این بخشی از مثنوی «
هوشنگ ابتهاج» است. شاعری بزرگ، که در این شعرِ کهنسالی، از اندوه و رنج، پای فرسودن و جان کاستنِ خود میگوید، و سپس، تاکید دارد: آنچه در این رنج و پای فرسودن و جان کاستن، مایهی آرامشِ اوست، آن است که او، در تمام طول زندگانیاش، «آنچنان رفت، که خود میخواست»؛ و بر هرچه کرد، باور داشت، و بر هرچه باور داشت، پای فشرد...
اگر انسان براستی چنین باشد؛ و اینگونه زندگی کند، دیگر در کهنسالی و حتی در آغوشِ مرگ، هیچ اندوه به دل ندارد و حتی، ضعفها و اشتباهاتِ طولِ زندگانیاش هم، مایهی عذابِ او نیستند؛ زیرا، آن افعال و کُنشها را هم، نه از سر ریا، دروغ، پول و شهرت و...؛ بلکه از سر باور و اعتقادِ آنروز، به تثبیت بُرد. یعنی، هیچگاه به «خود»، خیانت نکرد...
ویدیوی تلخ، اما روشن و مهمّ بالا، از آخرین روزهای زندگانی «
عزتالله انتظامی»؛ در بستر بیماریست. از آخرین روزهای زندگانیِ هنرمندی سترگ، که اگر او را به قطعیت، بزرگترین بازیگرِ تاریخ سینمای ایران ننامیم؛ حداقل باید بگوییم که بیشک، از ۵ بازیگرِ بزرگ و برترِ تاریخ این سینماست. بازیگری برکشیده از صحنههای تئاتر، که با همان اولین نقش اولِ سینمایی اش، در سال ۴۸، فیلم «گاو»، سطحِ بازیگری سینمای ایران را، چند مرتبه بالا بُرد و «تالیف» را، به عرصهی بازیگری سینمای ایران کشاند. بازیگری که از همان سال ۴۸، تا به سال ۸۸ و آخرین فیلمهای زندگانیاش، هیچگاه، تن به ابتذال نداد و هیچگاه، برای پول، رابطه، شهرتِ بیشتر و تیتر رسانهها شدن؛ بر هنر و آبرو و مقامِ خویش، چوبِ حراج نزد... بازیگرانِ جوانِ امروز، ویدیوی بالا را، خوب ببینند. آیا بازیگرِ نسلِ جدید، چند دهه بعد، در زمانِ خداحافظی، میتواند اینگونه، با صدای بلند، به کارنامهی خود ببالد؟ میتواند اینگونه، حتی در بسترِ بیماری، محکم و پشتِ هم بگوید: «خوب کردم! خوب کردم! خوب کردم!»؛ و به تمام فیلمهای کارنامهاش، اینچنین مفتخر شود؟
این ویدیو، از آخرین روزهای بازیگریست، برآمده از نسلی عظیم و خاطرهساز... از نسلی که در آن، آرمان و اعتقاد، ورای هرچیز بود. از نسلی که بینقص نبود اما، یکرنگ و پاکیزه بود. از همان نسلی که بزرگانش، یک به یک رفتند و دیگر، بازماندگانش، انگشتشمارند... از نسلی که تا همیشه، جای پای خاطراتش، درونِ ذهنِ و یاد ماست؛ همچون، عزتالله انتظامی.
بیشتر بخوانید
منبع : سینما دیلی