۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۳

انوار سهیلی اثر کیست؟

«انوار سهیلی» و «عیار دانش» همواره مقبول طبع فارسی​دانان و فارسی​خوان‌های شبه قاره هند بوده، اما در ایران بهره‌های فراوانی از این دو اثر گرفته نشد.
کد خبر: ۶۷۶۳۲

انوار سهیلی اثر کیست؟ انوار سهیلی برگرفته از کدام کتاب است؟ در ادامه اطلاعاتی درباره انوار سهیلی در ادبیات و حکایتی از این کتاب می خوانید.

انوار سهیلی اثر کیست؟

انوار سهیلی بازنویسی کلیله و دمنه به قلم حسین واعظ کاشفی است. این کتاب در چهارده فصل، به سفارش امیر نظام‌الدین شیخ احمد سهیلی نوشته و به همو نیز تقدیم شده‌است. هدف از بازنویسی، به‌روزآوری زبان کلیله و دمنه بود. انوار سهیلی مشهورترین ترجمهٔ کلیله و دمنه به فارسی در میان فارسی‌زبانان هند و یکی از مشهورترین کتاب‌های نثر فارسی در آن دیار بود.

روایتی تازه از داستان‌های کهن کلیله و دمنه

کدام کتاب به شیوه کلیله و دمنه نوشته شده است؟ «انوار سهیلی» کتابی به فارسی از ملاحسین‌بن‌علی واعظ کاشفی معروف به «کاشفی سبزواری یا بیهقی»، نویسنده سده نهم هجری، تحریر جدیدی از کلیله و دمنه و مجموعه‌ای از حکایات و افسانه‌های حکمت​آمیز از زبان پرندگان و دیگر حیوانات است.
حسین بن علی بیهقی سبزواری در زمان کمال‌الدین حسین بن منصور و امیر علی شیر نوایی که از حامیان دانش بودند، بسیار مورد تشویق ارباب و وزیر قرار گرفت و با برخورداری از صوت خوش و جلی در قرائت قرآن و احادیث مثنوی با عبارات و اشارات دلپذیر، دوستداران فراوان داشت. او در میان هنرهایش، به نگارش و تصنیف بازنگاری‌ای از کلیله و دمنه نیز همت گماشت.

هدف از نوشتن انوار سهیلی

قصد کاشفی سبزواری از تحریر دوباره کلیله و دمنه، زدودن غرابت لغات، مبالغه در استعارات و تشبیهات، عبارات طولانی و الفاظ دشوار در نثر نصرالله منشی بوده که خوانندگان را در درک معانی به کتاب‌های لغت محتاج کرده و سبب شده بود چنین کتاب نفیسی متروک شود و مخاطبان از فایده‌های آن محروم بمانند. کاشفی سبزواری کوشیده است تا کتاب را با نثری ساده‌تر بیان کند، آن را از الفاظ مشکل بپیراید و فهم آن را برای همگان آسان‌تر کند.
به عنوان مثال در بازنگاری این کتاب تغییرات مهمی مانند تغییر نام کتاب، تغییر ابواب و حکایات کلیله و دمنه، تغییر نثر کلیله و دمنه و در نهایت میزان بهره‌گیری از اشعار فارسی، امثال، احادیث و آیات قرآن دیده می‌شود، اما مهم‌ترین تفاوتی که بین انوار سهیلی و کلیله و دمنه به چشم می‌خورد، یکی تغییر نام کتاب بوده - چرا پیش از واعظ کاشفی همه مترجمانی که کلیله و دمنه را ترجمه کرده بودند تغییری در عنوان آن به وجود نیاورده بودند- و دیگری حذف مقدمه‌های گوناگونی است که در ترجمه ابن مقفع و نسخه فارسی ابوالمعالی دیده می‌شود که واعظ کاشفی به جای آن، مقدمه‌ای بلند با اسلوبی همانند شیوه متن کتاب نگاشته و به حکایات اخلاقی و تمثیلات فراوان آراسته کرده است.

درباره کتاب انوار سهیلی

نکته قابل تامل آنکه واعظ کاشفی برخلاف نصرالله منشی، به نقل عین عبارات ابن مقفع به فارسی اکتفا کرده و از خود چیزی بر کتاب نیفزوده یا به میل خویشتن مطالبی را از آن حذف نکرده است.
منظور از فارسی نوشتن کتاب عربی، چیزی جز آسان فهم بودن معانی آن برای فارسی زبانان نیست و اگرچه انوار سهیلی نسبت به کلیله و دمنه مشهور، به زبان روزگار خویش نزدیک‌تر بود، اما به طور کل از عبارات عرب و استعارات عجم خالی نبود از این رو، ابوالفضل بن مبارک متخلص به «علامی» در سال ۹۹۶ هجری قمری به تحریر دیگری از کلیله و دمنه پرداخت که چهارده باب آن تهذیب انوار سهیلی بود و مفتح کتاب و باب برزویه از ترجمه ابوالمعالی گرفته شده بود و آن را «عیار دانش» نامید.

 

انوار سهیلی در ایران و جهان

«انوار سهیلی» و «عیار دانش» همواره مقبول طبع فارسی​دانان و فارسی​خوان‌های شبه قاره هند بوده، اما در ایران بهره‌های فراوانی از این دو اثر گرفته نشد هرچند در دوران معاصر بزرگانی، چون مرحوم مهدی آذریزدی آن‌ها را دستمایه پدید آوردن داستان​های خود برای کودکان و نوجوانان قرار داده‌اند.

در عین حال باید اشاره کرد که کلیله و دمنه در اروپا، از راه ترجمه روایت انوار سهیلی و با نام «بیدپای» شهرت یافت.


بیشتر بخوانید: 


آثار دیگر نویسنده انوار سهیلی

آثار دیگر از مولف «انوار سهیلی» عبارتند از «روضه الشهدا» که یکی از مقاتل خاندان رسالت است و در گذشته آن را در مجالس سوگواری سیدالشهداء می‌خواندند و اتفاقا به دلیل وجود همین کتاب است که حتی در دوران کنونی به مجلس عزاداری ائمه اطهار «روضه» می‌گویند، «اخلاق محسنی»، «المواهب العلّیه، «لب لباب مثنوی، «فتوت نامه سلطانی» و «الرساله العلّیه فی احادیث النبویه» که به «اربعون» هم مشهور است.

تاریخ نگارش انوار سهیلی

تاریخ دقیق نگارش «انوار سهیلی» روشن نیست، اما می‌توان گفت این اثر تقریبا همزمان با اثر مهم دیگر نویسنده، یعنی «اخلاق محسنی» -که متعلق به حدود سال‌های پایانی قرن نهم هجری است- نوشته شده باشد و محمد روشن نیز در بخش «کلیله و دمنه و بازنگاری‌های آن» تاریخ نگارش «انوار سهیلی» را در زمان حسین بن منصور بایقرا (فوت ۹۱۱ ه. ق) دانسته که در منابع دیگر هم این نکته ذکر شده است.
پس قاعدتا زمان تحریر «انوار سهیلی» باید پیش از سال ۹۱۱ هجری قمری و در زمان حیات حسین بن منصور بوده باشد. او در عین حال در پیشگفتار و در معرفی نسخه اساس نوشته است: «نسخه انوار سهیلی مرکز تحقیقات زبان فارسی نسخه‌ای نفیس و ارزنده است که برگ‌های اول و دوم آن، آراسته و مذهّب است و با نستعلیقی خوش نگاشته آمده است؛ سنه ۹۷۰ ه. ق» که پیداست نسخه اساسی که وی مبنای کار خویش قرار داده با فاصله زمانی اندکی -حداکثر صد ساله- کتابت شده و از این حیث یک نسخه مورد اعتماد است که ظاهرا از سوی کتاب شناس بزرگ، استاد احمد منزوی به وی معرفی شده است.

کلیله دمنه چیست و از کجا آمد؟

قدیمی‌ترین نسخه خطی بازمانده از «کلیله و دمنه» به قرن‌های ۱۳ و ۱۴ میلادی برمی‌گردد، اما محبوبیت گسترده این کتاب از اشاره‌هایی که در سایر آثار ادبی قرون وسطا به آن رفته، روشن است، اما «کلیله و دمنه» هرگز مجموعه ثابتی از قصه‌ها تلقی نشده و نویسندگان و ویرایشگران بعدی، آزادانه قصه‌هایی را به آن می‌افزودند، قصه‌هایی را از آن کم می‌کردند یا محتویات آن‌ها را تغییر می‌دادند.
از قرن نوزدهم به بعد عده‌ای از محققان تلاش کردند تا تاریخچه پیچیده سرمنشاء «کلیله و دمنه» را از طریق تحلیل ادبی و تاریخ هنری دنبال کنند و در این میان دریافتند که سنت تصویرگری قصه‌های کلیله و دمنه احتمالا مبتنی بر تصویرگری قصه‌های حیوانات پانکاتانترا (پنجه تنتره) است، اما مشهورترین نسخه فارسی آن مربوط دوره تیموری «انوار سهیلی» است که بعد‌ها در دوره عثمانی به صورت نظم با نام «همایون نامه» برای شاه سلیمان کبیر ترجمه شد و پس از آن نسخه تازه‌ای از اثر دوره‌ی تیموری با عنوان «عیار دانش» به سفارش اکبرشاه، امپراتور مغول تهیه شد.

اصالت کلیله و دمنه

«کلیله و دمنه» کتابی اصالتا هندی است که در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شده و مبتنی بر چند اثر هندی است که مهم‌ترین آن‌ها پنجه تنتره (به معنی پنج فصل) و به زبان سانسکریت است، اما از سویی دیگر، روایات سنتی، برزویه «مهتر اطبّای پارس» در زمان خسرو انوشیروان را مؤلف این اثر می‌دانند.
نام پهلوی اثر «کلیلگ و دمنگ» بوده که نشانی از آن در دسترس نیست، اما ترجمه‌ای از آن به زبان سریانی امروز موجود است که نزدیک‌ترین ترجمه از لحاظ زمانی به تالیف برزویه به شمار می‌رود و در آن حکایت‌های گوناگونی (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شده است. عنوان کتاب نیز از نام دو شغال «کلیله» و «دمنه» گرفته شده و بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد.
در عین حال اگر بخواهیم از اهمیت کلیله و دمنه آگاهی یابیم، کافی به اشاراتی که از آن در متون ادب فارسی شده بسنده کنیم به عنوان مثال فردوسی در «شاهنامه»، ابن ندیم در «الفهرست»، ابوریحان بیرونی در تحقیق «ماللهند»، ابراهیم بن محمد اصطخری در «مسالک الممالک»، عبدالحی بن ضحاک گردیزی در «زین الاخبار» و عبدالملک بن محمد ثعالبی، درباره کلیله و دمنه بحث و اظهار نظر کرده‌اند.

پادشاه نیک فرجام؛ از کتاب انوار سهیلی

بازنویسی کلیله و دمنه به قلم حسین واعظ کاشفی، قرن نهم و دهم هجری قمری

آورده‌ا‌ند که در ایام پیش پادشاهی بود دست تسلط و تعدی گشاده و پای طغیان از جاده عدل و انصاف بیرون نهاده.

جهان‌سوز و بی‌رحمت و خیره‌کش
ز تلخیش روی جهانی ترش
مردم شب و روز از بیدادش دست به دعا برداشته بودند و زبان به نفرین گشاده. روزی این پادشاه به شکار رفت و، چون باز آمد، منادی فرمود که‌ای مردمان! دیده دل من تا امروز از مشاهده وجه صواب پوشیده بود و دست عصیان من بر روی محرومان ستم‌دیده و مظلومان محنت‌رسیده تیغ جفاکشیده، حالا در مقام رعیت‌پروری صافی دم و در مرتبه عدالت‌گستری ثابت‌قدم شدم، امید آن‌که بعدالیوم دست هیچ ظالمی حلقه تشویش بر در خانه رعیتی نزند و پای هیچ ستم‌پیشه‌ای به ساحت‌سرای فقیری نرسد.
فراخی در آن مرز و کشور مخواه
که دلتنگ بینی رعیت ز شاه

رعایا را بدین مژده جانب پدید آمد و فقیران را بدین بشارت گل مراد در روضه امیدواری شکفته شد.
از این نوید مبارک که ناگهان آمد
بشارتی به دل و مژده‌ای به جان آمد
القصه یمن معدلتش به جایی رسید که بره از پستان شیر شرزه شیر می‌خورد و تذرو با باز در مقام انباز هم‌بازی می‌شد و بدین واسطه او را شاه دادگر لقب دادند.
چنان کرد بنیاد انصاف محکم
که گوگرد را پاسبان گشت آتش

یکی از محرمان حریم سلطنت در وقت فرصت از کیفیت حال سوال کرد و از تبدیل مرارت (۶) جور و جفا به حلاوت مهر و وفا استفسار نمود. شاه فرمود که من به شکار رفته به هر طرف می‌تاختم. ناگاه دیدم سگی در عقب روباهی دوید و به دندان استخوان پایش در هم خایید. بیچاره روباه با پای لنگ در سوراخی گریخت و سگ بازگردید. فی‌الحال پیاده‌ای سنگی بینداخت و پای سگ از آن بشکست. هنوز چند گام نرفته بود که اسبی لگد بر آن پیاده زد، پایش شکسته شد و آن اسب نیز پاره‌ای راه قطع ناکرده پایش به سوراخی رفت و بشکست. من با خود آمدم و گفتم دیدی که چه کردند و چه دیدند. هر که آن کند که نباید، آن بیند که نشاید.
نیک دریاب و بد مکن زنهار
که بد و نیک باز خواهی دید
میل نیکی اگر کنی همه جا
خویش را سرفراز خواهی دید
وز طریق بدی روی خود را
پایمال نیاز خواهی دید

 

منبع: ویکی پدیا / چلچراغ / خبرآنلاین

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها