امام رضا (ع) در کجا متولد شدند؟ به مناسبت میلاد با سعادت حضرت امام رضا علیه السلام زندگی خلاصه ای از زندگینامه امام رضا (ع) را می خوانیم.
حضرت رضا (ع)، بنا به قول بسیاری از مورخان، در روز یازدهم ذیالقعده و در مدینه منوره متولد شدند.
از قول مادر ایشان نقل شده: «هنگامی که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر «لاالهالاالله» را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بهگوش نمیرسید؛ هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت.
نظیر این واقعه هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی از جمله حضرت عیسی (ع) که به اراده الهی در گهواره لب به سخن گشود و با مردم سخن گفتند نیز نقل شده است.
امام کاظم (ع) کنیه ابوالحسن را به ایشان عنایت فرمودند، و به علی بن یقطین گفتند: «ای علی، این پسرم (با اشاره به امام رضا ع)، آقای فرزندان من است و من کنیه خویش را به او دادهام. البته امام کاظم (ع) نیز کنیهشان ابوالحسن بوده است و این کنیه میان پدر و فرزند مشترک است. بدین جهت امام کاظم (علیه السّلام) را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا (علیه السّلام) را «ابو الحسن دوم» مینامند.
مشهورترین لقب امام هشتم شیعیان، «رضا» به معنای خشنودی، است. امام محمدتقی (ع) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را این گونه نقل میفرمایند: «خداوند او را رضا لقب نهاد، زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند».
یکی دیگر از القاب مشهور حضرت «عالم آل محمد» است. نقل شده است که امام کاظم (ع) به فرزندانش میگفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.» این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان است؛ جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بهویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد، دلیل کوچکی بر این سخن است. این توانایی و برتری امام در تسلط بر علوم، یکی از دلایل امامت ایشان است و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
مادر امام رضا (ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده که درباره نام مقدّس این خانم، راویان اختلاف دارند، برخی، آن حضرت را خیزران نامیدهاند و گفتهاند که ایشانام ولد و از اهالی نوبه بوده و اروی نام داشته و لقبش شقراء بوده است. برخی گفتهاند اسم او نجمه و کنیهاش امّالبنین بوده و برخی نام آن بانو را تکتم دانستهاند. در روایتی آمده که مادر امام رضا (ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم (ع) وی را خرید و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا (ع) او را طاهره نامید.»
شیخ صدوق در مورد ایشان مینویسد: «ایشان از زمره زنان شریف غیر عرب و کنیز حمیده خاتون مادر امام موسی (ع) و از زنان شایسته در عقل و دین و شرف بود و بانویش حمیده را بسیار محترم میداشت و از روی احترام به او هرگز در مقابلش نمینشست؛ بنابراین حمیده به پسرش امام موسی (ع) گفت: «ای فرزند، یقینا تکتم کنیزی است که من هرگز بهتر از او را ندیدهام و شکّی ندارم که خداوند به او فرزندانی عطا خواهد کرد. من او را به تو بخشیدم و سفارش میکنم که با مهربانی با او رفتار کنی.»
حضرت رضا (ع) تا قبل از هجرت به مرو، در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختنند. مردم مدینه نیز، امام رضا (ع) را بسیار دوست میداشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با این که امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی، پیروان بسیاری داشتند که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
علیبن موسی الرضا (ع)، در گفتوگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند: «همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم، مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مینگریستند».
بیشتر بخوانید:
امام رضا (ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم (ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهدهدار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید (۱۰ سال)، محمد امین (حدود پنج سال)، مأمون (پنج سال) همزمان شد.
امامت و وصایت حضرت رضا (ع) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (ص) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (ع) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند؛ یکی از یاران امام موسی کاظم (ع) میگوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر (ع) به جمع ما وارد شد، درحالی که دست فرزندش علی در دست او بود، فرمود: «آیا میدانید من کیستم؟»، گفتم: «تو آقا و بزرگ ما هستی»، فرمود: «نام و لقب من را بگوئید»، گفتم: «شما موسی بن جعفر بن محمد هستید»، فرمود: «این که با من است کیست؟»، گفتم: «علی بن موسی بن جعفر»، فرمود: «پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من میباشد».
در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبی اکرم (ص) نقل میکند، امام رضا (ع) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم میفرمودند: «عالم آلمحمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد».
پس از شهادت امام هفتم، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام (ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل میشد به نام قطعیه مشهور شدند. ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم (ع) بنا به دلایلی، از اعتراف به امامت علی بن موسی الرضا (ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) توقف کردند. آنان اظهار میداشتند که موسی بن جعفر (ع) آخرین امام است و کسی را به امامت تعیین نکرده و یا دستکم ما از آن آگاه نیستیم، این گروه واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند. امام رضا (ع) در روایتی سرنوشت آنها را اینگونه بیان فرمودند: «در حیرت زندگی میکنند و نهایت در حال کفر میمیرند.»
هجرت امام رضا (ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰، یا ۲۰۱ قمری بود. پس از تصمیم مأمون تصمیم مبنی بر دادن پیشنهاد ولایتعهدی به امام، او یکی از افراد خویش به نام رجاءبن ابی ضحاک را به مدینه فرستاد تا امام را به مرو محل اقامت مأمون بیاورد. به عقیده برخی، مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا (ع) به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره، خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند. مسیر حرکت، طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو. به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آنها را در خانهای و امام رضا را در خانهای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.
شیخ صدوق از معول سجستانی آورده: «زمانی که برای بردن امام رضا (علیه السّلام) به خراسان پیکی به مدینه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را دیدم که چندین بار از حرم بیرون میآمد و دوباره به سوی مدفن پیغمبر باز میگشت و با صدای بلند گریه میکرد. من به امام نزدیک شده و سلام کردم و علّت این موضوع را از آن حضرت جویا شدم. در جواب فرمودند: «من از جوار جدّم بیرون رفته و در غربت از دنیا خواهم رفت.»
امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) وارد شد و دستش را بر لبه قبر شریف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) طلب حفاظت برای او کرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وکلا و خدمتکارانم گفتهام که از تو شنوایی داشته باشند و پیرویت کنند»، و به اصحابش او را معرفی کرد که جانشین وی خواهد بود.
در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام ازآن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ کرد و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت، زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز ۲۹ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
منبع: ایسنا