مرجانه گلچین بازیگر معروف تلویزیون است. مرجانه گلچین به تازگی تصویری از چهره زخمی خود منتشر کرده است و در ویدیویی شرح ماجرا را بازگو می کند و از سختی های بازیگری می گوید.
به گزارش تابناک جوان، مرجانه گلچین با انتشار ویدیویی گفت: هموطن عزیز بازیگری فقط عینک زدن، لباس خوب پوشیدن، در بهترین سالن های زیبایی میکاپ شدن، پیش بهترین متخصص پوست رفتن و به پوست رسیدن، ورزش کردن و به اندام رسیدن نیست. بازیگری همه اینها را دارد تا بتوان بازیگر مقبولی باشد تا جلوی دوربین رضایت شما را جلب کند. این صحنه ها هم جزو بازیگری است.
گلچین در ادامه گفت: دیشب هم مثل خیلی از دفعات دیگر من متاسفانه دچار سانحه شدم و زمین خوردم و پوست صورتم کنده و سمت چپم درگیر شد. مربوط به سریال چشم بندی است. در این فیلم آقای مفیدی هم قوزک پایش شکست. آقای لولایی هم از چند پله پرت شد. خواهش میکنم انقدر مارو قضاوت نکنید خواهش میکنم انقدر نگید اینها فقط خوشی میکنند و از درد مردم خبر ندارند. ما هم مثل شما دردمندیم ما هم مثل شما روزهای سخت داریم باور کنید دیگه چیزی از بازیگرا باقی نمانده تورو خدا رهاشون کنید بذارید به درد خودشون بروند.
در ادامه ویدیو این صحبت های مرجانه گلچین به همراه پشت صحنه فیلمی که دچار آسیب شده است را می بینید:
بیتوته نوشت: مرجانه دلدار گلچین (زادهٔ ۲ اسفند ۱۳۴۷ در تهران) بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است. مرجانه گلچین در نوجوانی به هنرستان موسیقی رفت و در رشته تخصصی نوازندگی تار فارغالتحصیل شد.
پدرش افسر نظامی ارتش و اهل زنجان بود و مادرش از توابع رشت و خانهدار است. او فرزند آخر خانواده بوده و شش خواهر و برادر دارد. خواهرش منیژه نام دارد که در زمینه موسیقی با هم همکاری میکنند. مرجانه گلچین در کودکی پدر پدر خود را از دست داده است. مرجانه گلچین برادرزادهٔ نادر گلچین خواننده موسیقی ایرانی، و دخترعموی نادیا دلدار گلچین بازیگر ایرانی است.
نادیا دلدار گلچین دختر عموی مرجانه گلچین
مرجانه گلچین سال ۶۱ توسط خواهرش برای بازی در سریال اخلاق در خانواده به غلامحسین لطفی معرفی شد؛ و بعد از آن تئاتر کودکان را کار کرد.
بازی در مجموعه تلویزیونی آینه عبرت باعث شهرت او شد. دهه ۶۰ برای مرجانه گلچین سال پرکاری بود، ولی مرجانه گلچین وقتی دید که تحصیلش در ایران به مشکل روبرو میشود، تصمیم میگیرد که از کشور برود و این کار را هم میکند، اما علاقه اش به زادگاهش و دلتنگی اش برای مادرش، او را به ایران بر میگرداند. به مدت ۱۰ سال در کارش وقفهای میافتد، ولی بعد از بازگشت و بازی در سریال بزنگاه در سال ۸۷ دوباره به شهرت میرسد.
بیشتر بخوانید:
سینما:
غزاله (محسن شاه محمدی) (۱۳۹۵)
- شاباش (۱۳۹۵)
- واقعیت پوشالی (۱۳۹۲)
- خنده در باران (داریوش فرهنگ) (۱۳۸۹)
- شیرین (۱۳۸۷)
- متهم (۱۳۷۵)
- دام (۱۳۷۴)
- سلام به انتظار (۱۳۷۴)
- بیقرار (۱۳۷۳)
- عروسی خون (مجید جوانمرد) (۱۳۷۳)
- مجازات (۱۳۷۳)
- ضربه طوفان (۱۳۷۲)
- چشمهایم برای تو (۱۳۷۱)
- چهارشنبه عزیز (حمید تمجیدی) (۱۳۷۱)
- دو نیمه سیب (کیانوش عیاری) (۱۳۷۰)
- دیدار در استانبول (۱۳۷۰)
- دو سرنوشت (۱۳۶۸)
- رانده شده (۱۳۶۸)
- شب بیست و نهم (حمید رخشانی) (۱۳۶۸)
- پرنده کوچک خوشبختی (پوران درخشنده) (۱۳۶۶)
- گل مریم (۱۳۶۶)
- قصه زندگی (۱۳۶۵)
مجموعه تلویزیونی:
- زوج یا فرد (علیرضا نجف زاده ۱۳۹۸)
- آرماندو (احسان عبدی پور ۱۳۹۷)
- شب عید (سعید آقاخانی ۱۳۹۷)
- نفس گرم (محمدمهدی عسگرپور ۱۳۹۴)
- دزد و پلیس (سعید آقاخانی ۱۳۹۱)
- نقطه سر خط (سعید آقاخانی ۱۳۹۰)
- سه دونگ، سه دونگ (شاهد احمدلو ۱۳۹۰)
- راه در رو (سعید آقاخانی ۱۳۸۹)
- خوشنشینها (سعید آقاخانی ۱۳۸۹)
- دارا و ندار (مسعود دهنمکی ۱۳۸۸)
- شمسالعماره (سامان مقدم ۱۳۸۸)
- بزنگاه (رضا عطاران ۱۳۸۷)
- زیرزمین (علیرضا افخمی ۱۳۸۵)
- کلانتر ۲ (محسن شاهمحمدی ۱۳۸۴)
- پنجره (سید وحید حسینی ۱۳۸۴)
- سقوط (کریم آتشی ۱۳۷۸)
- گریز (کریم آتشی ۱۳۷۵)
- تازیانه بر باد (اکبر صادقی ۱۳۷۴)
- آینه عبرت (محسن شاهمحمدی ۱۳۶۷–۱۳۷۲)
- گزارش، نقطه صفر (محسن شاهمحمدی ۱۳۷۱)
- ازدواج پر ماجرا (منوچهر پوراحمد ۱۳۶۸)
- چراغ خانه (منوچهر پوراحمد ۱۳۶۸)
- سلامتی چه خوبه! (علیرضا خمسه، ایرج طهماسب ۱۳۶۸)
- درخت دوستی (سعید خاکسار ۱۳۶۶)
- آئینه (غلامحسین لطفی ۱۳۶۴)
- تلهتئاتر «حنایی و روباه مکار» (کریم اکبری مبارکه ۱۳۶۴)
شبکه خانگی:
- موچین (حسین تبریزی ١٣٩٨)
- شاهگوش (داود میرباقری ۱۳۹۲)
- این زنها (عباس رزیجی ۱۳۹۱)
- با من شوخی نکن (محسن منشیزاده ۱۳۸۹)
تکناز به نقل از خانواده سبز نوشت: مرجانه گلچین زیاد اهل مصاحبه نیست. خودش میگوید: «این کم مصاحبه کردن من به این خاطر است که به شدت از حاشیه گریزانم دلم نمیخواهد حرفی بزنم که طور دیگری از آن برداشت شود.»،
اما خب خوشبختانه او در مراسم اختتامیه سریال «شاهگوش» روی ما را زمین نینداخت و در اوج شلوغی و سر و صدا با ما به گفتگو نشست. در صدایش میتوانی براحتی ردپایی از نقشهایش را جستجو کنی و در نگاهش هم یک خونسردی توام با شیطنت موج میزند. گفتگوی ما را بخوانید.
این که میگویید بعد از گذشت سالها چه تغییری کردم باید بگویم تغییر خاصی به لحاظ رفتاری نکردم، عمدهترین تغییری هم که در من ایجاد شده بر اثر گذر زمان بوده است مثل هر فرد دیگری گذر زمان باعث شده که در قیاس با گذشته شیطنتهایم کمتر شود و با خونسردی بیشتری رفتار کنم.
-بازیگری جلوی موسیقی را گرفت
رشته تحصیلی من موسیقی است و به همین خاطر بعد از بازیگری به موسیقی علاقهمندم هر چند که وقف شدن من در بازیگری باز هم مانع از آن شد که به موسیقی به شکل حرفهای بپردازم. همان طور که میدانید، من در دانشگاه موسیقی تئاتر خواندم و فارغالتحصیل شدم.
نزدیک روزهای مدرسه که میشود، قلبم به تپش در میآید، باور میکنید، قلبم میتپد! حتی شبها که میخوابم، به عشق دوران کودکی و خاطرات زیبای آن روزها میخوابم و خاطرات کودکیام را مرور میکنم.
یاد همکلاسیهایم میافتم، به خودم میگویم که الان کجا هستند، چه کار میکنند، آرزو میکنم سال تحصیلی ۳۹، سال خوبی برای بچهها باشد… به من که آن روزها خیلی خوش میگذشت و خاطرات خوبی از آن زمان دارم، راستش را بخواهید همنسلهای من یادشان میآید، مدرسه رفتن را خیلی دوست داشتیم و حالا که فکر میکنم متوجه میشوم که چرا آن زمان مدرسه رفتن برای ما لذتبخش بود، به خاطر صداقت دوران کودکیمان بود…
من به طبخ غذا در خانه اهمیت زیادی میدهم، حس میکنم غذا درست کردن در خانه ضمن ارزش سلامتی، باعث میشود که شما از بیماری دور شوید و از همه مهمتر باعث میشود اعضای خانواده هم دور هم جمع شوند، شاید به خاطر همین موضوع هست که همیشه سعی میکنم در خانه غذا درست کنم و کمتر به رستوران بروم.
خیلیها به من میگویند این نقشهایی که شما بازی میکنید، خیلی واقعی هستند، مثلا خاله یا عمه و… دقیقا همان خصوصیات را دارند، چکار میکنید که نقشهایتان آنقدر واقعی از آب در میآید.
شاید بخشی از این موضوع به این خاطر است که من نقشهایم را از دل جامعه انتخاب میکنم و به قانون «خوب دیدن» در بازیگری عمل میکنم، من همیشه در کوچه و خیابان به حرکات مردم دقت میکنم و آنها را با دقت به ذهنم میسپارم و همین موضوع باعث میشود که نقشهای من به مردم جامعه نزدیک شود، چون در واقع وام گرفته از آنهاست.
خوشبختانه پخش سری پایانی شاهگوش هم به پایان رسید. میگویم خوشبختانه، چون بدبینیهایی که در وادی ساخت سریالها در شبکه نمایش خانگی به وجود آمد، باعث شده بود مردم نسبت به این سبک سریالها بیاعتماد شوند، اما خوشبختانه سریال شاهگوش ما را سرافراز کرد.
تجربه کار با داوود میرباقری در این سریال برای من بسیار شیرین بود و باعث شد که من شاهگوش را بسیار دوست داشته باشم، قصه سر راست و جذاب این کار در کنار کارگردانی خوب آقای میرباقری و بازی همکاران عزیزم این کار را به یاد ماندنی کرد. خاطره خوش از این سریال باعث شد، تصمیم بگیرم بار دیگر در یک سریال دیگر ویژه شبکه نمایش خانگی بازی کنم.
در مقطعی حس کردم که نیاز به استراحت دارم، به همین خاطر به انگلیس و نزد خواهر و برادرهایم سفر کردم، در طول آن دورانی که از بازیگری دور بودم از مرحله جوانی عبور کردم و به میانسالی رسیدم، بعد از بازگشتم خیلی نگران بودم، با خودم میگفتم دیگر نمیتوانم به روزهای اوج گذشته ام بازگردم، اما انتخاب هوشمندانه رضا عطاران در سریال «بزنگاه» باعث شد فصل تازهای در بازیگری من رقم بخورد.
نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که در ایران بازیگران به ویژه خانمها وقتی به دوره میانسالی میرسند، خطر دیده نشدن تهدیدشان میکند! چرا که معمولا برای زنها در این سال، نقشهای خوبی نوشته نمیشود، اکثر نویسندهها و کارگردانها، آنها را به آشپزخانه تبعید میکنند و نقشهای کلیشهای را برایشان در نظر میگیرند، در حالی که در دنیا چنین نگاهی وجود ندارد و بازیگرها در میانسالی تازه به اوج شکوفایی در بازیگری میرسند.
«من مادر نشدم.» این جمله شاید خیلی کوتاه باشد، اما تصمیمگیری برای آن کار راحتی نبود، اما تصمیمی بود که گرفتم. دلیلش هم این بود که من عاشق کارم بودم و این وقف بودن در کار با مسئولیت مادریام در تضاد بود. به خودم میگفتم، بچه رسیدگی و پرستاری میخواهد و نمیتوان او را به بهانه کار به حال خود رها کرد.
شمالیها دستپختشان خوب است، این را هر کسی که یکبار مهمان سفره یک شمالی باشد، تایید میکند، درست به خاطر همین قانون هم باید بگویم من دستپختم خوب است. البته بخشی از این موضوع به این خاطر است که من با عشق و علاقه خاصی غذا درست میکنم و معمولا برای این کار وقت میگذارم، شاید به خاطر همین هر کسی دستپخت من را میخورد از آن تعریف میکند هر چند برخی میگویند این دستپخت خوب در ما، ریشه وراثتی دارد، چون مادر و خواهرهای من هم دست پخت خوبی دارند. همچنین من عاشق پخت غذاهای ایرانی هستم و در خانهام هم همیشه غذاهای ایرانی درست میکنم.
این که میگویید شاید بازی در نقشهای اخیرم باعث شده که کلیشه بشوم، باید بگویم با بخشی از این سوال موافقم و بخشی دیگر نه…، دلیلش این است که وقتی شما یک نقش را خوب ارائه میدهید و مخاطب از شما میخواهد که این نقش را تکرار کنید و از طرف دیگر پیشنهادهایی هم که به شما میشود همه از این جنس است چارهای دیگر ندارید به جز اینکه این موضوع را بپذیرید و تصمیم بگیرید که این نقشها را به نوعی امضا برای خودتان بدل کنید و در هر اثری بخشی از آن را به کار بگیرید، فکر میکنم این موضوع باعث میشود شما به آن مفهوم عام به کلیشه دچار نشوید، بسیاری از کمدینهای معروف در دنیا هم، امضاهای خودشان را در بازیهایشان داشتند، اما خب؛ بدم هم نمیآید فضا به گونهای فراهم شود که بار دیگر بتوانم نقشهایی در فضاهای متفاوت را هم بازی کنم.
بالاخره هر بازیگری دوست دارد در قالبهای متفاوت خودش را محک بزند، در ابتدای فعالیتم در عرصه بازیگری هم این موضوع را ثابت کردم که میتوانم در قالبهای مختلف بازی کنم، اما خب این روزها اکثر نقشهایی که به من پیشنهاد میشود در قالب کمدی است. بدم نمیآید فضایی ایجاد شود که بار دیگر فضای جدی را تجربه کنم و ایفاگر یک نقش متفاوت باشم.
طی سالهای اخیر من طعم دو جنس متفاوت شهرت را چشیدهام، در دهه شصت به خاطر بازی در فیلمهای درام بیشتر من را به عنوان یک ستاره جوان میشناختند. اما خب بعد از مدتی وقفه و حضور دوباره در عرصه بازیگری با سریال «بزنگاه»، مسیر حرفهای من تغییر پیدا کرد و من نقش زنهایی را بازی کردم که تا به آن روز، نظیرش کمتر در تلویزیون دیده میشد، این نقش هم به مانند نقشهای گذشته حسابی به دل مخاطبان نشست و باعث شد شهرت را از جنس جدیدی تجربه کنم، اینبار هم مثل دهه شصت مخاطبان بازیهای من را دوست داشتند و به کارهایم توجه نشان میدادند.