دوستی میگفت «دلم میخواد از دنیای مجازی ناپدید بشم تا ببینم کی دنبالم میاد و نگرانم میشه» بعد که فکر کردم به این نتیجه رسیدم چندان هم بیراه نمیگوید. اینکه ما در دسترس باشیم و احوال یکدیگر را بپرسیم هنر نکردهایم، اما اگر در این دنیای بیدروپیکر حضور نداشته باشیم و کسی نگران ما شود، آن زمان ارزشمند است. موبایل،
تلفن همراه و در حالت کلیتر آن اینترنت اختراعی بود برای کمتر کردن فاصله و نزدیکتر شدن افراد به یکدیگر، اما آیا واقعاً این هدف اتفاق افتاد؟! آیا فاصلههای افراد کم شد، دلتنگیها حذف شد؟ دوریها به دوستی تبدیل شد؟
شاید ابتدا همهچیز خوب پیش میرفت و در اساس شبکههای اجتماعی به معنای واقعی آن را شاهد بودیم. بعد از بالا آمدن شبکههای اجتماعی ماندگاری همچون Friendster، LinkedIn، MySpace شاهد راهاندازی شبکه اجتماعی محبوب فیسبوک بودیم. فیسبوک اولین گعده مجازی رفقایی بود که سالها یکدیگر را گم کرده بودند. پس از آن شاهد بالا آمدن یوتیوب، توئیتر و میکروبلاگینگ بودیم. داستان ظهور شبکههای اجتماعی ادامه پیدا کرد تا در سال۲۰۱۱
گوگل به عنوان یکی از بزرگترین غولهای اینترنتی خبر از راهاندازی شبکه اجتماعی با نام گوگل پلاس داد و بعد از آن وایبر به عنوان یکی از محبوبترین شبکههای اجتماعی توانست ارتباطات را از شکل واقعی آن به مجازی بکشاند.
گویی با زیادتر شدن کمیت
شبکههای اجتماعی به همان میزان فاصلهها یک باره زیادتر شد؛ فاصلههایی که هم دلتنگی بیشتر و هم دلشکستگی را با خود به دنبال داشت.
همه ما به خاطر داریم که تقویمی داشتیم برای نوشتن تاریخ تولد عزیزان و دوستانمان تا در وقت مقرر با قراری کوچک به دیدنش برویم؛ دوستیهایی که عمق داشت و تنها به یک پیام تبریک کپی شده از اینترنت خلاصه نمیشد. مثل همان نامههای ماندگاری که روزگاری محوریترین مکتوب معاشقه میان افراد بود، اما این روزها محو شده است. نهایتاً یک متن ساده که نیمی بیشتر از جملات آن کپی شده از کانالهای تلگرامی است و ناشیانه میان افراد دست به دست میشود، بیآنکه ذوق قلمی در آن نهفته باشد.
متأسفانه دنیای مجازی و رفاقتهای مجازی، صحبتهای تایپی را ارزان کردند. چه شیرین بود انتظاری که در پس ارسال نامهها نهفته بود، اما امروز به جای انتظار کافی است تا تیک دوم آبی میهمان صفحه مجازی ما نشود تا زمین و زمان را به هم بدوزیم برای تأخیر در پاسخگویی! یعنی دنیای مجازی، حتی تمرین انتظار را از ما گرفت و شروعی برای بیاعتمادی بود.
در علم مدیریت مفهومی به نام چرخه حیات وجود دارد که بر چهار پایه اصلی معرفی، رشد، بلوغ و افول بنا نهاده شده است، به این معنی که آخر هر چیزی بعد از مرحله بلوغ رو به افول خواهد رفت. در همین دنیای مجازی شاهدیم که بعد از معرفی موبایل یا همان تلفن همراه و رشد آن، به مرحله بلوغ این اختراع رسیدیم. مرحله بلوغ وقتی بود که دیدارهای چهره به چهره جای خود را به پیامک داد.
بیشتر بخوانید:
تکنولوژی روزبهروز بیشتر رشد پیدا کرد و به موازات افزایش قابلیت و ظرفیتها اعتماد را بیش از قبل سلب کرد. تلگرام که بعدها خانه آبی صحبتهای ما شد، بعد از مدتی به ما این امکان را داد که حرفهایمان را پاک کنیم، یعنی من دوستت دارم را میتوانم پاک کنم، به شما اعتماد دارم را میتوانم پاک کنم، گویی هیچوقت نگفتم. گویی هرگز حتی به آن هم فکر نکردم. در این میان فضایی همچون واتسآپ این سلب اعتماد را دوچندان کرد که فلانی قصد بیان چه جملهای را داشت که به راحتی آن را پاک کرد و فهم این تصمیم را هم برای ما آسانتر کرد، اما امکان تازهای که اخیراً اضافه شده، عجیبترین در نوع خود است. ما میتوانیم حرف طرف مقابلمان را هم پاک کنیم؛ کاربردی که جز برای سلب اعتماد افراد از یکدیگر نیست، یعنی مثلاً من یا شما به حرفی اعتراف کنیم، اما آن را پاک کنیم!
افول اعتماد در دنیای مجازی زمانی رسید که ظرفیت آنها گویی از ظرفیت افراد پیشی گرفت. فرصتها بسیار شد و فرصتطلبها تاختند؛ دنیایی که با مجازی بودن خود، روزبهروز بار منفی آن بیشتر میشود. چراغ سبز آنلاین و چراغ قرمز اعتماد هر روز بیشتر نمایان میشود، حتی چک کردنهای آنلاین بودنهای شبانهروزی تلگرام و واتسآپ، روزبهروز شکاکترمان کرده است. اعتمادمان را بریده و دلتنگیهایمان را بیشتر کرده است. شدهایم مردمی موبایل به دست و همیشه در صحنه که به راحتی آبروی آدمها بینمان به اشتراک گذاشته میشود.
آن زمان که به جای ناجی بودن برای یکدیگر از بدترین صحنهها و رخدادهای زندگی یکدیگر عکس و فیلم میگیریم، باید باور کنیم دنیای مجازی زمان افول آدمیت است. در سوی دیگر ماجرا زندگی کردن در دنیای مجازی هر اعتمادی را کمرنگ کرده است. مشخص نیست شخصی که در فضای مجازی ادعای خوب بودن میکند، واقعاً حال مناسبی دارد یا خیر! شاید در پشت این دنیای مجازی ادای خوشحالی و شادی را درآورد، اما در باطن هر لحظه فرو ریزد و برعکس این مورد هم ممکن است؛ دنیایی که قابل اعتماد نیست و افراد آنگونه که هستند خود را نشان نمیدهند، به قول معروف، نقابی بر سایر نقابهای موجودی است که شاید افراد داشته باشند یا برای تشبیه بیشتر بگوییم همانند سلفون کشیدن روی شیء یا خوراکی جذابی که شفافیت دارد، اما غیرقابل دسترس است. چند سال پیش بود که دانمارکیها به عنوان شادترین مردم جهان انتخاب شدند. بعد از این خبر همه به فکر افتادند تا راز و رمز این شادی را پیدا کنند. یکی از اصول رعایت شده در فرهنگ این مردم، فاصله از فضای مجازی است. دانمارکیها خیلی اهل فضای مجازی نیستند و به جای آن با دوستان خود در میهمانی شرکت میکنند. چیزی شبیه دورهمیهای قدیمی ما ایرانیها دارند که اسم آن را «قابلمهپارتی» گذاشتهاند و هر کس با غذای خودش در میهمانی حاضر میشود تا آخر هفتههایشان را کنار یکدیگر به میهمانی سپری کنند و بازی کردن دورهمی یکی از پایههای میهمانی دانمارکیهاست.
سکوتی که امروز در کانون خانوادههای ایرانی حکمفرماست و هر روز بیشتر میشود، حاصل اختراع همان افرادی است که خودشان جمع خانواده و حضور در کنار یکدیگر را به فضای مجازی اولویت میدهند.
منبع: روزنامه جوان