۰۳ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۵

مادرانه‌های یک بازی‌ساز

مادرانه‌های یک بازی‌ساز
برای همه بچه‌های ایران بازی می‌سازیم
کد خبر: ۶۶۷۱۵
 فاطمه کاکا در جایگاه یک مادر بازی‌ساز معتقد است مادری که فضای بازی‌های رایانه‌ای را بشناسد، می‌تواند به دنیای بچه‌هایش نزدیک‌تر شود. شاید به همین انگیزه و البته یک احساس وظیفه مهم، خودش هم وارد دنیای جذاب بازی‌سازی شد. اینکه: به‌عنوان یک مادر وظیفه دارم که دنیا و مخصوصا کشور را برای بچه‌هایم امن و لذت بخش کنم.
 
فاطمه کاکا از بازی‌سازان و فعالان موفق حوزه بازی‌های جدی که در دوره‌های مختلف رویداد جایزه بازی‌های جدی بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای نیز به همراه تیم‌شان مقام‌ها و جوایزی را کسب کرده، در آستانه ولادت حضرت زهرا (س) و روز مادر و در جایگاه مادر سارا 8 ساله، محمدصدرا 6 ساله و آلاء یک ساله از تلخ و شیرین‌های بازی‌سازی گفت. روایت‌هایی که سراسر پر بود از شور، نشاط و انگیزه برای زندگی و تلاش در مسیر توسعه صنعت بازی کشور. در ادامه این گفتگو را بخوانید:
 
 
چطور شد که سراغ بازی‌سازی رفتید؟
 
همسر من برنامه نویس است و از کودکی هم به بازی خیلی علاقه داشت. بعد از ازدواج‌مان هم خیلی دوست داشت که وارد این صنعت شود. با حضور در دوره‌های آموزشی انستیتو ملی بازی‌سازی بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای آموزش بازی‌سازی را شروع کرد و کم کم پای من و حتی خواهرم را هم به این حوزه باز کرد.
 
پس در واقع علاقه همسرتان به بازی و بازی‌سازی شما را هم جذب این صنعت کرد؟
 
بالاخره علاقه با بازی در همه به نحوی وجود دارد. ولی اینکه بگویم گیمر بودم، اصلا این گونه نبود. پدر من استاد دانشگاه بود و اجازه انجام بازی در خانه را نداشتیم و تنها بازی رایانه‌ای که ما درکودکی دیده بودیم، بازی «ماریو» یا «قارچ خور» بود. اما بعد از حضور همسرم در دوره‌های آموزشی انستیتو ملی بازی‌سازی من هم در چند دوره آموزش بازی‌سازی شرکت کردم و بعد از آن بنا به کار و رشته تحصیلی‌ام با گیمیفیکیشن (بازی‌وار ‌سازی) در حوزه  بازی‌های جدی آشنا شدم.
 
روانشناسی خواندید؟
 
در مقطع کارشناسی رشته کاردرمانی و در کارشناسی ارشد رشته روانشناسی خواندم. متوجه شدم که در خارج از کشور برای درمان بسیاری از بیماری‌ها از بازی استفاده می‌کنند. با همسرم به این فکر افتادیم که ما در این حوزه چه بازی‌هایی را می‌توانیم تولید کنیم. اولین ایده‌ای که در ذهن‌مان شکل گرفت، ساخت یک کنسول بازی درمانی برای درمان بیماران بود. مثلا ما در توانبخشی می‌گوییم یک حرکت برای یک بیمار باید 10 هزار بار تکرار شود تا عضله مورد نظر تقویت شود و تکرار بی هدف یک حرکت برای بیمار خسته کننده است و بعد از مدتی آن را رها می‌کند و توانبخشی آن کامل نمی‌شود. برای همین ایده خلق یک بازی با این هدف و رویکرد به ذهن‌مان رسید تا هم به تقویت روح و روان بیمار از طریق بازی کمک کنیم و هم توانایی جسمی او را از طریق طراحی دسته بازی‌های خاص (جوی استیک‌هایی خاص) بهبود ببخشیم. یعنی وقتی او آن دسته بازی خاص را حرکت دهد، عضله خاصی در بدن او تحریک می‌شود و حرکت می‌کند و در نتیجه شخصیت بازی نیز حرکت می‌کند. ایده و طراحی اولیه ما به دلیل عدم جذب سرمایه موفق نشد. ما نمونه اولیه بازی را ساختیم و چون در حوزه معلولیت سرمایه‌گذاران کمی ورود می‌کنند، نتوانستیم ایده را به طور کامل جلو ببریم. این ایده شکست خورد. با اینکه این طرح شکست خورد اما به این کنسول بازی درمانی که اسم «فان تراپی» روی آن گذاشتیم، اعتقاد دارم و سعی می‌کنم پول‌هایم را جمع کنم تا بتوانم خودم سرمایه‌گذار خودم باشم و این طرح را ادامه بدهم. بعد از این طرح ما سراغ ایده طراحی پلتفرم آموزش برنامه‌نویسی و سواد دیجیتال به بچه‌ها رفتیم.
 
