به گزارش
تابناک جوان به نقل از روزنامه جوان، محور داستان دختری به نام مهربانو است که فرنگ درس خوانده و در کسوت عکاس در روزنامه مشغول به کار است. او پوشش غربی با شخصیتی موجه و مقبول دارد، در عین حال شجاع و جسور است، به طوری که به شیرهکشخانه برای گرفتن عکس میرود و همه به او به عنوان دختری روشنفکر و تحصیلکرده از فرنگ نگاه میکنند و علاقهمند به وصالش هستند، اما این همه داستان نیست.
یک شخصیت ناجور به نام فریده
تا اینجای داستان مشکلی نیست و باید روند ماجرا را دنبال کرد تا سیر تحول شخصیت مهربانو را در طول اتفاقاتی که رخ میدهد ببینیم، اما آنچه باعث شد تا این یادداشت را بنویسیم نگاه ابلهانه و سخیف به زن چادری قصه است؛ فریده نامادری مهربانو زنی است که بیشتر یادآور زنان چادری فیلمفارسیهای قبل از انقلاب است. با آن فک جلو آمده و خندههای مضحک و زنندهای که دارد به همراه اخلاق خاله زنکی شخصیت او را در نظر هر بیننده محجبه تلخ و گزنده کرده است، به صورتی که در نگاه اول و در مقایسه با سایر زنان سریال تصویر بدی از زنان چادری در ذهن متصور میشود. معلوم نیست این شخصیت ناجور آن هم با پوشش چادر عمدی شکل گرفته یا سهوی، اما در هر حال اصلاً وجهه مطلوبی ندارد، چه خوب بود حداقل در کنار چنین شخصیتی که برای معرفی تاریخ معاصر و کشف حجاب آورده شده زن مقبول و متشخص چادری را هم نشان میدادند تا فریده نمودی نداشته باشد و شخصیت بیمارش برای تمام زنان چادری قابل تعمیم نباشد. قطعاً در یک مجموعه که قرار است هر شب پخش شود و بیننده آن را همراهی کند خواسته و ناخواسته نمادسازی صورت میگیرد آن هم وقتی این مجموعه روایتگر برشی از تاریخ تلخ معاصر یعنی کشف حجاب است. فریده در «از یادهارفته» زنی حسود، بدبین، خرافاتی و نادان است که مدام بددهانی میکند حتی همسر آرامش هم از رفتارهایش گلایه دارد، مثلاً وقتی که به مغازه همسرش میرود آنجا زنی ارمنی بدون حجاب را میبیند، هرچند آن زن آرام و متین به او سلام میکند، ولی فریده با بدبینی و تندی به همسرش میگوید این دیگه کیه؟! این زن وقتی با دخترش حرف میزند و مدام غرولند میکند، مهربانو میگوید: بس کن دیگه فریده! همین زن با چنین وجههای که از او نشان داده شده سفره صلوات راه میاندازد!
حجب و حیا تو خونمونه!
متأسفانه به قدری شخصیت این زن چادری احمقانه و عقب مانده نشان داده شده که وقتی به مهمانی میروند و همه بدون چادر در بگو وبخند هستند، همسرش به او میگوید تو که قرار بود این طور خودت را بپوشانی چرا آن همه خرج کردی؟ او با همان خندههای مضحکش میگوید حجب و حیا تو خون مونه... معلوم نیست چرا نویسنده شخصیت زن چادری را در کنار زنان متشخص و فهیم بدون حجاب سریال در این قالب ابلهانه نشان داده است؟! به طوری که انسان ناخودآگاه به یاد فیلمفارسیهای قبل از انقلاب میافتد که چطور زنان چادری را خرافاتی و نادان نشان میدادند.
تمام اینها به کنار مسئله دیگر تأیید غیرمستقیم کشف حجاب رضاخانی است، به طوری که از آن به عنوان قانون یاد میکنند. مهربانو دختر روشنفکر و فرهیخته داستان که فقط چند سالی در اروپا درس خوانده و از خانوادهای مذهبی هم برخاسته است، میگوید: چرا قانون کشف حجاب را رعایت نمیکنید؟! یعنی کاری که شبکههای ماهوارهای و ضدانقلاب علیه حجاب و تطهیر رضاخان انجام میدهند در مقابل این تخریب نرم سریال تلویزیونی آن هم از شبکه پربیننده یک سیما هیچ است. به راستی چرا درباره ساخت اینگونه مجموعههای مهمی که به تاریخ معاصر میپردازند، نظارت درستی صورت نمیگیرد تا در قالب سریال تاریخی این گونه حکم خدا را تحقیر هنجارشکنانه نکنند و با ژست روشنفکری آب به آسیاب دشمن نریزند. درست در همین شبکه مستند زیبایی درباره حجاب به کارگردانی شهریار بحرانی پخش میشود که آموزنده و خوب است، اما مطابق با دیدگاه روانشناسی رسانه وقتی در قالب نمایش آن هم درام عاشقانه مفاهیم ضد و نقیضی از حجاب و زن محجبه به ذهن مخاطب تزریق میشود به طور قطع تاثیرگذاری بیشتر و ماندگارتری خواهد داشت و نباید از آن به سادگی عبور کرد.
از دوست توقع است آباد کند...
در زمانهای که دشمن به لطایفالحیلی سعی دارد بر پیکره حجاب و پوشش چادر دشنه بزند و آن را در ذهن عموم به خصوص نسل جوان، نشانه تحجر و عقبماندگی معرفی کند، از رسانه ملی انتظار میرود تا هنرمندانه سره از ناسره را برای افکار عمومی به تصویر بکشد تا همگان بدانند چادر تنها یک پوشش بلند و ساده نیست بلکه نماد زن مسلمانی است که سالهای دور در زمان دیکتاتوری پهلوی اول هر چه تلاش کردند آن را با هزار اتهام و تمسخر و تهدید و ارعاب از سر او بردارند با وجود خونهایی که در این راه ریخته شد همچنان ماندگار باقی ماند.