۱۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۱:۱۵

چرا به امام موسی کاظم (علیه السلام) لقب کاظم را دادند؟

آیا میدانید کاظم یعنی چه و چرا به امام هفتم (علیه السلام) این لقب را دادند؟ اینجا با معنی لقب امام هفتم شیعیان آشنا می شوید.
کد خبر: ۷۰۴۶۱

چرا لقب امام هفتم کاظم (علیه السلام) است؟ چه خوب است درباره مشهورترین لقب امام موسی کاظم (علیه السلام) بیشتر بدانیم. معنی لغوی کاظم یعنی چه؟ علاوه بر پاسخ این پرسش، نگاهی به زندگی هفتمین امام بزرگوار شیعیان انداخته ایم. در انتهای این مطلب می توانید ۴۰ حدیث نورانی از امام کاظم علیه السلام بخوانید.

امام موسی کاظم علیه السلام

امام موسی کاظم علیه السلام در هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری قمری در منطقه‌ای به نام ابوا دیده به جهان گشود. پدر ایشان امام جعفر صادق علیه السلام و مادر بزرگوارش حمیده خاتون است که از بانوان به نام دوره خویش بود تا جایی که امام صادق (علیه السلام) بانوان را برای یادگیری مسائل دینی به نزد او می‌فرستاد.

چرا به امام موسی کاظم (علیه السلام) لقب کاظم را دادند؟

سوال: کاظم یعنی چه و لقب کدام امام است؟

امام هفتم شیعیان ملقب به کاظم (علیه السلام) است. آن حضرت دارای کنیه‌های متفاوت است و در میان آن‌ها ابوالحسن و عبد صالح معروف‌ترین است و در میان اهل حدیث به ابوالحسن اول شهرت دارند چرا که امامان دیگری نیز به این کنیه معروف هستند و لقب آن حضرت نیز کاظم است. کظم در لغت به معنای بیرون آمدن نَفَس است و کظوم به کسی می‌گویند که نفس خود را حبس کند که خود کنایه از سکوت است و به این علت به امام موسی (علیه السلام) کاظم خطاب می‌شد که آن حضرت خشم و غضب خود را فرو می‌خوردند و کاظم به معنای فرو برنده خشم است. لقب‌های دیگری نیز برای ایشان نقل شده که می‌توان به عالم، صابر، صالح، امین و زین المجتهدین اشاره کرد.

نگاهی به عصر امام کاظم علیه السلام

۳۵ سال امامت آن حضرت با مشکلات بسیاری مواجه بود که از آن جمله، اوج قدرت حکومت عباسی‌ها و همزمانی ایشان با چهار خلیفه آن‌ها همچون منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون الرشید بود که حضرت نیز به فراخور شرایط حساس هر کدام، وظیفه سنگین هدایت امت را به بهترین شکل به انجام رساندند. از دیگر حوادث عصر آن حضرت واقعه فخ و شهادت گروهی از آل علی علیه السلام بود. همچنین هنوز روز‌هایی از امامت آن حضرت نگذشته بود که با ادعای دروغین امامت از طرف برادر خود، عبدالله افطح رو به رو شد که جمعی را در اطراف خود گرد آورد و فرقه فطحیه را شکل داد که با برخورد‌های به موقع امام، عبدالله با شکست مواجه شد.

امام علیه السلام به جرم برتری از هارون الرشید در همه ویژگی‌ها به زندان عباسیان افتادند. شیخ مفید درباره ایشان آورده است: ایشان عابدترین، فقیه ترین، بخشنده‌ترین و بزرگ منش‌ترین مردم زمان خود بود، زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت. این جمله را زیاد تکرار می‌کرد: «اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب»؛ خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آید راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار.

مردم مدینه به حضرت لقب زین المجتهدین داده بودند و آن هنگام که ایشان را به عراق بردند ولوله‌ای در میان آن‌ها در گرفت و تازه دانستند آنکه شب‌ها برایشان غذا می‌آورد چه کسی بوده است. اهالی مدینه به صوت زیبای حضرت انس داشتند و سرور بر جانشان می‌نشست و حالا با زندانی شدن امام از فیض وجود حضرت بی بهره شده بودند.

نحوه شهادت امام کاظم علیه السلام

۱۴ سال از مدت زندانی حضرت گذشت که دیگر هارون طاقتش طاق شد و تصمیم به کشتن امام گرفت و در بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ هجری قمری در حالی که ۵۵ سال داشتند به وسیله زهری که در زندان به حضرت خوراندند به شهادت رسیدند و در محلی به نام مقابر قریش در بغداد به خاک سپرده شدند که بعد‌ها به کاظمین معروف شد.

چرا به امام موسی کاظم (علیه السلام) لقب کاظم را دادند؟

تلاش امام کاظم علیه السلام در جهت اهداف الهی

با اینکه همه ایام امامت آن بزرگوار با سختی‌ها و مشقت‌های بسیاری همراه بود، اما هرگز دست از اهداف الهی خود بر نداشتند و به ساماندهی فعالیت‌های شیعیان پرداختند اهم این فعالیت‌ها را می‌توان به صورت زیر دسته بندی کرد:

ـ تبلیغ دین و گسترش فرهنگ اسلامی، تبیین و تشریح معارف و احکام الهی در قالب احادیث بلند و کوتاه و پاسخ به سوالات شفاهی و کتبی و.

ـ پرورش و تربیت شاگردان والامقام و برجسته در میدان علم و عمل و حفظ و حراست از آنان.


بیشتر بخوانید: 


چهل حدیث نورانی از امام موسی کاظم (علیه السلام)

۱. مَن لَم یجِد لِلاساءَةِ مَضَضّا لَم یکن عِندَهُ لِلاِحسانِ مَوقعٌ
کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد.

بحارالانوار، جلد ۷۸، ص ۳۳۳،

۲. مَن دَعا قَبلَ الثَّناءِ عَلَی الله و الصَّلاهِ عَلَی النَّبِی (صلی الله علیه وآله) کَانَ کَمَن رَمی بِسَهمٍ بِلا وَتر
هر که پیش از ستایش بر خدا و صلوات بر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) دعا کند، چون کسی است که بی زه کمان کشد.

تحف‌العقول، ص ۴۲۵،

۳. أوشَک دَعوَةً وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ
دعایی که بیشتر امید اجابت آن می‌رود و زودتر به اجابت می‌رسد، دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.

اصول کافی، ج ۱، ص ۵۲،

۴. مَن أرادَ أن یکنَ أقوَی النّاسِ فَلیتَوکل عَلی الله
هر که می‌خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل کند.

بحار الانوار، ج ۷، ص ۱۴۳،

۵. أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.

تحف العقول، ص ۴۰۳،

۶. مَلْعُونٌ مَنْ اغْتابَ أخاهُ
ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.

بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۲۳۲،

۷. رَجُلٌ مِنْ أهْلِ قُمَ یَدْعوُ النّاسَ إلَی الحَقِّ، یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الحَدیدِ
مردی از قم، مردم را به حق فرا می‌خواند و گروهی، چون پاره‌های آهن [استوار]، پیرامون او گرد می‌آیند.

بحارالأنوار، ج ۵۷، ص ۲۱۶،

۸. تَفَقَّهوا فی دینِ الله فإنَّ الفقه مفتاحُ البَصیرة، وتَمامُ العِبادة و السّببُ إلی المنازل الرفیعة و الرُّتبِ الجَلیلة فی الدین و الدنیا، و فَضلُ الفَقیه علی العابد کَفَضلِ الشمسِ علی الکواکب و مَن لَم یَتَفَقَّه فی دینهِ لَم یَرضَ اللهُ لهُ عملاً
در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید؛ زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقام‌های والا و مراتب شکوهمند در امور دین و دنیاست؛ و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر کواکب، و کسی که در دینش فهم ِعمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد.

تحف العقول، ص ۴۱۰،

۹. مَنِ استَوی یوماهُ فَهُوَ مَغبُونٌ
هر کسی که دو روزش مساوی باشد (و روز بعد بهتر از روز قبل نباشد) مغبون است.

بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۲۶، ح ۵،

۱۰. لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَإنْ عَمِلَ حَسَناً استَزادَ اللهَ و إنْ عَمِلَ سیّئاً اسْتَغفَرَ اللهَ مِنهُ و تابَ اِلَیهِ
از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، و اگر بدی کرده، از خدا آمرزش طلب کرده و به سوی او توبه کند.

اصول کافی، ج ۴، ص ۱۹۱،

۱۱. قِلَّهُ المَنطِق حُکمٌ عَظِیم، فَعَلَیکُم بِالصُّمتِ
بر شما باد به خموشی که کم گویی، حکمت بزرگی است.

بحاالانوار، ج ۷۸، ص ۳۲۱،

۱۲. مَن اَحزَنَ والدَیهِ فَقَد عَقهُما
هر که پدر و مادر را اندوهگین کند آنان را ناسپاسی کرده است.

تحف العقول، ص ۴۲۵،

۱۳. مَا مِن شَیءٍ تَراهُ عَینَاک إلّا وَ فِیه مَوعِظَه
چیزی نیست که چشمانت آن را بنگرد، مگر آن که در آن پند و اندرزی است.

بحاالانوار، ج ۷۸، ص ۳۱۹،

۱۴. وَاللّه‌ِ ما اُعطِیَ مُومِنُ قَطَّ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اِلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللّه‌ِ عَزَّوَجَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسنِ خُلقِهِ وَالکفِّ عَنِ اغتیاب المُؤمِنینَ
به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنی ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدواری او به خدا و خوش اخلاقی اش و خودداری از غیبت مؤمنان.

بحارالأنوار، ج ۶، ص ۲۸، ح ۲۹،

۱۵. إنَّ الحَرامَ لا یُنمی وإن نُمِیَ لا یُبارَکُ فیهِ
مال حرام افزون نمی‌شود و اگر هم افزون شود برکت نمی‌یابد.

الکافی، ج ۵، ص ۱۲۵،

۱۶. مَنِ اقتَصَدَ وَقَنَعَ بَقِیَت عَلَیهِ النِّعمَةُ ومَن بَذَّرَ وأسرَفَ زالَت عَنهُ النِّعمَةُ
هرکه میانه‌روی کند و قناعت ورزد، نعمت بر او بپاید و هر که بی‌جا مصرف و زیاده‌روی کند، نعمتش زوال پیدا می‌کند.

تحف‌العقول، ص ۴۰۳،

۱۷. لِکُلِّ شَیءٍ دَلِیلٌ وَ دَلیلُ العَاقِل التَّفَکُّر، وَ دَلیلُ التَّفکُّرِ الصُمت
برای هر چیزی دلیلی باید، و دلیل خردمند تفکر است، و دلیل تفکر خاموشی.

تحف العقول، ص ۴۰۶،

۱۸. طوبی لِلمُصلِحینَ بَینَ النّاسِ، اُولئِکَ هُمُ المُقَرَّبونَ یَومَ القیامَةِ
خوشا به حال اصلاح‌کنندگان بین مردم، که آنان همان مقرّبان روز قیامت‌اند.

تحف العقول، ص ۳۹۳،

۱۹. إنَّ العاقِلَ لایَکذِبُ و إن کانَ فیهِ هَواهُ
خردمند دروغ نمی‌گوید، اگرچه میل او در آن باشد.

تحف العقول، ص ۳۹۱،

۲۰. اللّهَ جَلَّ وعَزَّ یُبغِضُ العَبدَ النَّوّامَ الفارِغَ
خداوند عزّوجلّ، بنده خواب آلوده بیکار را دشمن دارد.

الکافی، ج ۵، ص ۸۴، ح ۲،

۲۱. مُجَالِسَه أَهلِ الدِّینِ شَرَفُ الدَّنیَا وَ الاخِرَه
همنشینی با اهل دین، شرف دنیا و آخرت است.

تحف العقول، ص ۴۲۰،

۲۲. مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ یُمنٌ وَ بَرَکَةٌ وَ رُشدٌ وَ تَوفیقٌ مِنَ اللّه
مشورت با عاقلِ خیرخواه، خجستگی، برکت، رشد و توفیقی از سوی خداست.

تحف العقول، ص ۳۹۸،

۲۳. دَعوَةِ الصائِمِ تَستَجابُ عِندَ اِفطارِه
دعای شخص روزه‌دار هنگام افطار مستجاب می‌شود.

بحار الانوار، ج ۹۲، ص ۲۵۵، ح ۳۳،

۲۴. الغَضَبُ مِفتَاحُ الشَّر
خشم کلید هر بدی است.

تحف العقول، ص ۴۱۶،

۲۵. لِکُلِّ شَیءٍ زَکاهٌ، وَ زَکاة الجَسَدِ صِیامُ النَّوافِل
برای هر چیزی زکاتی است، و زکات تن روزه‌های مستحبی است.

تحف العقول، ص ۴۲۵،

۲۶. التَّدبِیرُ نِصفُ العیشِ
تدبیر نیمی از زندگی است.

تحف العقول، ص ۴۲۵،

۲۷. مَن وَلَههُ الفَقرُأبطَرهُ الغِنی
آن که نَداری حیرانش کند، توانگری سرمستش می‌کند.

بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۹۸،

۲۸. مَن رَأی أخاهُ عَلَی أمرٍ یُکرِهُهُ فَلَم یَرِدهُ عنهُ وَ هُو یقدِر عَلَیهِ، فَقَد خَانَه
هر که برادرش را در کاری ناپسند ببیند و بتواند او را از آن باز دارد و چنین نکند، به او خیانت کرده است.

الامالی صدوق، ص۳۴۳،

۲۹. اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به، الصَلوةُ
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می‌کند، نماز است.

تحف العقول، ص ۴۵۵،

۳۰. إنَّ أعظَمَ النّاسِ قَدَراً الَّذِی لایَرَی الدُّنیا لِنَفسِه خَطَرا، اما إنَّ أبدانَکُم لَیس لَها ثَمَنٌ إلّا الجَّنه، فَلا تَبِیعُوها بِغِیرِها
به راستی که با ارزش‌ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.

تحف‌العقول، ص‌۴۱۰،

۳۱. أفضَل مَا یَتَقَرَّبُ بِه العَبدِ إلَی الله بَعدَ المَعرِفَهُ بِه الصَّلاه وَ بِرُّ الوالِدَینِ و تَرکُ الحَسَد و العُجبُ و الفَخر
بهترین چیزی که به وسیله آن بنده به خداوند تقرب می‌جوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکی به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینی و به خود بالیدن است.

تحف‌العقول، ص ۴۱۲،

۳۲. إنَّ الله حَرَّمَ الجَنَّهَ عَلی کُلِّ فَاحِشٍ بذِی قَلِیلِ الحَیاءِ لا یُبالِی مَا قَال وَ لا مَا قِیل فِیه
خداوند بهشت را بر هر هرزه گوی کم حیا که باکی ندارد چه می‌گوید یا به او چه گویند حرام کرده است.

تحف‌العقول، ص ۴۱۶،

۳۳. إیّاکَ و الکِبر، فَإنَّهُ لایَدخُلُ الجَنَّهَ مَن کَانَ فِی قَلبِه مِثقالَ حَبَّهٍ مِن کِبر
از کبر و خودخواهی بپرهیز، که هر کسی در دلش به اندازه دانه‌ای کبر باشد، داخل بهشت نمی‌شود.

تحف‌العقول، ص ۴۱۷،

۳۴. إیّاکَ و مُخَالِطَهُ النّاس و الإنس بِهِم إلا أن تَجِدَ مِنهُم عَاقِلاً و مَأمُوناً فَآنَسَ بِه و أهرَبَ مِن سایِرهِم کَهَربُکَ مِن السِّباعِ الضّارِیه
بپرهیز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر این که خردمند و امانت داری در میان آن‌ها بیایی که (در این صورت) با او انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده‌های شکاری.

تحف‌العقول، ص ۴۲۰،

۳۵. کُلَّما أحدَثَ النّاس مِنَ الذُّنُوبِ ما لَم یَکُونُوا یَعمَلُون، أحدَثَ اللهُ لَهُم مِن البَلاءِ مَا لَم یَکُونُوا یَعِدُّون
هرگاه مردم گناهان تازه‌ای که نمی‌کردند انجام دهند، خداوند بلا‌هایی تازه به آن‌ها دهد که به حساب نمی‌آوردند.

تحف‌العقول، ص ۴۳۴،

۳۶. مَن استَوی یَوماهُ فَهُو مَغبُون، و مَن کَان آخَر یَومَیه شَرُّهُما فَهُو مَلعُون، و مَن لَم یَعرف الزِّیادَه فِی نَفسِه فَهُو فی نُقصان، و مَن کان إلی النُّقصان فَالمَوتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الحَیاه
کسی که دو روزش مساوی باشد، مغبون است، و کسی که دومین روزش، بدتر از روز اولش باشد ملعون است، و کسی که در خودش افزایش نبیند در نقصان است، و کسی که در نقصان است مرگ برای او بهتر از زندگی است.

بحاالانوار، ج ۷۸، ص ۳۲۷،

۳۷. لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسبُ نَفسَه فِی کُلِّ یَومٍ، فَإن عَمِلَ حسناً استَزدادَ الله، و إن عَمِل سَیِّئاً استغفِرُ الله مِنه و تَاب إلیه
از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، و اگر در آن کار بدی کرده، از خدا آمرزش طلب کرده و به سوی او توبه کند.

اصول‌الکافی، ج ۴، ص ۱۹۱،

۳۸. إصبِر عَلَی طَاعَهِ الله و إصبِر عَنِ مَعاصِی الله، فإنّما الدُّنیا ساعَه، فَما مَضی مِنها فَلَیس تَجِد لَهُ سُرورا و لا حُزناً، و مَا لَم یَاتِ مِنها فَلیسَ تَعرِفُه، فَاصبِر عَلی تِلکَ السّاعَهِ الَّتِی أنت فِیها فَکَأنَّکَ قَد اغتَبَطَت
بر طاعت خدا صبر کن، از معاصی خدا صبر کن، دنیا همان ساعتی است، آن چه رفته نه شادی دارد و نه غم، آن چه نیامده ندانی که چیست؟ به همان ساعتی که در آنی صبر کن هم چنان باشد که تو رشک برده شده ای.

تحف‌العقول، ص ۴۱۷،

۳۹. مَثَلُ الدُّنیا مَثَل مَاءِ البَحر، کُلَّما شربَ مِنهُ العَطشان أزدادَ عَطَشاً حَتّی یقتِله
دنیا، چون آب دریاست، هر چه تشنه کامش بیشتر نوشد، بیشتر تشنه شود تا او را بکشد.

تحف‌العقول، ص ۴۱۷،

۴۰. وَجَدتُ عِلمَ الناس فی اَربعٍ:
اَوّلُهاأن تَعرِفَ رَبَّکَ
وَالثّانیةُ أن تَعرِفَ ما صَنَعَ بکَ
وَالثّالثَةُ أن تَعـرِفَ ماأرادَ مِـنکَ
وَالرّابعَةُ أن تَعرفَ ما َیخرُجُکَ مِن دینِکَ
علومی را که مردم به آن نیاز دارند در چهار چیز یافتم:
اول اینکه خدای خودت را بشناسی.
بشناسی که خداوند با تو چه کار کرده است.
بشناسی که خداوند چه چیزی از تو می‌خواهد؛ و بشناسی که چه چیزی تو را از دینت خارج می‌کند.

بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۲۸

 

گردآوری: تابناک جوان

منابع: راسخون / پرتال امام خمینی

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها