دانشمندان باور دارند
محبت والدین به طور شگفت انگیزی میتواند از افراد در برابر اثرات مضر استرس دوران کودکی محافظت کند. در سال ۲۰۱۵، مطالعهای در دانشگاه نوتردام نشان داد کودکانی که از والدین خود محبت کافی میبینند در بزرگسالی شادتر هستند. بیش از ۶۰۰ بزرگسال در مورد نحوه تربیت از جمله میزان محبت جسمانی دریافتی از والدین مورد بررسی قرار گرفتند. بزرگسالانی که در گزارش خود به دریافت محبت زیاد در دوران کودکی اشاره داشتند،
افسردگی و اضطراب کمتری نشان دادند و در کل افراد دلسوزتری بودند.کسانی که دریافت محبت کمتری داشتند با
سلامت روانی دست و پنجه نرم میکردند، در موقعیتهای اجتماعی بیشتر ناراحت میشدند و کمتر قادر به ارتباط با دیدگاههای دیگران بودند. رفتارهای ضد اجتماعی و تلاش برای جلب توجه از طرق منفی در این بزرگسالان بیشتر دیده شده و غالب آنها به شدت از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند که در طول عمر به شکل ملموسی قابل مشاهده میباشد.
۱- مشکلات مغزی
از دیگر موارد مهم در عدم دسترسی به محبت کافی و بروز نشانههای کمبود محبت در کودکان، کمبود تماس فیزیکی بین کودکان و والدین آنها بوده است. تعامل ویژه بین مادر و نوزاد، به ویژه به نوزادان کمک میکند که آرام شوند و کمتر گریه کنند و بیشتر بخوابند. همچنین نشان داده شده است که تماس فیزیکی رشد مغز نوزادان را تقویت میکند. کودکانی که در محیطی محروم مانند یتیمخانه زندگی میکردند نسبت به کودکانی که با والدین خود زندگی میکردند سطوح بالاتری از هورمون کورتیزول داشتند. دانشمندان بر این باورند که عدم تماس فیزیکی در یتیم خانهها عامل اصلی این تغییرات فیزیکی است.
۲-شکل دهی یک الگوی ناسازگار اولیه
همه چیز از کودکی شروع میشود. کودکان برای همه چیز به مراقبان خود متکی هستند. آنها برای شکوفا شدن در بزرگسالی، علاوه بر برآورده شدن نیازهای جسمانی خود، به تقلید، هماهنگی و کسب اعتبار از جانب مراقب خود نیاز دارند. اگر مراقبان کودک از نظر عاطفی سالم و مصمم باشند، احساس قوی از خود، در کودک ایجاد خواهد شد. انها احساس خواهند کرد که عشق سالم و بی قید و شرط از نزدیکترین افراد را دریافت میکنند. خواهند فهمید که عشق دقیقا چیست و چگونه باید باشد و چه احساسی دارد و همان احساس را در طول زندگی خود دنبال خواهند کرد.
۳-تعریف مبهم و غلط از مفهوم عشق و آسیب پذیری
تعریف شکل و مفهوم عشق همان رفتاری است که با کودک شده است. اگر درک و برداشت ناقص و غلطی برای کودک ترسیم شود اینگونه است که فرد درک اشتباهی از عشق پیدا خواهد کرد. چگونه کسی میتواند بداند که سلامتی، احترام، عشق و مرزهای بین فردی چیست، اگر شخصا آنها را تجربه نکرده باشد؟ یک
کودک درک خود را در مورد این مفاهیم بر اساس نحوه الگوبرداری مراقب از آنها ایجاد میکند. برای این منظور، اگر یک مراقب کودک را مورد ضرب و شتم قرار دهد و سپس به آن برچسب محبت بزند، کودک یاد میگیرد که درد را با عشق مرتبط کند و این ارتباط، عادی و قابل انتظار میشود.این بدان معناست که گشودگی و آسیب پذیری به عنوان پیش نیازهای ایجاد روابط سالم با خود و دیگران، به خطر افتاده است. با این حال، کودک همچنان اجازه نداشته است آسیب پذیر باشد. اکنون به جای عشق، تجربه درد، پیش شرط
روابط بین فردی او شده است. متأسفانه، آن دسته از روابطی که فرد در آن احساس آسیبپذیری میکند دردناکترین رابطهها خواهند بود.
۴-توجه به الگوها و باورهای نادرست در روابط عاطفی
با گذشت زمان، تجربیات رابطه بسیار دردناک و منفی خواهد بود. در بزرگسالی، افراد همان الگوی رفتاری را میسازند که در دوران کودکی دیده و تجربه کرده اند. بی تفاوتی، عدم تحمل و سمی بودن در رابطه با جنس مخالف به یک امر عادی تبدیل میشود. چنین افرادی تمایل دارند برای جذب و بودن در کنار شرکای با شخصیت مشابه والدین سمی تلاش کنند. گاهی اوقات، آنها استانداردهای بسیار بالایی را تعیین میکنند و سعی میکنند از این طریق ثابت کنند که شایسته عشق هستند.چنین رویهای در ارتباط با شرکای متاهل یا تغییر مداوم آنها ظاهر میشود. وارد روابطی میشود که در آن نامرئی شده و هرگز نیازها و هویت او دیده نمیشود. ممکن است جذب شرکای عاطفی غیرقابل دسترس شده و متوجه شود که به دنبال افرادی با ویژگیهای شخصیتی سمی بوده است؛ یعنی افرادی که به او آسیب میرسانند و از او سوء استفاده میکنند. یا بدتر از آن، دیوانه وار عاشق شریکی به ظاهر عالی میشود تا بعداً و خیلی دیر متوجه شود که عاشق یک توهم بوده است. رفتار، درد و نمایش ناسالم عشق و محبتی را تحمل میکند که دیگران متوجه علت آن نمیشوند.
۵-آسیب به خودانگاره مثبت
علاوه بر روابط سخت، دردناک و پر درد با دیگران، رابطه کودک با خود نیز آسیب میبیند. به حذف و پنهان کردن خود اقدام کرده و خودانگاره منفی پیدا میکند. مراقبت از خود و عشق به خود را بسیار دشوار مییابد. احساس میکند لایق این همه درد و بی محبتی است یا تسلیم این باور میشود که انچه دارد همه سهم او در زندگی است. به این نتیجه میرسد که به اندازه کافی دوست داشتنی نیست. این افکار و تجربیات نتیجه محیط کودکی است که در آن نامرئی، بی توجه و نادیده گرفته شده است. مراقبان او قادر نبودند یا نمیخواستند از نظر عاطفی در دسترس باشند، زمانی که کودک درمانده و به آنها وابسته بوده، با کودک مهربان و هماهنگ نبوده اند.
راههای ساده برای ابراز محبت به کودک
از لحظهای که نوزاد خود را از بیمارستان به خانه میآورید، حتما او را در آغوش خود بگیرید، لمس کنید و به آرامی تکان دهید. لحظات ارزشمند زیادی را به نوازش کودک خود بگذرانید تا پوست او بتواند پوست شما را لمس کند. همانطور که آنها بزرگتر میشوند، با انجام فعالیتهای سرگرم کننده مانند رقصیدن با هم یا انجام بازیهای احمقانه مانند تظاهر به هیولایی که در آغوش گرفته و بوسیده میشود، بازیگوشی کنید.یک یادآوری داشته باشید برای اینکه در آغوش گرفتن و مهربانی با کودک بخشی از برنامه روزانه شما باشد. مهم است که بچهها را در زمانهای خاصی از روز، مانند قبل از رفتن به مدرسه، زمانی که از مدرسه به خانه میآیند و قبل از خواب، در آغوش بگیرید. مراقب باشید که زیاده روی نکنید و فرزندان خود را در آغوش خود در حد خفگی فشار ندهید. به سطح راحتی فردی آنها احترام بگذارید و آگاه باشید که با گذراندن مراحل مختلف این وضعیت تغییر خواهد کرد.
۱-محبت در هنگام تربیت فرزند
در برخورد با اشتباهات کودک، دست خود را روی شانه آنها بگذارید و در پایان گفتگو آنها را در آغوش بگیرید تا مطمئن شوند حتی اگر از رفتار آنها راضی نباشید، باز هم آنها را دوست دارید. اگر فرزندان، خواهر یا برادر خود را زدند، آنها را در آغوش بگیرید و توضیح دهید که بغل کردن چه حسی بهتر از کتک زدن دارد.
۲- ماساژ دادن
مطالعات متعدد در مورد اثرات ماساژ، فواید مثبتی را برای کاهش اضطراب در کودکان ارائه میدهد. ماساژ یک راه عالی برای والدین جهت برقراری
ارتباط جسمی و عاطفی با کودک است. از دوران نوزادی، والدین میتوانند ماساژ کودک خود را شروع کنند که به پیوند قوی با کودک میانجامد. مطالعات نشان داده است کودکان و بزرگسالانی که ماساژ دریافت میکنند، در طول سالهای درسی، استرس تحصیلی، بستری شدن در بیمارستان و سایر رویدادهای استرس زا، اضطراب کمتری را تجربه میکنند.
اگر بزرگسالی هستید که کودکی خود را با
کمبود محبت سپری کرده است بدانید که عشق درد نیست و فرآیند تبدیل عشق به شادی با عشق به خود و مراقبت از خود شروع میشود. شما منبع عشق سالم خود هستید. تشخیص اینکه شما ناراضی هستید و مجبور نیستید اینگونه زندگی کنید اولین قدم است . شما لایق بهترینها هستید و میتوانید تکنیکهایی را بیاموزید که زخم کودک درون را التیام بخشد، روشهایی برای تمرین عشق به خود و مراقبت از خود، تمرین شفقت و درک خود، و حتی غمگین شدن برای آنچه که خود کودک شما تحمل کرده است.
بیشتر بخوانید
منبع : تابناک جوان