امروزه شبکه جهانی اینترنت فضای جدیدی در زندگی انسانها ایجاد کرده است که از آن به عنوان فضای وب دوم یا
فضای مجازی یاد میکنند. در فضای مجازی «زمان و مکان» معنایی متفاوت پیدا کرده و ویژگیهایی، چون دسترسی پذیری و سهولت استفاده از آن، امکان حضور گروههای مختلف سنی و جنسی فراهم شده است.
از طرفی شکل گیری شبکههای اجتماعی متعدد با گستره جهانی مانند اینستاگرام، یوتیوب، واتساپ، تلگرام نیز به حضور افراد به دلالیل مختلف کاری یا
سرگرمی در این فضا دامن زده است.
اگر شرایطی در فضای واقعی یا مجازی تعریف شود که براساس آن، کودک درآمدزایی کند، به عنوان
کودک کار شناخته میشود. طبق گزارش سایت statista، دادههای شرکتهای تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان میدهد نزدیک به ۴ میلیارد و ۲۰۰ میلیون کاربر از این شبکهها استفاده میکنند که از این تعداد ۲ ملیارد و ۸۹۵ میلیون نفر از فیسبوک، ۲ میلیارد و ۲۹۱ میلیون نفر از یوتیوب، ۲ میلیارد نفر از واتسآپ و ۱ میلیارد و ۳۹۳ میلیون نفر از اینستاگرام استفاده میکنند.
در ایران نیز طبق نتایج نظرسنجی ایسپا در سال ۱۴۰۰، ۷۱.۴ درصد از کاربران از واتسآپ، ۵۳.۱ درصد از اینستاگرام، ۴۰.۴ درصد از تلگرام و ۵.۱ درصد از سروش استفاده میکنند.
طبق این گزارش، از میان این
شبکههای اجتماعی، اینستاگرام از نظر تعداد کاربران در سطح جهان رتبه چهارم و در ایران رتبه دوم را به خود اختصاص داده است. این شبکه به دلیل جذابیتهای بصری و عکسمحور بودن و فراهم کردن فضای مناسب برای کسب و کار فردی مورد علاقه و محبوبیت افراد و اقشار مختلف به ویژه زنان و کودکان قرار گرفته است.
در چند سال اخیر یکی از گروههای سنی که در اینستاگرام به نمایش گذاشته میشوند و پس از دورهای به مثابه خرده سلبریتی مشهور و معروف میشوند، «کودکان و خردسالان» هستند. کودکانی که به طور معمول توسط خانواده و عمدتا مادر در فضای مجازی به عنوان مدل تبلیغاتی یا نمونه ایدهآل یک کودک بازنمایی میشوند و از آنها به عنوان «کودکان کارمجازی یا اینستاگرامی» یاد میشود.
در چند سال اخیر یکی از گروههایی که در اینستاگرام به نمایش گذاشته میشوند «کودکان» هستند. کودکانی که به طور معمول توسط خانواده و عمدتا مادر در فضای مجازی به عنوان مدل تبلیغاتی یا نمونه ایدهآل یک کودک بازنمایی میشوند و از آنها به عنوان «کودکان کارمجازی یا اینستاگرامی» یاد میشود. البته
کودکان کار مجازی با کودکان کار سنتی تفاوتهایی دارند، به این معنا که دیگر لباسهای مندرس نمیپوشند و در خیابانها و معابر، دستفروشی نمیکنند و بلکه با لباسهای فاخر و زیبا جلوی دوربین حاضر میشوند و با انواع ژستهای عمدتا مصنوعی، کالاها و خدمات یک شرکت تجاری را تبلیغ میکنند که صاحبان آن یا والدین آنها و یا افرادغیر هستند. در واقع، هدف از این ماجرا تنها یک چیز است وآن درآمدزایی برای خانواده با استفاده از چهره معصوم کودکان است.
در رابطه با کودکان کار در فضای مجازی هر چند آمار دقیقی در دست نیست، اما مطالعه برخی از محققان حاکی از نوپدید بودن این مساله در ایران است.