 
 
این ایده چقدر تحت تاثیر این موضوع که خودتان فرزندکوچک دارید و چنین نیازی درآنها وجود دارد، شکل گرفت؟
 
دقیقا بر همین اساس بود. ما 3 بچه کوچک داریم. برای دو تا از آنها که 8 ساله و 6 ساله هستند، تعدادی بازی با موضوع آموزش برنامه‌نویسی پیدا کردیم. چون به نظرمان نیاز تمام بچه‌های امروز این است که برنامه‌نویسی را تا حدودی یاد بگیرند و با علم رایانه و سواد دیجیتال حتما آشنا باشند. بچه‌ها از بازی‌هایی که برایشان تهیه کرده بودیم، استفاده می‌کردند اما از یک جایی به بعد باید اشتراک این بازی‌ها را تهیه می‌کردیم. تهیه اشتراک برای هر کدام از بچه‌ها ماهانه 3 میلیون تومان می‌شد و با هم ماهی 6 میلیون باید هزینه اشتراک این بازی‌ها را پرداخت می‌کردیم. از آنجایی که همسرم برنامه‌نویس است، گفت بیاییم خودمان پلتفرمی برای همه بچه‌های ایران طراحی کنیم و کار را شروع کردیم.
 
و «کیداکد» این گونه متولد شد؟
 
بله، کیداکد پلتفرم آموزش برنامه‌نویسی و سواد دیجیتال ویژه کودکان 6 تا 12 سال است. این پلتفرم آماده استفاده برای بچه‌ها است. بچه‌ها از طریق بازی مفاهیم برنامه‌نویسی را آموزش می‌بینند. ما در کیداکد چهار محیط توسعه ایجاد کردیم تا بعد از اینکه مخاطبان آموزش‌ها را کسب کردند، خودشان بتوانند بازی بسازند. در واقع این قالب اولین محیط بازی‌سازی ایرانی است. تا حالا هیچ محیط توسعه بازی ویژه بچه‌ها وجود نداشته اما در این محیط بچه‌ها می‌توانند خودشان بازی بسازند.
 
چه مدت است که درگیر تولید و توسعه این بازی هستید؟
 
حدود یکسال است و الان یک گروه 10 نفره روی آن کار می‌کنند. وقتی ایده کیداکد شکل گرفت، ما وارد مرکز رشد بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای شدیم تا با کمک و حمایت این مجموعه بتوانیم رویدادهایی در زمینه ساخت بازی‌های جدی آموزشی برای دانش‌آموزان برگزار کنیم. سعی‌مان این است که همه قسمت‌های کیداکد را با توجه به روانشناسی کودک و با توجه به علم روز دنیا مبتنی بر بازی‌وار سازی بازی را توسعه دهیم تا تمام بچه‌های ایران مثل بچه‌های خارج از کشور بتوانند از این آموزش‌ها استقاده کنند. الان در دنیا معتقدند که بچه‌ها از سن 4 سالگی باید آموزش برنامه‌نویسی ببینند. سامانه code.org که شرکت ماکروسافت پشتیبان آن است، در حال حاضر 65 میلیون دانش‌آموز از سراسر دنیا عضو دارد. نکته هم این است که مفاهیمی که از نظر ما غیر ارزش و غیر اخلاقی محسوب می‌شوند از طریق این آموزش‌ها به بچه‌ها منتقل می‌شود. برای همین تصمیم گرفتیم خودمان این پلتفرم بازی آموزشی را مطابق با ارزش‌های اسلامی و فرهنگ ایرانی کشورمان طراحی کنیم و حتی بتوانیم در آینده با معرفی این بازی به کودکان خارج از کشور ارزش‌های دینی و فرهنگ ایرانی‌مان را انتقال دهیم.
 
 
 
در بازاریابی این محصول چقدر موفق بودید؟
 
ما برای این محصول 3 مدل فروش در نظر گرفته‌‌ایم. یک مدل این است که والدین اشتراک این محصول را برای فرزندان‌شان تهیه کنند. در مدل دوم محصول درآکادمی‌های آنلاین معرفی و عرضه می‌شود و در مدل سوم سراغ عرضه محصول در مدارس رفته‌ایم. من با آموزش و پرورش مذاکره کردم و آنها پلتفرم را دیدند و تایید کردند و مجوز فروش آن در مدارس را در اختیارم گذاشتند. امیدواریم که بتوانیم با همکاری و کمک بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای یک رویداد ملی با تکیه بر این پلتفرم برگزار کنیم تا بتوانیم دانش‌آموزان مدارس را به سمت کسب این آموزش‌ها از طریق بازی ترغیب کنیم. الان آموزش سواد دیجیتال جزء یکی از درس‌های آموزش و پرورش است و با توجه به این نیاز در ساختار آموزشی کشور می‌توانیم از طریق برگزاری یک رویداد ملی به ارائه آموزش‌ با توجه به این ضرورت و نیاز ایجاد شده، کمک کنیم. ما می‌توانیم با برنامه‌ریزی در این حوزه از همین دوران دانش‌آموزی بچه‌ها، در جهت تربیت نیروی انسانی مورد نیاز آینده کشورگام برداریم.
 
پلتفرم کیداکد پلتفرم بزرگی است که در خود مجموعه‌ای از بازی‌ها را جای داده است. در حال حاضر 8 بازی 25 مرحله‌ای دارد که قرار است 30 بازی 25 مرحله‌ای شود. برای اینکه بتوانیم این محصول را به بازار عرضه کنیم، نیاز به حمایت داریم. تا الان کاملا از سرمایه شخصی استفاده کردیم و این پلتفرم را تا اینجا جلو آوردیم اما از این جا به بعد واقعا نیازمند یاری هستیم تا از طریق نهادهای فرهنگی و سرمایه‌گذاران مختلف و حتی وام‌هایی به توسعه محصول و بازار دست پیدا کنیم تا این پروژه بتواند با قوت مسیر خود را ادامه دهد. ما با توجه به نیاز بازار و مشتری و درخواست آنها توسعه محصول را دنبال می‌کنیم.
 
شما قبل از اینکه به طور حرفه‌ای وارد مسیر بازی‌سازی شوید یک مادر و البته همسر بودید. الان چطور بین وظایف و مسئولیت‌های خود در جایگاه مادر 3 فرزند، همسر و یک بازی‌ساز تعادل ایجاد می‌کنید؟
 
وقتی ما اولین ایده استارتاپی‌مان را شروع کردیم، من فرزند سومم را باردار بودم. بازخوردی که از اطرافیان حتی والدینم به من داده می‌شد، این بود که تو دیگر داری خیلی کار می‌کنی و یک مقدار استراحت کن. ولی من تا یک روز قبل از به دنیا آمدن دخترم سرکار می‌رفتم و شاید این مادر بودن این انگیزه را در من ایجاد می‌کرد که از 24 ساعت شبانه‌روز، 12 ساعت مدام کار کنم و پشت سیستم بنشینم.
اصلا خود بچه‌ها برای من انگیزه‌اند و این وظیفه را در خودم احساس می‌کنم که به‌عنوان یک مادر دنیا و مخصوصا کشورم را برای بچه‌هایم امن و لذت بخش کنم. معتقدم مادری که فضای بازی‌های رایانه‌ای را بشناسد، می‌تواند به دنیای بچه‌هایش نزدیک‌تر شود و بخصوص از طریق بازی‌های جدی یک سری دستاورد برای بچه‌هایش داشته باشد. به نظرم آن غریزه مادری باعث می‌شود که در جایگاه مادر بیشتر تلاش کنید. وقتی زمین می‌خورید، دوباره بلند می‌شوید. وقتی خیلی از جاها کار و تلاش شما را نادیده می‌گیرند آن انگیزه مادری باعث می‌شود که دوباره ادامه دهید.
یک خاطره جالب برایتان تعریف کنم، روزی که دخترم به دنیا آمد وقتی از اتاق عمل بیرون آمدم تلفنم زنگ خورد. گوشی را که جواب دادم، دیدم آقای دکتر آقایی دبیر رویداد فرنو است. منم با صدای نزاری جواب می‌دادم. آقای دکتر آقایی پرسید چی شده خانم کاکا؟ تصادف کردید؟ گفتم نه، تازه دخترم به دنیا آمده و من همین الان از اتاق عمل آمدم بیرون. گفت این رویداد 3 روز دیگر برگزار می‌شود و خودت را برای ارائه کاری که به جشنواره فرستادی، آماده کن. گفتم باشد. بچه‌های من بیماری فاویسم دارند که بعد از به دنیا آمدن در ان آی سی یو (NICU) بستری می‌شوند. دخترم بعد از به دنیا آمدن در ان آی سی یو (NICU) بستری شد و من هم در بیمارستان ماندم و از همان بیمارستان به طور مجازی طرحم را ارائه دادم.
 
