این روزها که سخت میگذرد، بارها از خودمان و شاید دیگران میپرسیم آیا اشتباه کردیم که برای زندگی راه نوشتن را انتخاب کردیم؟ اگر روزنامهنگار باشیم داستان فرق میکند. بالاخره یک جایی تصمیم میگیرد که بابت نوشتنهای اغلب روزمرهمان چیزی بهمان بدهد که زندگی روزانهمان بگذرد، اما برای کسی که تصمیم دارد از طریق نوشتن و نشر کتاب زندگی کند، اوضاع چطور پیش میرود؟ دانشگاه گلاسکو سال ۲۰۱۸ با پرسش از ۵۰هزار نویسنده پژوهشی را در بریتانیا به سرانجام رسانده است که در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۴ نیز به شکلهای دیگری انجام شده بود. یافتههای این پژوهش جالب است:ارزش صنایع خلاقه که حوزه نشر را نیز در بر میگیرد طی این ۱۲ سال رشد تقریبا دو برابری داشته و به حدود ۱۰۰ میلیارد پوند رسیده است.۱۰ درصد از نویسندگان ۷۰ درصد درآمد حقالتالیفها را به خود اختصاص میدهند.
۵۰ درصد نویسندگان در پژوهش سال ۲۰۱۸ کمتر از ۱۰۴۹۷ پوند در سال درآمد داشتهاند. در این سال حداقل دستمزد سالیانه در بریتانیا حدود ۱۵۰۰۰ پوند بوده است. در حالی که با تعدیل نرخها این رقم در سال ۲۰۰۶ برابر با ۱۸۰۱۳ پوند بوده است و طی این ۱۲ سال کاهش ۴۲ درصدی
درآمد نویسندگی را نشان میدهد. این پژوهش تاکید میکند که زنده ماندن با ۱۰۰۰۰ پوند در سال غیرممکن است! بر اساس پژوهش سال ۲۰۰۶ حدود ۴۰ درصد نویسندگان تنها با نوشتن زندگی میکردند و شغل دیگری نداشتند، اما در سال ۲۰۱۸ تنها ۲۸ درصد از نویسندگان تک شغله هستند. یعنی نویسنده تمام وقت بودن دشوارتر است. درآمدهای جانبی برای نویسندگان مثل برگزاری کلاس و جلسات سخنرانی در سال ۲۰۰۶ به طور متوسط ۴۹۶۰ پوند درآمد ایجاد میکرده است و نقطهی میانی این درآمد ۳۴۵۰ پوند بوده است. یعنی نیمی از نویسندگان بیش از این رقم و نیم دیگر اظهار کردهاند که کمتر از این رقم را گرفتهاند، اما در سال ۲۰۱۸ میانگین درآمد نویسندگان از این طریق به ۷۳۰ پوند رسیده است و درآمد نیمی از نویسندگان از این طریق به صفر رسیده است. درآمد نویسندگان بین ۳۵ تا ۴۴سال در اوج است. متوسط درآمد نویسندگی برای این گروه ۳۷۰۰۰ پوند بوده است و نیمی از نویسندگان تمام وقت در این گروه سنی بیش از ۱۷۰۰۰ پوند درآمد دارند. این درآمد برای گروههای سنی ۶۵ سال و بالاتر به متوسط ۲۴۰۰۰ پوند و نقطهی میانی ۶۰۰۰ پوند سقوط میکند. این هم جالب است که فیلمنامهنویسان درامهای تلویزیونی به طور متوسط ۹۷۰۰۰ پوند و کمدینویسان تلویزیونی با ۹۳۰۰۰ پوند بیشترین درآمد را در گروه نویسندگان بخشهای مختلف به خود اختصاص دادهاند. سال ۲۰۰۶ قرارداد نشر برای ۸۲ درصد از نویسندگان همراه با پیشپرداخت بوده، اما در سال ۲۰۱۸ این رقم به ۶۹ درصد کاهش پیدا کرده است. متوسط درآمد نویسندگان تمام وقت در آمریکا ۲۰۳۰۰ دلار در سال ۲۰۱۸ بوده