از کودکی هروقت کار خوبی انجام میدادیم، از بزرگترها میشنیدیم که انشاءالله عروسیت. و ما تنها کاری که میتوانستیم در برابر این آرزو انجام دهیم لبخند بود و گاهی میگفتیم "حالا کو تا اونموقع”. اما حال که به عقب برمیگردیم میبینیم چقدر زود گذشت و روزهایی رسیده که این آرزو باید عملی شود و همه چای عروسی ما را بخورند. اما آیا شده تابهحال به این سؤال فکرکنیم که آیا به راستی من برای ازدواج آمادهام؟ بسیاری از ما فکر میکنیم همینکه به سن ازدواج رسیدیم دلیل خوبی برای ازدواج ماست و دیگر به این فکر نمیکنیم که آیا من مهارت کافی برای زندگی زیر یک سقف و در کنار شخص دیگری را دارم یا نه؟ ازدواج اگر آگاهانه و باتدبیر صورت بگیرد، به جرأت یکی از بهترین و آرامشبخشترین اتفاقات زندگی ماست، اما این مهم همانند هر امر خطیر و بزرگ دیگری، آمادگیهایی نیاز دارد که در سطور زیر در مورد آن صحبت خواهیم کرد:
۱-بلوغ شخصیتی: من چه شناختی از خود دارم؟ نقاط ضغف و مثبت شخصیت من چیست؟ چه علایقی دارم؟ باورها و نظام ارزشی من کدام است؟ چقدر خودم را قبول دارم؟ ترسها و نگرانیهای من چیست؟ وقتی به خودشناسی دست پیدا کنیم بهتر میتوانیم انتخاب کنیم.
۲-بلوغ مالی: منظور ما از بلوغ مالی توانگری نیست، بلکه توانایی پسانداز، داشتن آینده مالی موفق، برنامهریزی صحیح مالی؛ همه و همه باعث ایجاد یک بلوغ مالی خواهند شد. بیانصافی است اگر از یک جوان ۲۵ ساله انتظار پسانداز هنگفت داشتهباشیم، اما اگر از جمله افرادی هستید که یک برنامه مالی دارند و با هر میزان درآمد مبلغی را هم به عنوان پسانداز ذخیره میکنند، شما به بلوغ مالی رسیدهاید.
۳-بلوغ معنوی: نظر من در مورد خدا چیست؟ رابطه من با خدا چگونه است؟ من تا چه میزان نسبت به رعایت کردن احکام و دستورات مذهبی حساس هستم؟ همسر من تا چه اندازه باید مذهبی باشد؟ منظور از بلوغ معنوی ثبات ما در مورد مسائل دینی است؛ تا تکلیفمان با خودمان روشن نشده است، نمیتوان با فرد دیگری زیر یک سقف رفت.
۴-بلوغ جنسی: یکی از فاکتورهای مهم برای آمادگیهای پیش از ازدواج، بلوغ جنسی است. دانش من در حیطه روابط جنسی چقدر است؟ باورهای من در مورد رابطه جنسی و دید من نسبت به آن چگونه است؟ از ساختار فیزیولوژیک همسر خود تا چه میزان اطلاع دارم؟ سلیقه جنسی من چیست و من جذب چه افرادی میشوم؟ آیا میدانم چگونه باید از رابطه جنسی لذت برد؟ پاسخ به تمام این سؤالات به بلوغ جنسی ما کمک میکند.
۵-استقلال از والدین: خانواده در جامعه ما از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار است. برخلاف سایر جوامع که فرزندان بعد از ورود به دانشگاه، رابطه کمی با خانواده دارند، اما فرهنگ ما به رابطه با خانواده و صلهارحام اهمیت زیادی میدهد، اما نکتهای که گاه در مورد آن کمتر صحبت میشود این است که یکی از مقدمات ازدواج موفق، توانایی جداشدن از لحاظ روانی از خانواده است. بعد از تشکیل خانواده ما باید قادر باشیم مستقل زندگی کرده و تصمیمات مهم را به تنهایی بگیریم. اگر هنوز برای کوچکترین کارهایتان به خانواده وابسته هستید و توانایی تصمیمگیری جدا از آنها را ندارید و برای هر کاری به مهر تأیید خانواده نیازمندید، لطفاً ازدواج نکنید . البته منظور از استقلال، بیاحترامی به خانواده نیست. همه ما در زندگی به مشورت نیازمندیم، اما در نهایت این خود ما هستیم که باید تصمیم بگیریم و مسئولیت کارهایمان را به گردن بگیریم، اما گاهی ما به قدری به خانواده وابسته هستیم که چشممان به آنهاست تا چه میگویند و گاه برای فرار از مسئولیت زندگی میخواهیم آنها به جای ما تصمیم بگیرند، اما یکی از شروط ازدواج موفق، توانایی تصمیمگیری است که باید به یک استقلال رسید تا بتوان آن را بدست آورد.