البته در این خصوص یک خاطره تلخ هم دارم. آن روزهایی که برای تولید کنسول بازی درمانی تلاش می‌کردیم با دوستانی در دانشگاه توانبخشی ارتباط گرفته بودم و ایده را معرفی کردم و آنها هم خیلی خوششان آمد و به من گفتند ادامه بده. روز سومی که دخترم در ان آی سی یو (NICU) بستری بود با من تماس گرفتند و گفتند یک جلسه با حضور من و کسانی که قرار بود از طرح حمایت کنند، بگذاریم. گفتم که نمی‌توانم بیایم. بعد دوباره تماس گرفتم و گفتم که می‌آیم. چون دوست نداشتم کار عقب بیفتد. دختر 3 روزه‌ام را که در ان آی سی یو بستری بود را گذاشتم و برای جلسه رفتم دانشگاه. اما متاسفانه آنها نیامده بودند. اون موقع خیلی احساساتی شدم و نتوانستم ناراحتی‌ام را کنترل کنم و گریه کردم. واقعا آن روز برای من خاطره خیلی تلخی بود. به هر حال این چالش‌ها و خیلی از خلف وعده‌ها در کارهای استارتاپی وجود دارد، ولی کسی که به کارش اعتقاد دارد باید ادامه دهد. البته همان طور که گفتم آن انگیزه مادرانه هم خیلی به من کمک می‌کند که ادامه دهم.
 
همسرتان مشوق اصلی شما برای ورودتان به این مسیر بوده، الان چقدر حامی شماست؟
 
از ابتدا همسرم به شروع و موفق شدن ایده شکل‌گیری این استارتاپ‌ها خیلی اعتقاد داشت و مرا هم به این مسیرکشاند و الان هم خیلی از کمبودهای مرا در خانه برای بچه‌ها جبران می‌کند. اما خودش بعضی وقت‌ها از برخی اتفاقاتی که در مسیر پیش می‌آید، خسته می‌شود و کنار می‌کشد و آنجا منم که ادامه می‌دهم. همسر من یک برنامه نویس فول استک است که پیش از این درآمد دلاری بالایی داشت و الان که استارتاپ خودمان را داریم از خلف وعده‌ها و عدم حمایت بخش‌های دولتی که در مسیر فعالیت‌های استارتاپی وجود دارد، ناراحت و خسته می‌شود. ما تصمیم گرفتیم بخاطر کشورمان از آن زندگی راحت و درآمد دلاری چشم پوشی کنیم و با هم یک استارتاپ ایجاد و کار کنیم. الان هم که با هم کار می‌کنیم همواره سعی‌مان این است که نقش‌های هم را پوشش دهیم تا خلاء‌ایی برای بچه‌ها احساس نشود. من وظیفه اولیه خودم را مادری می‌دانم و بعد مسئولیت‌های دیگر. هدفم هم ارتقاء تمام بچه‌ها است و نه فقط بچه‌های خودم. ما دوست داریم تمام بچه‌های کشور با علم روز و اتفاقات خوبی که در دنیا می‌افند، آشنا شوند.
 