است که پایینتر از خط فقر اعلام شده برای یک خانواده سه نفره (۲۰۷۸۰دلار) است. درآمد حاصل از نشر کتاب برای عموم نویسندگان در آمریکا از رقم ۶۲۵۰ دلار در سال ۲۰۰۹ به رقم ۳۹۰۰ دلار در سال ۲۰۱۳ سقوط کرد و در سال ۲۰۱۸ به رقم ۳۱۰۰ دلار کاهش یافت. بر اساس این پژوهش درآمد کلی نویسندگان در سال ۲۰۱۷ به رقم ۶۰۸۰ دلار رسیده است که نسبت به سال ۲۰۰۹ حدود ۴۲ درصد کاهش داشته است. دانشگاه آمستردام و موسسه حقوق اطلاعات سال ۲۰۱۶ به سفارش کمسیون اتحادیه اروپا برای ایجاد بازار مشترک دیجیتال و محتوا بررسیای روی درآمدهای نویسندگان حوزههای مختلف در کشورهای عضو این اتحادیه داشتند و فارغ از نتایج گستردهی آن دو نکته را درباره حقوق نویسندگان دریافتند. اول این که وجود مقررات قانونی مثل کپیرایت از حقوق نویسندگان دفاع میکند و طرف آنهاست و دوم قراردادهای استاندارد شده و چانهزنی به واسطه داشتن وکیل قانونی بیشترین تاثیر را بر درآمد نویسندگان میگذارد.
نوشتن کار سختی است؛ در همهی دنیا. چه اتحادیه اروپا و چه آمریکا و چه ایران. پس چرا هنوز مینویسیم؟
همهی کسانی که میخواهند فوتبالیست شوند رونالدو یا مسی را میبینند و سطح توقعشان از زندگی را با وضعیت دیوید بکام تنظیم میکنند. در ایران هم وقتی کسی میخواهد به سمت فوتبال برود نگاهش به وضعیت اقتصادی علی دایی و ماشین
سردار آزمون و ... است. همانطور که تاریخ را نیروهای پیروز روایت میکنند و مینویسند، موفقیت را هم آنها که در اوج هستند برایمان بازگو میکنند. کسی زندگی شکستخوردهها را دنبال نمیکند. یک بار معلم سفسطهای وضعیت اقتصادی خودش را با فوتبالیستها مقایسه میکرد. قیاس بیربط و دروغینی است و در دستهی سوگیریهای شناختی میتوان آن را جای داد. عموم مردم خود را در قیاس با دیگران برتر از میانگین میبینند. به تعبیری به هنگام تصمیمگیری خود را هوشمندتر از بقیه میپندارند. در روانشناسی اجتماعی به این عارضه برتری توهمی میگویند. یکی از روشهای رسیدن به این برتری توهمی به کار گرفتن انتخابی اطلاعات است. فرد نقاط قوت خودش را با نقاط ضعف دیگران مقایسه میکند.
ما مینویسیم، چون ورود به عرصه نوشتن هر روز سادهتر میشود. هر سال تعداد بیشتری کتاب منتشر میشود. پدیدآورندگان با سابقه در میدان رقابت با تازهکارها زودتر حذف میشوند، چون توقع بالاتری دارند؛ و در نهایت بزرگتر شدن صنعت نشر منجر به بهتر شدن وضعیت پدیدآورندگان نشده است. امروز ماشینهای ترجمه و نگارش در بسیاری از حوزهها حضور جدی پیدا کردهاند. آینده بهتر از امروز نخواهد بود و چه بسا صنعت نشر به هنر نشر تبدیل شود، اما ما همچنان امیدواریم که بتوانیم خود را در میان آن ۱۰درصد برتر جای دهیم. آیا موفق میشویم؟ شاید، اما یقینا ۹۰ درصد افراد در آن جمع حضور ندارند.
بیشتر بخوانید
منبع : خبرگزاری کتاب ایران