۶-عهد و وفاداری: "…. به تو پایبندم تا زمانیکه مرگ مارا از هم جدا کند”؛ این جمله معروف بسیاری از فیلمها بر روی یک مسئله تأکید میکند: "تعهد”. تعهد یعنی من از نظر جسمی، روحی، جنسی به همسرم وفادار بمانم و تازمانیکه با یکدیگر زندگی میکنیم با شخص دیگری رابطه برقرار نکنم. تعهد ضامن ایجاد فضای امن روانی و عاطفی در خانواده است. ما گاهی به غلط فکر میکنیم اگر قبل از ازدواج روابط متعدد با جنس مخالف داشتهباشیم، بعد از ازدواج دچار مشکل نشده و میتوانیم به همسرمان متعهد باشیم؛ چنین امری محال است. افراد متعهد قبل از ازدواج و بعد از ازدواج هم متعهد باقی میمانند، اما عادت به روابط سطحی و گذرا با افراد متعدد، وفادار بودن به یک شخص را برایمان سخت خواهد کرد. اگر فرد متعهدی نیستید، انتظار معجزه از ازدواج نداشتهباشید. ازدواج حلال مشکلات ما نیست و با ازدواج معجزهای در شخصیت ما صورت نمیگیرد. اگر از آن دسته افراد هستید که با افراد زیادی رابطه دارید، از همین امروز شروع به کاهش روابط خود کنید. ۷-مهارتهای ارتباطی: اغراق نیست اگر بگوییم مهارتهای ارتباطی شاهکلید یک ازدواج موفق است. اینکه بتوانم با همسرم صحبت کنم، به صحبتهای او گوش کنم، اگر از او انتقادی دارم به شیوه درست آن را ابراز کنم، در مورد احساسات خودم صحبت کنم؛ همه و همه در سایه ارتباط مؤثر و مهارتهای ارتباطی حاصل میشود. تحقیقات همگی بر این موضوع تأکید میکنند که علت بسیاری از طلاقها کمبود مهارتهای ارتباطی زوجین است. شناخت تفاوتهای زن و مرد هم در حیطه مهارتهای ارتباطی قرار میگیرد.
۹۹ درصد ساختار بیولوژیکی مغز زن و مرد یکسان است و ما تنها در یک درصد با یکدیگر تفاوت داریم، اما عدم آگاهی از همان یک درصد، ریشه بسیاری از مشکلات ماست. قبول این قضیه که زن و مرد با یکدیگر متفاوت هستند و از دو دریچه مختلف به مسائل مینگرند، مارا در درک بهتر طرف مقابل یاری خواهد کرد. اگر احساس میکنید در این زمینهها به اطلاعات بیشتری نیاز دارید از مطالعه کتاب و یاری جستن از روانشناس دریغ نکنید. هردوی این منابع کمک شایانی به افزایش مهارتهای ارتباطی شما خواهند کرد. نکته آخر اینکه هر سفری نیازمند رهتوشه است تا به مقصد برسد و در جاده زندگی مسائلی که در بالا ذکر شد، کولهبار ما را پر میکند؛ هرچه برای ازدواج آمادهتر باشیم، لذت بیشتری از آن خواهیم برد و در فراز و نشیبهای آن مطمئن قدم برخواهیم داشت.
بیشتر بخوانید
- همه چیز درباره انتظارات و توقعات مادی در ازدواج
- هرگز این خط های قرمز را نادیده نگیرید!
منبع :مهرخانه