامی، بلکه در زمینههای فرهنگی و ایدئولوژیک نیز خود را نشان میداد، چراکه ایران بهویژه از طریق حمایت از گروههای شیعه و نیروهای سیاسی مخالف در کشورهای مختلف، میکوشید تا نفوذ خود را در جهان عرب گسترش دهد.
عربستان سعودی در تلاش برای مقابله با نفوذ ایران، به بشار اسد این پیشنهاد را ارائه داد که در صورت تغییر سیاستهای سوریه و نزدیکی به سعودیها، این کشور میتواند نفوذ خود در لبنان را بازیابی کند. لبنان بهویژه به عنوان یک کشور با ترکیب جمعیتی متنوع و چالشهای امنیتی و سیاسی پیچیده، از اهمیت بالایی برای هر دو طرف برخوردار بود. در این راستا، عربستان سعودی به بشار اسد وعده داد که در صورتی که سوریه به سمت عربستان و ائتلاف عربی متمایل شود، لبنان میتواند به عنوان یک محور نفوذ جدید برای سوریه تبدیل شود. این وعده به نوعی به اسد این پیام را میداد که از بحرانهای سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی خود رها شده و در عوض میتواند بر لبنان، که در آن زمان بهویژه تحت تأثیر حزبالله و ایران بود، تسلط پیدا کند.
در برابر این پیشنهادات، بشار اسد با دقت و ملاحظهکاری خاصی عمل کرد. سوریه بهویژه در آن زمان به دلیل بحرانهای اقتصادی و فشارهای بینالمللی تحت تحریمهای شدید غرب قرار داشت. اسد میدانست که نزدیک شدن به عربستان و پذیرش این پیشنهاد ممکن است موقعیت سوریه در جبهه مقاومت و روابط استراتژیک با ایران و حزبالله را تضعیف کند. از سوی دیگر، روابط نزدیک با عربستان و کشورهای عربی میتوانست به کاهش فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک کمک کند و موقعیت سوریه را در سطح جهانی تقویت نماید.
اما اسد در نهایت نشان داد که نمیتواند منافع خود را بهراحتی فدای تغییرات در روابط منطقهای کند. او بهویژه به این نکته توجه داشت که روابط نزدیک با ایران و حزبالله نهتنها برای امنیت ملی سوریه حیاتی است، بلکه این روابط به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر تهدیدات اسرائیل و دیگر دشمنان منطقهای نقش بسیار مهمی دارد.
درنهایت این فشارها و پیشنهادات عربستان نتوانست بشار اسد را متقاعد کند که از روابط استراتژیک خود با ایران و حزبالله فاصله بگیرد. بشار اسد همچنان بر حفظ موقعیت سوریه در جبهه مقاومت تأکید کرد و نشان داد که هرگونه تغییر در این سیاستها میتواند به زیان منافع بلندمدت سوریه و موقعیت آن در خاورمیانه منتهی شود. بنابراین، این تحلیل نشان میدهد که سیاستهای منطقهای عربستان در تلاش برای تحمیل تغییرات در روابط سوریه با ایران و حزبالله، بیشتر براساس مقابله با نفوذ ایران و تضمین منافع خود در جهان عرب بود، اما بشار اسد توانست با حفظ استقلال و سیاستهای خود، به این فشارها پاسخ دهد.
در این خصوص در خاطرات شهید سلیمانی میخوانیم:
در زمان کلینتون بنا بود در پاریس تمام بشود قضیه صلح سوریه و رژیم صهیونیستی تمام شده بود همه چیز روی ورق نوشته شده بود و آمادهی امضا بود. حافظ اسد رفت پاریس اما صبح نیامد پرسیدند چرا؟ گفت من افسر جوانی بودم و یادم هست در دریاچهی طبریه شنا میکردم. این مال سوریه است. حاضر نشد امضا کند. نه به خاطر یک قطعه ارض بلکه چون میدانست اثر سازش سوریه بر جبهه پایداری در مقابل رژیم صهیونیستی چیست.
حاضر نشد و امضا نکرد همهی آن مقدماتی را که آمریکاییها و غربیها فراهم کرده بودند و همه آمده بودند به هم زد. در زمان آقای بشار اسد، ملک عبدالله آمد به سوریه، دست بشار اسد را گرفت و برد لبنان. لبنانی که ارتش سوریه را بیرون کرده بود و مجسمه حافظ اسد را از وسط بیروت پایین کشیده بود، بشار اسد را برد آنجا و گفت: «پسرم، این لبنان مال تو.» چه میخواست از او؟ از او خواست که از ایران دست بکشد، از حزبالله دست بکشد. در عرفهای دیپلماسی عموماً ساری و جاری است که بدون فهم دقیق و درست، اسمش را منافع ملی میگذاریم. خیلیها خودشان را میبازند و اسمش را میگذارند «آورده مهم و بزرگ».
میدانهای سخت (گزیده خاطرات سپهبد شهید قاسم سلیمانی)، محمدحسین روزی طلب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۹۹، ص ۷۵-۷۴.
منبع: خبر آنلاین