برای مثال «عاطفه آقایی و زهرا رضانیا» (۱۳۹۸) در تحقیقی با عنوان «مطالعه مفهوم کودکان کار اینستاگرامی در فضای مجازی ایران» به این نتیجه رسیدند که بدن و تعاملان کودک در صفحات اینستاگرامی به مثابه عنصر نمایش، عنصر هویتدهنده و برندساز مادر، عرصهای برای تبلیغات اموری هستند که مفهوم کودک کار اینستاگرامی را مطرح میکنند تا از طریق جذب فالوورهای بیشتر، خانوادههای آنها بتوانند سود بیشتری از شرکتهای تبلیغاتی کسب کنند؛ اما استفاده از کودکان برای درآمدزایی و سودآوری به طور قطع پیامدهایی هم برای خود آنها در سطح خرد و هم برای جامعه در سطح کلان همراه خواهد بود که از آن جمله شیوه کودکی کردن این کودکان و دوستی آنها با گروه همسالان است.
اما این موضوع آن چنان که باید مورد توجه قرار نگرفته و از نظر سیاستگذارن و مسئولان به ویژه در حوزه فرهنگ مغفول مانده و در جهان واقعی با نوعی شکاف و خلاء قوانین بازدارنده رو به رو هستیم. از این رو اهمیت پرداختن به این موضوع و واکاوی بیشتر ابعاد پنهان آن، سبب شد پژوهشگر ایرنا با «عطیه همتی» کارشناس حوزه فضای مجازی گفتگو کند.
«کودک کار مجازی» عین همان کودک کار حقیقی است
همتی، در خصوص تفاوت کودک کار مجازی با کودک کار حقیقی میگوید: اولین بار در سال ۹۴ بود که به طور تخصصی معضلاتی را که اینفلوئنسرهای مجازی ایجاد میکنند، مورد بررسی قرار دادیم. یکی از آسیبهای اجتماعی درمورد کودکان کار مجازی بود که در آن زمان برای اولین بار گزارشی در مورد آنها ارائه شد. اما پیش از تعریف کودک کار مجازی لازم است تعریفی از کودک کار مطرح شود. منظور از کودک کار، خردسالی است که به عنوان ابزار یا وسیلهای به قصد پول درآوردن مورد استفاده قرار میگیرد و ممکن است خود کودک به کار مورد نظر تمایل داشته و یا نداشته باشد. به هر حال وقتی کودکی مجبور به کاری شود و یا به نحوی برای او کاری تعریف شود، به وی کودک کار گفته میشود. در دنیای مجازی هم دقیقا همین اتفاق میافتد؛ یعنی کودک به وسیلهای برای درآمدزایی تبدیل میشود، اما در بسیاری از موارد، خردسال برای این منظور درکی ندارد و فکر میکند، چون شخصی مهم و محبوبی است، این اتفاقات برای او رخ میدهد. در یک جمعبندی باید گفت اگر شرایطی در فضای واقعی یا مجازی تعریف شود که براساس آن، کودک درآمدزایی کند، به عنوان کودک کار شناخته میشود.
آیا ماما بلاگرها مادران موفقی محسوب میشوند؟
همتی، در مورد کار کودکان در فضای مجازی اظهار میکند: در کار عادی با کودکانی روبهرو هستیم که مشغول کار فیزیکی هستند، اما در مورد کودکانی که در فضای مجازی مشغول به فعالیت هستند، این موضوع در مورد آنها صدق نمیکند. زیرا با کودکانی مواجهایم که نه لباس مندرس میپوشند و نه در حال انجام کاری سخت و دشوار هستند. در عوض واژگانی از قبیل شیکپوشی، زیبایی و مواردی از این دست در مورد آنها مطرح میشود. در واقع، ماجرا معکوس جلوه داده میشود.
مادران این کودکان عمدتا به عنوان مادران موفق در جامعه شناخته شده و میشوند که به فکر کودکان خود هستند. در حالیکه این مادران برای مطرح شدن و محبوب ساختن فرزندان خود، از هر وسیله و ابزاری استفاده میکنند. برای مثال اگر طرح خاصی برای مطرح کردن کودک در شبکههای اجتماعی ارائه میشود، این خانواده تلاش دارد تا فرزندش در آن مسیر حرکت کند. یا عکسها و فیلمهایی به اشکال مختلف و در موقعیتهای عجیب و غریب از تصویر و رفتار کودک تهیه و منتشر میشود
نقش شبکههای اجتماعی در بروز پدیده کودکان کار مجازی
همتی درباره نقش شبکههای اجتماعی در شکلگیری پدیده کودکان کار مجازی میگوید: با گسترش اینترنت و علم به اینکه از طریق شبکههای اجتماعی میتوان پول و درآمد دست یافت، پدیده کودکان کار مجازی در شبکه شکل گرفت و بزرگ شد. هر چند ورود برخی بلاگرهای تخصصی که پیش از این در فضای وبلاگها فعال بودند در این فضا اتفاق خوبی بود.
وی ادامه میدهد:، اما همه افرادی که وارد این شبکهها شدهاند الزاما اطلاعات مناسب و دانش خاصی ندارند، اما صرفا به دنبال جذب مخاطب هستند. در نتیجه افرادی ظهور کردند که اگر مجردند با فروختن روزمرگی خود، اگر متاهل هستند با فروختن حریم خصوصی و اگر فرزند دارند با فروختن روزمرگی کودکان خود تلاش کردهاند به درآمد و شهرت دست یابند.
در واقع این افراد با سادهترین و در دسترسترین ابزار سعی میکنند به اهداف خود دست یابند. در این میان برخی والدین ابتدا صفحهای برای کودک خود زده و بعد به مرور در کنار او، عکس و تصویر خود را به نمایش گذاشته و پس از مدتی که اصطلاح کودک کار در فضای مجازی مطرح شد، پروفایل آن صفحه را به نام خود تغییر داده و کسب و کارشان را ادامه دادهاند. این والدین به مرور برخی امور و بدعتهایی مانند برگزاری نوع خاصی از تولد را رایج کردهاند که این بدعتها به مرور توسط دیگران با تقلیدی دومینووار ادامه یافت.
با گسترش اینترنت و علم به اینکه از طریق شبکههای اجتماعی میتوان پول و درآمد کسب کرد، پدیده کودکان کار مجازی در شبکه شکل گرفت و بزرگ شد. هر چند ورود برخی بلاگرهای تخصصی که پیش از این در فضای وبلاگها فعال بودند در این فضا اتفاق خوبی بود. وسوسه تبلیغات و شهرت برای مادران شبهبلاگر زیاد است
همتی در خصوص دلایل رونق گرفتن صفحات اینستاگرامی مادران بلاگر میگوید:، چون کودکی حوزهای بسیار متنوع، پرتبلیغ و پر درآمد است، بنابراین برخی افراد از این حوزه برای دستیابی به اهداف اقتصادی و یا شهرت و گسترش تبلیغات استفاده کردهاند. تاکنون دراین زمینه بسیاری از آتلیهها، لباس فروشیها، کارگاههای تربیت کودک، موسسات آموزشی و حتی آرایشگاهها و مهدهای کودک از کودکان در فضای اینستاگرام و دیگر شبکههای مجازی برای تبلیغات استفاده کردهاند.
وی ادامه میدهد: از طرفی پخش تصاویری از کودکان در فضای مجازی حاوی انتقال این پیام هم بوده که والدینی که در این زمینه اقدام داشتهاند، والدین خوب و موفقی برای کودکان خود بودهاند. چنین تصاویر و پیامهایی سبب میشود تا مادران دیگر نیز خود را با این فضا مقایسه کنند و بنابراین ترغیب به خرید برخی اقلام و اجناس برای فرزندان خود شوند. در واقع استانداردها و معیارهایی که مادران یا والدین فعال در فضای مجازی به وسیله کودکانشان تعیین میکنند، به استانداردها و معیارهای برخی افراد و خانوادههای دیگر برای فعالیت در این فضا تبدیل میشود. نتیجه این موضوع آن است که از طریق این تحریکسازی هر از گاه سبکها و مدلهای جدید و مندرآوردی بروز کرده و شایع میشود که یک بدعتگذاری نادرست است. این فضا وقتی تبعات ایجاد میکند که چنانچه خانوادهای به هر دلیلی توان انجام چنین کاری را نداشت، احساس کمبود میکند و میان وضعیت خود و اطرافیان مقایسه میشود.
بدعتگذاریهایی که هزینه فرزندآوری را بالا بردهاند
این فعال شبکههای مجازی، درباره تاثیرات بدعتگذاری مامابلاگرها در جامعه میگوید: یکی از پیامدهای چنین امری، کاهش تمایل به فرزندآوری است. وقتی افراد استاندارها و معیارهای خود را با استانداردهای مطرح در فضای مجازی تطبیق میدهند، به دلایل مختلف مالی و زمانی از داشتن فرزند صرفنظر میکنند. زیرا اقدام به چنین کارهایی علاوه بر صرف پول، نیاز به صرف انرژی و وقت زیاد هم هست.
یکی از پیامدهای چنین امری، کاهش تمایل به فرزندآوری است. وقتی افراد معیارهای خود را با استانداردها در فضای مجازی تطبیق میدهند، به دلایل مختلف مالی و زمانی از داشتن فرزند صرف نظر میکنند. زیرا اقدام به چنین کارهایی علاوه بر صرف هزینه، نیاز به صرف انرژی و وقت هم هست. این در حالی است که مادر آن کودکِکار در فضای مجازی ممکن است در یک روز حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ عکس از فرزندش بگیرد و هر روز بخشی از آن تصاویر را منتشر کند. به عبارتی ما با یکسری دروغ روبهرو هستیم که در قالب سبک زندگی جذاب عرضه میشود. جدا از اینکه بالاخره روزمرگیفروشی هم اتفاق میافتد. آنها آنقدر هزینه هر اتفاقی مانند ازدواج، فرزندآوری، مهمانی، سفر و برگزاری مراسمهای مختلف را بالا میبرند که بسیاری، وقتی توان برگزاری چنین برنامههایی حتی در نصف آن سطح را ندارند، از اصل موضوع منصرف میشوند. به طور مثال به همان تکفرزندی قناعت میکنند، چون احساس میکنند توان اقتصادی آنها اجازه نمیدهد این همه کار را که برای فرزند اولش با سختی انجام داده برای دومی هم انجام بدهد.
پیامد کار کودکان در فضای مجازی
همتی، در خصوص پیامد کار کودکان در فضای مجازی اظهار میکند: نمیگویم که اصلا عکس کودکان در فضای مجازی نباید باشد. زیرا بعضی اوقات والدین دوست دارند و از روی علاقه این کار را میکنند و هدفشان انتقال حس خوب به دیگران است. اما زمانیکه یک کودک ۴ یا ۵ ساله را میبینیم که مجبور شده یک نریشن یک یا دو دقیقه را حفظ کند تا کفشفروشی که بابتش پول گرفته را تبلیغ کند، این به کودکی او آسیب میزند. او یکبار این کار را نمیکند، بلکه باید هربار چیز تازهای برای تبلیغ کردن حفظ کند. او هیچ وقت نمیتواند خودش باشد. مثل خودش راه برود. بلکه باید حتی درست و حساب شده راه برود و حرف بزند. یک مدلینگ ۲۴ساعته. دقیقا مثل آن بازیگر معروفی است که هنگام از منزل بیرون رفتن این هراس را دارد که تصاویر او توسط دیگران شکار شود؛ بنابراین یکی از پیامدهای چنین امری، کاهش تمایل به فرزندآوری است. وقتی افراد معیارهای خود را با استانداردها در فضای مجازی تطبیق میدهند، به دلایل مختلف مالی و زمانی از داشتن فرزند صرف نظر میکنند. زیرا اقدام به چنین کارهایی علاوه بر صرف پول، نیاز به صرف انرژی و وقت زیاد هم دارد. سادهترین پیامد این موضوع، بچگی نکردن آن کودک است. زیرا دقیقا باید کارهایی انجام دهد که یک مدلینگ تحصیلکرده میکند.
این کودک نباید زمین بخورد، نباید بدو بدو کند و نباید لباسهای راحت و عادی بپوشد؛ نباید زیر آفتاب بازی کند، چون ممکن است آفتابسوخته شود. هیچ شیطنتی نباید بکند، زیرا مغایر با ظاهر شکیل او خواهد بود. عملا این کودک شبیه مجسمهای خواهد بود که هر بار باید زیباتر و بهتر از شکل و ظاهر قبلی باشد. در مرحله دوم این کودکان تائیدشدن را در اموری میبینند که برایشان درآمدزایی داشته باشند نه در اموری مثل درس خواندن؛ و وقتی متوجه شوند که از اجرای خود درآمد خوبی کسب میکنند کمتر نیاز به درس خواندن در خود احساس میکنند.
وی میافزاید: از سوی دیگر هنگامی که این کودکان در امری دچار شکست شوند، برایشان سرخوردگی ایجاد میشود، زیرا آنها از سنین کودکی عادت میکنند که فقط مورد تائید دیگران با الفاظی مانند «چه قدر تو خوشگلی»، قرار گیرند و یا اینکه عامل پیشرفت خانواده و والدین را خود و کنشگری خود در فضای مجازی بدانند، حتی ممکن است دچار چالشها و اختلافاتی با والدینشان شوند.
همچنین این کودکان در آینده ممکن است در ازدواج و تشکیل خانواده دچار مشکل شوند. برای مثال ممکن است چنین فکر کنند که، چون شاخ اینستاگرامی هستند، باید با شاخ اینستاگرامی دیگر ازدواج کنند. این کودکان در طی زمان به خصوص در سن بلوغ، ظاهر و قیافه متفاوتی پیدا میکنند. اینجاست که دیگر کسی برای چهره دوران بلوغ آنها پول و تبلیغ نمیدهد. به اصطلاح این شاخ اینستاگرامی دیگر از سکه میافتد که پذیرش این موضوع برای وی حتما سخت خواهد بود.
همتی درباره آموزش مجازی و تاثیر آن بر رشد و گسترش مساله کودکان کار مجازی اظهار میکند: در ابتدا تصور میشد، آموزش مجازی چندان اهمیتی به لحاظ درگیری دانش آموزان ندارد، اما با مشاهده رفتارهای برخی دانشآموزان این درک ایجاد شد که اینگونه اقدامات میتواند تاثیرات بسیاری داشته باشد. برای مثال در اوایل شروع همهگیری کرونا والدین ابتدا گوشیهای خود را به فرزندانشان برای شرکت در کلاس میدادند، اما پس از مدتی تصمیم به خرید گوشی جداگانه برای آنها گرفتند، زیرا همهگیری طولانی شد. به مرور دانشآموزان برای معاشرت باهم گروه زدند. در واتساپ و تلگرام عضو شدند. عکسهای پروفایل جذاب برایشان مهم شد، چون دائم درباره عکسهای هم نظر میدادند. حتی استوری گذاشتن در واتساپ مساله شد. برای هم با استوری کد میدادند. احساس میکردند باید هر روز سلام و صبحبخیر بگویند. درباره خودشان توضیح بدهند. برای همین از روزانههایشان فیلم و عکس گرفتند و منتشر کردند. حتی تکالیف از شکل دستی و کاردستی به تولید فیلم و ویدئو تبدیل شده است. برای مثال گفته میشود که کلیپ شب یلدا بسازید. من نمیگویم این کار بد است. اما دانشآموزان در سنین خاصی نیاز به تحرک و کارهای یدی دارند که به اجبار همه این تحرکات تبدیل به حرکات مجازی شده است. حتی وقتی میخواهند شادیشان را انتشار دهند به جای بالا و پایین پریدن دنبال تولید ویدئویی هستند که در آن صحبتهای بامزهای شده باشد.
تغییر الگوها
این کارشناس فضای مجازی در مورد شرایط جامعه در دامن زدن به مساله کودکان کار مجازی میگوید: واقعیت این است که ما به نسبت، جامعه خسته و بیحوصلهای داریم. این بیحوصلگی در من مادر، معلم، والدین، مدیر مدرسه و حتی در مدیر رسانه فرهنگی هم دیده میشود.
وقتی معیار برتری و موفقیت در کسب درآمد و فالوور بالا باشد، نمیشود از کودک انتظار داشت که به گونه دیگری فکر کند. او با چشم خود میبیند که چگونه عدهای بدون اینکه توسعه علم داشته و یا کار مفیدی کرده باشند با روزمرهفروشی توانستهاند درآمد زیادی داشته باشند. به طوری که شاید مبلغ یک استوری در صفحه آنها معادل چند ماه حقوق والدین درسخواندهشان باشد. پس باید به این مساله از رویکرد دانشآموزان هم نگاه کرد. از یک طرف نه حوصله توضیح دادن به دانشآموزان و کودکان درباره این فضا، معایب و مضرات آن را داریم و نه اینکه واقعبینانه این کار را انجام میدهیم. اگر توضیحی هم باشد بسیار سطحی است، در حالیکه اگر عمیق و واضح و با زاویه درست به کودکان توضیح دهیم، ممکن است نتیجه بدهد.
وی میافزاید: مدتی پیش گزارشی با عنوان بلاگرها ما را به کجا میبرند، نوشتم. در این گزارش توضیح دادم سرنوشت جامعهای که آنها را دنبال و ستایش کند چه چیزی است. در این جامعه کودک و نوجوان انگیزهای برای درس خواندن ندارد؛ زیرا به چشم خود میبیند که عدهای بدون درس خواندن و زحمت، یکشبه با چند شلوغکاری مجازی پولدار میشوند و بسیاری از تولیدکنندگان و مهندسان باید از آنها برای تبلیغاتشان استفاده کنند. در جامعهای که بیشتر افراد دنبال بلاگرشدن هستند، تولید علم کمتر در آن رغبت دارد. نخبگان آن جامعه سرخورده میشوند. شما در چنین جامعهای چگونه میتوانید یک کودک را تشویق کنید که باید زحمت و بیخوابی بکشد و از تفریحاتش بزند و درس بخواند؟
خلاء قوانین بازدارنده کار کودکان در فضای مجازی
همتی، درباره کاستیهای قوانین بازدارنده از کار کودکان در فضای مجازی اظهار میکند: ما در مرحلهای حضور این افراد و تاثیرشان را جدی نگرفتیم. در نتیجه اعمال غیرقانونی برخی از چشم افتاد، اما مدتی بعد به چشم دیدیم تعداد زیادی از آنها از این طریق به درآمدزایی کلان رسیدند و در نهایت با مهاجرت، سرمایه زیادی از کشور خارج کردند، آن وقت تازه به این نتیجه رسیدیم که برای این مساله فکر کنیم. چون این بار آسیب به کل جامعه صدمه میزند؛ بنابراین در گام نخست باید بحث اینفلوئنسرها و درآمد از طریق فضای مجازی را میپذیرفتیم و برایش اعمال ضابطه میکردیم.
سال گذشته خبری بود مبنی براینکه باید اقدامی شود تا شاخهای اینستاگرامی مالیات دهند و در مجلس تصویب شد که بلاگرهای دارای بیش از ۵۰۰ هزار فالوور باید مالیات دهند که البته این قانون هنوز اجرایی نشده است. به نظر میرسد در این زمینه نمیشود خطکش گذاشت. باید قانون دقیقی وجود داشته باشد، زیرا یک ضابطه باید کل ماجرا را ساماندهی کند.
راهکار چیست؟
همتی در نهایت به راهکارهایی در این زمینه اشاره کرده و میگوید: شما وقتی میخواهید فیلمی مشاهده کنید در سایتهای ارزیابی درجهبندی آن را میبینید؛ این نمرات نشان میدهد فقط برخی فیلمها خوب بوده و سپس برای تماشا دست به انتخاب میزنید. چون شاخصهای مختلفی در این امتیازدهی وجود داشته است. به طور مثال میزان خشونت، گروه سنی و موضوع فیلم مشخص است. در حوزه کودکان کار مجازی هم ما در ابتدا باید بپذیریم چنین چیزی وجود دارد و نیازمند قانون جدید و پویا در این زمینه هستیم. آنگاه باید سامانه و یا صنفی مشخص شود که بلاگرها و کنشگران فعال در فضای مجازی و اینفلوئنسراها در آن عضویت داشته باشند و براساس پاردایمهای مشخص فعالیت این افراد رتبهبندی شود. این نمره هم میتواند به روشهای مختلف توسط مردم عادی، تبلیغدهنده و یا کارشناسان دیجیتال مارکتینگ ارائه شود. به این صورت تولیدکننده که نیازمند تبلیغ است، میتواند براساس این ردهبندی به آنها مراجعه کند. دادن نمره و رتبه به این اشخاص سبب میشود که آنها نیز برای بالا بردن نمره خود، محتواهای بهتری تولید کنند. یعنی اگر مرکزی در این زمینه به عنوان مرجع شناخته شود، موضوع برای همه اهمیت پیدا میکند. البته این اقدامات باید اصولی و علمی انجام شود.
منبع: ایرنا