ارتباط‌تان با بچه‌ها چطور است و با همه دغدغه‌های کاری چقدر درکنارشان هستید؟
 
خیلی وقت‌ها سعی می‌کنم خلاء نبودن در خانه را با راهکارهای دیگری پرکنم. مثلا اگر جایی رویدادی برگزار می‌شود و من باید در آن شرکت کنم، بچه‌ها را با خودم می‌برم. هر چند که این همراهی واقعا سخت است. در رویداد «یارستان، کودکستان» که ویژه کودکان بود، همراه بچه‌ها شرکت کردم و نکته جالب اینکه در این رویداد جایگاه ویژه‌ای برای مادرانی که بچه داشتند، در نظرگرفته بودند. این همراهی علی‌رغم سختی‌هایی که برای من دارد ولی این حسن را دارد که با حضور بچه‌ها در چنین فضاهایی از همین حالا ایده‌های کارآفرینی در ذهن آنها هم شکل می‌گیرد. من حتی برای حضور در خیلی از جلسات، بچه‌ها را با خودم می‌برم. ما قبلا در دانشگاه تهران مستقر بودیم و روزهای پنج‌شنبه و جمعه معمولا در دانشگاه رویدادهایی برگزار می‌شد. دانشگاه تهران هم فضای سبز زیادی دارد. من همه آن رویدادهای پنج‌شنبه و جمعه را با بچه‌ها می‌رفتم، بچه‌ها اسکوترشان را می‌آوردند و در محوطه دانشگاه بازی می‌کردند و خیلی هم بهشان خوش می‌گذشت.
 
نگاه بچه‌ها به حرفه و شغل شما چطوری است؟
 
واقعیت این است که ما بچه‌ها را هم وارد فضای کارمان کرده‌ایم. همیشه بازی‌ها را با بچه‌ها تست می‌کنیم و در واقع بچه‌های من عضو تیم ما هستند. یک جورهایی مثل مدل ژان پیاژه شدیم. هر بازی‌ای که طراحی می‌کنیم، اول جلوی بچه‌ها می‌گذاریم تا ببینیم بازخورد آنها چیست. اگر خوششان یا بدشان بیاید، علتش را می‌پرسیم و گاهی نمونه‌های خارجی بازی را دانلود می‌کنیم و در اختیارشان می‌گذاریم تا ببینیم واکنش‌شان به آن بازی‌ها در مقایسه با بازی خودمان چه‌طوری است و ارزیابی می‌کنیم که از کدام گرافیک خوششان می‌آید. ما منتوری داشتیم که می‌گفت فلان شخصیت در بازی ما اصلا خوب نیست و من بازی را جلوی بچه‌ها گذاشتم و آنها خوششان آمد. برای تست بازی‌ها بعد از بچه‌های خودمان در قدم بعدی سراغ بچه‌های گروه می‌رویم و بازی را با آنها تست می‌کنیم. چون خیلی از اعضای تیم ما مادر هستند و بچه‌ دارند. در قدم بعدی هم سراغ بچه‌های فامیل می‌رویم و بازخورد آنها را می‌گیریم. در یک مرحله‌ای از کار،گرافیک به من گفت گرافیک و آرت شخصیت بازی مناسب نیست. من گفتم مخاطب ما بچه‌ها هستند و از 100 بچه‌ای که این بازی را تست کردند 80 نفر آنها این شخصیت بازی را پسندیدند. ما هم می‌خواهیم این بازی را برای بچه‌ها تولید کنیم و برایمان مهم است که او چه بپسندد و نظر بچه‌ها برایمان ارجحیت دارد.
 
 
 
خارج از بازی‌هایی که خودتان طراحی کرده‌اید، بچه‌ها اجازه دارند بازی‌های دیگر را هم تجربه کنند؟
 
ما یک کنسول بازی نینتندو وی (Nintendo Wii) در خانه داریم که بچه‌ها بازی‌های مربوط به این کنسول را در خانه دارند. کنسول بازی نینتندو وی به دلیل ویژگی خانواده محور بودنش خیلی این امکان را به ما می‌دهد که خانوادگی با آن بازی کنیم. ما خیلی وقت‌ها چهار نفره می‌نشینیم و بازی‌ می‌کنیم و حالا دیگر فرزند آخرم هم که یک ساله است، نقش نخودی را دارد و موقع بازی هر بار در بغل یکی است و دوست دارد که بازی کند. ولی به طور کلی من اجازه نمی‌دهم که بچه‌ها هر بازی‌ای را بازی کنند. بازی باید مناسب سن‌شان باشد و زمان استفاده از بازی هم باید مشخص باشد. خودم به بازی‌های جدی خیلی علاقه دارم و اثربخشی آنها را در زندگی شخصی‌ام دیده‌ام. برای مثال دختر بزرگ ما 8 ساله است، اما الان کلاس چهارم دبستان است. قبل از اینکه وارد مدرسه شود،آموزش‌هایی را از طریق بازی کسب کرده بود و در 3 سالگی توانست بخواند. چون به اثربخشی بازی‌های جدی ایمان دارم، دوست دارم به مادران دیگر هم کمک کنم که از تجربه این بازی‌ها در زندگی‌شان استفاده کنند. من چون رشته کاردرمانی خواندم و 10 سال سابقه بالینی و کار در کلینیک داشتم، خیلی با بچه‌های بیش فعال کار کردم. بعضا خانواده‌ها مراجعه می‌کردند و می‌گفتند که بچه ما اتیسم دارد. بعد از بررسی متوجه می‌شدیم او دچار سندرم کودک دیجیتال  شده که علائم آن شبیه اتیسم است. سندرم کودک دیجیتال در کودکانی ایجاد می‌شود که از سنین بسیار پایین به دلیل بی توجهی والدین و یا عدم آگاهی آنها چندین ساعت از شبانه روز را با وسایل دیجیتال گذرانده‌اند و فرصتی برای تعامل با والدین و یا همسالان خود نداشتند. از این جهت است که ما هم زمان استفاده از بازی و هم بازی مناسب سن را برای بچه‌ها تجویز می‌کنیم.
 
در هکاتون بازی‌های جدی سال گذشته یک بازی را به نظور افزایش هوش فضایی در کودکان با حمایت ستاد توسعه علوم و فناوری‌های شناختی ساختیم. این بازی توسط یک منتور علوم شناختی و یک منتور بازی توسعه داده شد و با توجه به قابلیت‌های این بازی به خانواده‌ها آن را توصیه می‌کنم تا برای افزایش هوش بچه‌هایشان از این بازی استفاده کنند.
 
مادرتان چقدر از شما در این مسیر حمایت کرده و در نگهداری از بچه‌ها کمک شما است؟
 
اگر پدر و مادرم نبودند، هیچ کدام از این کارهایی که الان انجام می‌دهم را نمی‌توانستم دنبال کنم. در نگهداری از 2 فرزند اولم مادرم خیلی کمکم کرد. من آن موقع در بیمارستان کار می‌کردم و خیلی وقت‌ها شیفت بعدازظهر و تعطیلات بودم و مادرم خیلی کمکم کرد. در مقطعی من دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد بودم و همزمان در کلینیک هم کار می‌کردم. موقع امتحانات پدرم می‌آمد خانه ما و مراقب بچه‌ها بود و می‌گفت تو برو دانشگاه و امتحانت را بده.  
 
هیچ وقت به تولید یک بازی ویژه بانوان و متناسب با دغدغه‌های خاص آنها فکر نکرده‌اید؟
 
اتفاقا یک بار از طرف امور زنان و خانواده وزارت کشور تماس گرفتند و گفتند در حوزه فرزندآوری چه پیشنهاد و راهکاری دارید. گفتم ما می‌توانیم بازی بسازیم. اما چالشی که در این حوزه وجود دارد اینکه یک مادر فرصتی برای بازی کردن ندارد. اما به شخصه اعتقادی به این موضوع ندارم و چرا یک مادر نتواند بازی کند. این بازی حتی می‌تواند مثل بازی پو (Pou ) روش‌های نگهداری از یک کودک را مرحله به مرحله و در قالب بازی به مادران جوان و کم تجربه آموزش دهد. مادران در دوران بارداری با انجام این بازی با خیلی از مسئولیت‌های نگهداری از یک بچه آشنا می‌شوند و بعد از به دنیا آمدن بچه دست و پایش را گم نمی‌کند.
 
اما موضوع این است که تولید بازی‌های جدی الان نیاز به حامی مالی دارد و در این صورت است که ما می‌توانیم بهترین ایده‌ها را با بهترین کیفیت اجرا کنیم. شاید ما به ساخت خیلی از بازی‌ها فکر کرده باشیم اما وقتی حامی مالی نداشته باشیم، عملا به اجرا نمی‌رسد. ما الان بازی کیداکد را تا الان با سرمایه شخصی بالا آوردیم و به این مرحله رسانده‌ایم. ولی برای توسعه و ادامه این مسیر به حمایت نیاز داریم.
،
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها