یکی از شخصیت های سریال امپراطور بادها یا سرزمین بادها دوجین است. مخاطبان سریال میپرسند دوجین در امپراطور بادها فرزند کیست؟ در این مطلب علاوه بر پاسخ به این سوال به نکاتی درباره این سریال پرطرفدار بعد از جومونگ میپردازیم.
دوجین پسر یونگ پو در امپراطور بادها است. تسو بارها به او می گوید فرزند یک خائن است. یونگ پو علیه برادرش تسو شورش میکند و در همین حادثه هم کشته می شود. اما تسو چون فرزندی نداشته است، فرزند یونگ پو به نام دوجین را نگه میدارد تا بزرگ شود.
دوجین یکی از شاهزادهها بوده است که نسبت خونی با امپراطور تسو و گوموا داشته است. در واقع او آخرین ولیعهد رسمی گوریو محسوب میشد برادر زاده امپراتور تسو بوده است. او پسر یونگ پو بوده است.
سرنوشت دوجین در واقعیت چه شد؟ شهر شیربان نوشت: در کتابهای تاریخی کره از جمله سامگوک ساگی و سامگوک یوسا آمده است که شاهزاده یونگ پو از قدرتهای بزرگ کشور بویو بوده و در مهارتهای رزمی از بهترینهای زمان خود بود او خدمات زیادی برای کشور بویو انجام داد و در جنگهای زیادی ارتش این کشور را رهبری کرد و کشورش را از قحطی نجات داد.
ولی از آنجایی که مادر او که از دختران مقامات مالکان ساچلدو که قدرت زیادی داشتند بود و ملکه به برادر بزرگتر یعنی تسو علاقه بیشتری داشت به همین خاطر اکثر مقامات برای حفظ موقعیت خود از تسو برای امپراطور شدن حمایت میکردند.
با به قدرت رسیدن دائه سو (همون تسو) کمکم قدرت بویو تضعیف شد و به مستعمره امپراتوری هان تبدیل شد. Young Po بارها سعی در خلع برادر کرد، ولی چون متحد و یاور قدرتمندی نداشت نمیتوانست با برادر خود که پس از ازدواج با بانو یانگ سولان دختر فرماندار یانگ جونگ از هان که جایگاه محکم تری پیدا کرده بود نتوانست مقابله کند. شاهزاده به دلیل نقشه ترور برادرش امپراتور دائه سو بعنوان یک خیانتکار شناخته شد.
پس از مدتی پیکی از دربار هان به بویو آمده و به علت شروع کننده جنگ، از بویو درخواست غرامت کرد. تقاضای یک گروگان سلطنتی از بین شاهزادگان بویو را کرد. ابتدا امپراتور دائه سو قصد داشت شاهزاده جومونگ را بعنوان گروگان بفرستد، اما با خیانت برادرش با فرمان امپراتور دائه سو، به عنوان گروگان به چانگ آن پایتخت امپراتوری هان رفت.
امپراتور دائه سو در سال ۷ قبل از میلاد به تخت پادشاهی بویو نشست و برادر خود یونگ پو را به عنوان وزیر جنگ منصوب کرد. یونگ پو تا سال ۲ قبل از میلاد به مدت ۵ سال در این عنوان بود.
یونگ پو به دلیل مناسب ندیدن شرایط جایگاهی خود با متحد کردن گروهی از سربازان قلعه دست به کشتن امپراتور تسو زد و شبانه شورشی در قلعه بویو برپا کرد، ولی سرانجام با فداکاری محافظ شخصی تسو نارو این شورش ناموفق ماند و به دست برادرش تسو به همراه همسر و یارانش قتل رسید.
از یونگ پو پسری به نام دوجین ماند که تسو به دلیل نداشتن فرزند تصمیم به بزرگ کردن دوجین گرفت و او را به برادر ناتنی اش تاکراک سپرد. دوجین با نشان دادن توانایی و مهارتهای فوق العاده رزمی و نبوغ فکری اعتماد شاه تسو را بدست آورد و ...
پارک گان هیونگ (به کرهای: 박건형) (به انگلیسی: Park Gun-hyung) زاده ۱ نوامبر ۱۹۷۷ بازیگر اهل کره جنوبی است. او در پی ایفای نقش شاهزاده دوجین در مجموعه تلویزیونی امپراتور بادها شناخته شده است.
رویداد ۲۴ نوشت: در نخستین قسمت این سریال میبینیم که در اوج جنگ و درگیری ملکه (همسر یوری)، در حال وضع حمل است. او بالاخره نوزادی به دنیا میآورد و این نوزاد که نوه جومونگ است در آینده تبدیل به جنگاوری نجات بخش و دلیر خواهد شد.
نقش این جنگاور هم البته برعهده سونگ ایل گوک همان بازیگر نقش جومونگ است. «جونگ جین یانگ» برای نقش شاه یوری و بازهم چوئه جونگ وون برای نقش یئون، برندگان جوایز دیگر کی بی اس بودند.
جایزه بهترین زوج برای سونگ ایل گوک و «چوئه جونگ وون» (بازیگر نقش یئون، نقش مقابل شاهزاده موهیول)، جایزه بهترین نقش اول مرد برای سونگ ایل گوک.
در این سریال بازیگرانی نظیر سونگ ایل گوک در نقش موهیول، چویی جونگ وون در نقش یئون، کیم جونگ هوا در نقش یی جی، پارک گان هیونگ در نقش دوجین، جونگ جین یونگ در نقش یوری، اوه یون آه در نقش هیاپ، لی جونگ وون در نقش شاهزاده هیمیانگ، کیم جائه ووک در نقش چوبالسو، کیم هی سونگ در نقش شاهزاده یوجین، لی سی یانگ در نقش یون هوآ و کیم بیونگ کی در نقش سانگا ایفای نقش کرده اند.
بیشتر بخوانید:
سونگ ایل گوک متولد ۱ نوامبر ۱۹۷۱ در کره جنوبی، بازیگر است. او فارغ التحصیل لیسانس رشته فیلم و تئاتر و فوق لیسانس رشته هنرهای زیبا از دانشگاه چونگ آنگ در سئول میباشد که با نقش «جومونگ» در ایران بسیار محبوب شد. سونگ ایل گوک (Song Il-gook) روز ۱۰ آبان ۱۳۵۰ در شهر سئول کره جنوبی بعنوان اولین فرزند به دنیا آمد و دو سال بعد خواهرش «سونگ سونگ یی» متولد شد. پدرش «سونگ جونگ ونگ» تاجر و مادرش «کیم ایول دونگ» بازیگر سابق میباشد که بعدا وارد سیاست شد و حالا عضو شورای ملی کره میباشد.
پدربزرگش از سمت مادر «کیم جوا جین» ژنرال آنارشیست معروف است که در جنبش استقلال کره در اوایل دهه ۱۹۰۰ نقش بسزایی ایفا کرد و بعدا نماینده مجلس ملی کره جنوبی شد. او از سال ۲۰۰۶ در سریال افسانه جومونگ (Jumong) در نقش اول جلوی دوربین رفت که با استقبال خوبی در کشورهای آسیایی و شرقی روبرو شد.
ویکی پدیا: ماجرای این مجموعه، سالها پس از ماجراهای سریال افسانه جومونگ، و دربارهٔ سومین پادشاه گوگوریو، موهیول است.
در حالی که پادشاه یوری (Yuri) در حال مبارزه با بربرها است، سران قبایل علیه او کودتا میکنند، اما او آنها را شکست میدهد و مغز متفکر را میکشد. سانگ گا (Sang-Ga) رئیس قبیله بیرو به دلیل امتناع از مشارکت در کودتا، از مجازات در امان است. پسر جدید یوری با یک پیشگویی تلخ به دنیا میآید که خانواده اش را خواهد کشت و پادشاهی را ویران خواهد کرد. یوری اعلام میکند که برای جلوگیری از پیشگویی، بچه را خواهد کشت. شاهزاده هه میونگ (Hae-Myeong) مخالف بود، اما فایدهای نداشت.
نوزاد ظاهراً در این مراسم کشته میشود، اما یوری او را زنده و سالم به هه میونگ میدهد و به او میگوید که نوزاد را به جایی که میتواند بزرگ شود و زندگیاش را بگذراند ببرد و نام او را موهیول (Muhyul): به معنی بیروح گذاشت. هه میونگ، موهیول را به عشق سابقش هی-آپ (Hye-Ap) میدهد که از مقبره جومونگ در غار محافظت میکند.
چندین سال بعد، موهیول بالغ با دوستش مارو (Maro) زندگی عادی دارد. در خیابانهای جولبون، یک رهبر باند به نام چو بالسو؛ (Chu-Balso) به موهیول قلدری میکند و مدال او را که خواهرش سه ریو (Se-Ryu) هنگام خداحافظی به او داد، میگیرد. هی آپ، موهیول و مارو را به دلیل ترک غار زندانی میکند. غار توسط سایههای سیاه، نیروهای ویژه و مخفی بویو مورد حمله قرار میگیرد.
هی آپ به مارو میگوید که برود و از هائه میونگ (Hae-Myeong) که فرماندار جولبون است کمک بخواهد. سایهها متوجه میشوند که مقبره توسط یک مکانیسم دفاعی مرگبار محافظت میشود و موهیول را تهدید میکنند که برود و شمشیر جومونگ را با زندگی هی اپ بیاورد. موهیول موفق میشود از تلهها عبور کند و شمشیر را بیاورد که هائه میونگ و افرادش از راه میرسند و سایهها را میکشند.
هائه میونگ موهیول و مارو را با خود میبرد بدون اینکه هویت واقعی خود را به او بگوید. این دو به کاپیتان گوی یو (Gwi-yoo) معرفی میشوند که در حین تمرین آنها را تحقیر میکند. پادشاه تِسو (Daeso) یوری را برای دوستی سیاسی به کاخ خود دعوت میکند و دومی میپذیرد. موهیول پس از به دست آوردن مهارت، چو بالسو (Chu-Balso) و مردانش را تا مرزها تعقیب میکند، جایی که همه آنها توسط سربازان بویو اسیر میشوند.
در کمپ، دکتری به نام یئون (Yeon) موهیول را درمان میکند و او عاشقش میشود. هائه میونگ و ارتشش به کمپ حمله کرده و موهیول را نجات میدهند، که به نوبه خود چو بالسو و افرادش را نجات میدهد. چو بالسو مدال موهیول را پس میدهد. تیو به خاطر این حمله عصبانی میشود و یوری را تحقیر میکند، یوری که برمی گردد و با خلع او از سمتش، هائه میونگ را مجازات میکند.
هائه میونگ و موهیول برای بدست آوردن اطلاعات به بویو سفر میکنند. آنها متوجه میشوند که سایههای سیاه در حال آزمایش سم روی بردگان اسیر شدهاند. موهیول از موقعیت مناسبی برای حمله به تسو مطلع میشود و به هائه میونگ اطلاع میدهد که به نوبه خود به یوری میگوید که آنها قصد دارند پس از کشته شدن تسو و بی رهبر شدن کشورش به بویو حمله کنند. چو بالسو و افرادش برای حمله به تسو استخدام میشوند که شکست میخورد و او از یوری میخواهد که هائه میونگ را به او تحویل دهد، در غیر این صورت گوگوریو نابود خواهد شد.
یوری این کار را رد میکند و برای جنگ آماده میشود، اما سران قبایل از او میخواهند که پسرش را تحویل دهد، زیرا ارتش بویو بسیار قدرتمندتر از گوگوریو است. هی میونگ به اردوگاه تسو میرود و کشته میشود. پسر خوانده سانگ گا (Sang-Ga) یعنی بائه گوک (Bae-Guk) به مردان هائه میونگ حمله میکند و این را دستور یوری میگوید. موهیول و یوری فرار میکنند، اما توسط سایههای سیاه اسیر میشوند.
یک سال بعد، یوری ارتش خود را تقویت کرد و با همسایگان علیه بویو متحد شد. در اردوگاه سایههای سیاه، موهیول از عطش انتقام علیه یوری از چندین آزمایش جان سالم به در بردهاست. رهبر شیدها (Shades) که پدر یئون (Yeon) نیز هست، متوجه نیت موهیول میشود و پس از آزمایش او و مارو را به خدمت میگیرد. پس از هفتهها تمرین سخت، آنها به سایههای ماهری تبدیل میشوند.
آنها همچنین با دوجین (Dojin)، یک سایه با استعداد دیگر، دوست میشوند. هی-آپ (Hye-Ap)، گوی یو (Gwi-Yoo) و چو بالسو (Chu-Balso) سعی میکنند یوری را بکشند قبل از اینکه متقاعد شوند که یوری هیچ نقشی در مرگ پسرش یا حمله به پیروانش نداشتهاست. موهیول (Muhyul)، مارو (Maro) و دوجین (Dojin) مأمور کشتن چینیها در گوگوریو میشوند که با موفقیت به پایان میرسد.
دائسو با توطئهای که توسط سا گو (Sa-Goo)، یکی از مقامات بویو، ترتیب داده شد، به ارتش تسو دستور میدهد که پدر یئون (Yeon) و خودش را بکشند. دوجین که عاشق یئون هم هست، پدرش را میکشد، اما به موهیول میگوید که به او کمک کند تا به گوگوریو فرار کند. سا گو برای خلاص شدن از شر دوجین به خارج از کشور واگذار میکند. او فرار میکند و بائه گوک را متقاعد میکند تا او را جذب کند.
تسو به موهیول و مارو مأموریت میدهد تا یوری را بکشند. آنها به گوگوریو سفر میکنند و ...
گردآوری: تابناک جوان