۲۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۲:۴۴

قالب شعر شاهنامه چیست؟ + نمونه اشعار

درباره قالب شعر شاهنامه و ابوالقاسم فردوسی بخوانید.
کد خبر: ۶۷۲۹۶

شاهنامه

یکی از سوالات رایج جدول معمایی این است که قالب شعر شاهنامه چیست؟ ما در این مطلب علاوه بر ذکر پاسخ این سوال می خواهیم اطلاعات دیگری درباره اشعار ابوالقاسم فردوسی هم در اختیار شما خواننده گرامی بگذاریم.

بیوگرافی ابوالقاسم فردوسی

ابوالقاسم حسن منصور معروف به ابوالقاسم فردوسی، شاعر و حماسه‌سرای در قرن چهارم. او در یکی از روستا‌های خراسان به نام باژ در ۳۲۹ق به دنیا آمد و در ۴۱۱ق در هشتاد سالگی از دنیا رفت. درباره مذهب فردوسی، سخنان مختلفی بیان شده است. عبدالجلیل قزوینی اولین کسی است که در کتاب النقض، فردوسی را شیعه دوازده امامی معرفی می‌کند.

یکی از آثار معروف او شاهنامه است که در آن، تاریخ زندگی شاهان ایران به شعر آمده است. مورخین گزارش کردند او تمام اموالش را در این راه صرف کرد، اما تلاش او، مورد پذیرش شاه محمود غزنوی قرار نگرفت و برخی علتش را تقابل مذهبی میان فردوسی و شاه‌محمود دانستند. سید حسن امین، شیوه فردوسی در سرودن شاهنامه را برگرفته از شیوه قرآن می‌داند. برای فردوسی بزرگداشت‌هایی گرفته شده که از جمله آن‌ها هزاره فردوسی در سال ۱۳۱۳ش بوده و همچنین آثار هنری متعددی از جمله فیلم سینمایی فردوسی درباره زندگی او ساخته شده است.

زندگینامه

فردوسی حاصل ازدواج دوم ابو منصور شرف‌شاه بوده‌است. تاریخ نقل می‌کند که روزی شرف‌شاه خواب می‌بیند، پسری از خانه او به سمت آسمان رفت. در تعبیر این خواب به او می‌گویند، صاحب پسری خواهد شد، که در تاریخ ماندگار می‌شود.
فردوسی، دهقان‌زاده‌ای بود که در روستای باژ از روستا‌های طوس به دنیا آمد. او سفر‌هایی به بغداد و مازندران نیز داشته‌است. به نقل نظامی عروضی، فردوسی زندگی مرفهی داشته، ولی به مرور زمان و صرف سرمایه خویش در راه نظم شاهنامه، اواخر عمر را با تنگدستی به سر برد و سرانجام در هشتاد سالگی در سال ۴۱۱ق در محل تولدش درگذشت. یست و پنجم اردیبهشت‌ماه در تقویم ملی ایرانیان «روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی» نام‌گذاری شده‌است.

ابوالقاسم فردوسی

قالب شعر شاهنامه چیست؟

شاهنامه فردوسی

یکی از آثار مورد توجه فردوسی، شاهنامه است. برخی سرودن داستان‌های حماسه ملی ایران را ابتکار فردوسی ندانسته‌اند و کسانی همچون مسعودی مروزی و دقیقی طوسی را قبل از او دانسته‌اند.

تاریخ می‌گوید، وقتی فردوسی چهل ساله بود، دقیقی، شاعر ایرانی، سال‌ها قبلش به شعر در آوردن تاریخ ملی ایران را شروع کرده بود و پیش از اتمام این کار، به دست غلامش کشته می‌شود. فردوسی تصمیم به تکمیل کار او می‌گیرد و تاریخی که به دست ابومنصور، حاکم طوس فراهم و شامل تاریخ شاهان قدیم ایران و سرگذشت قوم ایرانی بود را به شعر در می‌آورد. بنابراین، تاریخ ابومنصور معروف به شاهنامه منصوری، عمده‌ترین منبع سرودن شاهنامه فردوسی شد. او در سال ۳۷۰ این کار را شروع و در سال ۴۰۰ به پایان رساند.

قالب شعر شاهنامه چیست؟

قالب شعری شاهنامه مثنوی است. معمولا این سوال در مسابقات سوالی یا جدول دانستنی ها طرح می شود.


بیشتر بخوانید:


مثنوی یعنی چه؟

مثنوی قالبی از شعر است که دارای ابیات زیادی بوده و برای سرودن داستان‌ها و مطالب طولانی کاربرد دارد. در این قالب هر بیت دارای قافیه‌ای جداگانه است و به همین دلیل به آن مثنوی (دو تا دو تا) گفته می‌شود. شعر در قالب مثنوی به زبان‌های فارسی، اردو، کردی، زبان‌های ترکی و عربی سروده می‌شود. معمولاً از بزرگترین سروده‌های ادبیات پارسی که در قالب مثنوی سروده شده‌اند، شاهنامه‌ی فردوسی می‌باشد. کلیله و دمنه رودکی و آفرین نامه ابوشکور بلخی نیز از اولین نمونه‌های مثنوی است. از جمله دیگر سرایندگانی که از این قالب استفاده کرده‌اند می‌توان از مولوی یاد کرد که مطالب عرفانی و حماسی خود را در قالب مثنوی سروده‌است. نظامی، سعدی، عطار و جامی نیز از دیگر شاعران بزرگ این قالب‌اند. این قالب شعری خاص زبان فارسی است.

ساختار و نحوه قرارگیری قافیه در مثنوی

حالا که دانستیم قالب شعر شاهنامه چیست، بهتر است اطلاعات بیشتری درباره مثنوی کسب کنیم. تعداد ابیات مثنوی می‌تواند متنوع باشد، ولی نمونه‌های معروف این قالب شعری بین ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ بیت هستند. تحقیقات نوین نشان می‌دهد که این قالب شعری از یک قالب شعر فارسی نشئت گرفته‌است نه از قالب عربی مثنوی.
نمونه‌هایی از مثنوی از فردوسی با مطلع:
به نام خداوندِ جان و خِرد کزین برترْ اندیشه بر نگْذرد
خداوندِ نام و خداوندِ جای خداوندِ روزی دِه و رَهنُمای
خداوندِ کیوان و گردانْ سپهر فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گَمان برترست نگارنده برشدهٔ گوهرست

شاعران سرشناس قالب مثنوی

  • نظامی
  • مولانا
  • عطار
  • فردوسی
  • سعدی
  • پروین اعتصامی
  • احمد عزیزی
  • سنایی
  • محمد علی معلم دامغانی

دوبیتی های زیبا از فردوسی

علم و دانش

توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

ز دانش اولین به یزدان گرای
کجا هست و باشد همیشه به جای

به دانش ز یزدان شناسد سپاس
خنک مرد دانا و یزدان شناس

دگر آن که دارد ز یزدان سپاس
بود دانشی مرد نیکی شناس

به دانش فزای و به یزدان گرای
که او باد جان ترا رهنمای

بپرسیدم از مرد نیکو سخن
کسی کو بسال و خرد بد کهن

که از ما به یزدان که نزدیکتر
که را نزد او راه باریکتر

چنین داد پاسخ که دانش گزین
چو خواهی ز پروردگار آفرین

به گیتی به از مردمی کار نیست
بدین با تو دانش به پیکار نیست

سر راستی دانش ایزیدیست
چو دانستیش زو نترسی؛ بدیست

اشعار فردوسی درباره ایران

ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس

همه‌ی یک دلانند یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراس

چنین گفت موبد که مرد بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کام

اگر کشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو‌تر از مرگ در کار زار

همه‌ی روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
شعر فردوسی درباره‌ی وطن

چو ایران مباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

اگر سر به سر تن به کشتن دهیم
ازآن به که کشور به دشمن دهیم

گزیده‌ای از بهترین اشعار فردوسی

چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بند‌ها را سراسر کلید

سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند

پذیرنده هوش و رای و خرد
مر وی را دد و دام فرمان برد

ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی

مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی

ترا از دو گیتی برآورده‌اند
به چندین میانجی بپرورده‌اند

اولین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن رابه بازی مدار

شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین

نگه کن سرانجام خودرا ببین
چو کاری بیابی ازین به گزین

به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست

چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا

نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازویست و زویست درد

نه گشت زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه از جنبش آرام گیرد همی
نه، چون ما تباهی پذیرد همی

ازو دان فزونی ازو هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار

مجسمه فردوسی

درباره قالب شعر شاهنامه بدانید

اشعار زیبای فردوسی

ازآن پس که بسیار بردیم رنج
به رنج اندرون گرد کردیم گنج

شما را همان رنج پیشست و ناز
زمانی نشیب و زمانی فراز

چنین است کردار گردان سپهر
گهی درد پیش آرَدَت؛ گاه مهر

گهی بخت گردد چو اسپی شموس
به نُعم اندرون زُفتی آردت و بؤس

بدان‌ای پسر کاین سرای فریب
ندارد ترا شادمان بی‌نهیب

نگهدار تن باش و آن خرد
چو خواهی که روزت به بد نگذرد

بدان کوش تا دور باشی ز خشم
به مردی به خواب از گنهکار چشم

چو خشم آوری هم پشیمان شوی
به عذر نگهبان درمان شوی

به فردا ممان کار امروز را
بر تخت منشان بدآموز را

مجوی از دل عامیان راستی
که از جست و جو آیدت کاستی

وزیشان ترا گر بد آید خبر
تو مشنو ز بدگوی و انده مخور

نه خسروپرست و نه یزدان‌پرست
اگر پای گیری سر آید به دست

بترس از بد مردم بدنهان
که بر بدنهان تنگ گردد جهان

سخن هیچ مگشای با رازدار
که وی را بود نیز انباز و یار

سخن بشنو و بهترین یادگیر
نگر تا کدام آیدت دلپذیر

سخن پیش فرهنگیان سخته گوی
گه می‌نوازنده و تازه‌روی

مکن خوار خواهنده درویش را
بر تخت منشان بداندیش را

هرانکس که عذر کند بر گناه
تو بپذیر و کین گذشته مخواه

همه‌ی داده ده باش و پروردگار
خنک مرد بخشنده و بردبار

چو دشمن بترسد شود چاپلوس
تو لشکر بیارای و بربند کوس

به جنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ
بپرهیزد و سست گردد به ننگ

وگر آشتی جوید و راستی
نبینی به دلش اندرون کاستی

ازو باژ بستان و کینه مجوی
چنین دار نزدیک او آب‌روی

چو بخشنده باشی گرامی شوی
ز دانایی و داد نامی شوی

تو پند پدر همچنین یاددار
به نیکی گرای و بدی باد دار

همی خواهم از کردگار جهان
شناسندهٔ آشکار و نهان

که باشد ز هر بد نگهدارتان
همه‌ی نیک نامی بود یارتان

ز یزدان و از ما بر آن کس سلام
که تارش خرد باشد و داد پود

نیارد شکست اندرین عهد من
نکوشد که حنظل کند شهد من

بیا تا همه‌ی دست نیکی بریم
جهان جهان رابه بد نسپرسم

شعر فردوسی درباره خوبی کردن

بیا تا همه‌ی دست نیکی بریم
جهان جهان رابه بد نسپرسم

نباشد همه‌ی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار

 

همان گنجِ دینار و کاخ بلند
نخواهد بُدَن مر تو را سودمند

 

سخن ماند از تو همی یادگار
سخن را چنین خوارمایه مدار


جز وی را مخوان کردگار جهان
شناسنده آشکار و نهان

ازو بر روان محمد سلام
بیارانش بر هریکی برفزود

سر انجمن بد ز یاران علی
که خوانند وی را علی، ولی


همه‌ی پاک بودند و پرهیزگار
سخن هایشان برگذشت از شمار

کنون بر سخن‌ها فزایش کنیم
جهان آفرین را ستایش کنیم

به یزدان هر آن‌کس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید ز هر سو هراس

بسی رنج بردم دراین سال سی
عجم زنده کردم بدین فارسی


نمیرم از این پس که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام

 

* تابناک جوان برای منابع این مطلب (قالب شعر شاهنامه چیست؟) از مقالات ویکی شیعه و ویکی پدیا استفاده کرده است. / اشعار: تالاب.

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها