تابناک جوان:
یک پیشنهاد خوب برای سفر یک روزه ی آخر هفته ای ساکنان استان تهران، غار رود افشان است. البته که باید اهل پیاده روی های طولانی باشید و برای یک کوهنوردی سبک هم آماده، زیرا وقتی به روستای رودافشان رسیدید از یک جایی به بعد دیگر ماشین نمی توانید ببرید.
اگر طبیعتگرد هستید که زهی سعادت اما اگر طبیعت را دم دست و بی زحمت ترجیح می دهید، نمی گویم نروید، توصیه می کنم بروید و هرکجا خسته شدید، حین استراحت به خودتان دلداری بدهید که «تحمل سختی برای رسیدن به یک غار هیجان انگیز می ارزد»!
نکته ی خیلی مهم برای رفتن به غار رودافشان این است که یادتان باشد به غیر از کفش مناسب برای کوه، حتما هدلمپ همراه داشته باشید. (از آن چداغهایی که معدنکارها، روی سر خود میبندند! دلیل اینکه نگفتم چراغ قوه، این است که جاهایی از غار، برای بالا رفتن از سنگها و صخره ها، به هر چهار دست و پایتان نیاز دارید و تحت آن شرایط نگه داشتن چراغ قوه سخت و بلکه محال میشود.
بعد از طی مسیر کوهپایه و رسیدن به دهانه غار، یک سراشیبی پیش رو دارید که در عکس دیده میشود. پس از پایین رفتن از آن سراشیبی، به سطح صافی می رسید که گفته میشه از آن قسمت آثار و بقایای زندگی انسانهای اولیه در دوران پیش از تاریخ پیدا کرده اند. (گرچه خود غار به مراتب قدیمی تر است و قدمت سنگ آهکها را، دوره ی کرتاسه، و پیدایش کوه را خیلی قبل تر از آن میدانند).
بعد از آن با دو تونل، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ، مواجه خواهید بود که دیگر اصل غار است. از همانها که در فیلمها دیده ایم. مخصوصا دالان سمت چپ، بعد از حدود سی قدم و رد شدن از اولین پیچ دیگر هیچ نوری وجود ندارد و همینطور که جلو می روید بر عمق تاریکی افزوده می شود.
گرچه رفتن تا انتهای غار لذت خاص خود را دارد اما من، یک جایی وسط آن ظلمات محض، از دوستان همراهم خواستم تا تنهایم بگذارند و به راهشان ادامه دهند. و بعد از رفتن آنها تک و تنها در دل غاری که تنها با نور همراهم اندکی روشن بود نشستم و چند دقیقه ای طول کشید تا توانستم با خودم کنار بیایم که میتوانم حد بیشتری از ترس و تاریکی و تنهایی را تحمل کنم.
پس چراغم را خاموش کردم ... تاریکی مطلق ... سکوت مطلق ...
اگر میتوانید خودتان را جای من بگذارید و غار را راهرویی در دل کوه (بخوانید زمین) فرض کنید، در نتیجه خروارها خاک (بخوانید کوه) بالای سرم، حتما میتوانید حدس بزنید بعد از چند دقیقه به جز تاریکی چه فکر وحشتناک دیگری به سراغم آمد!
ضربان قلبم شمردنی نبود ... اما کم کم بعد از پروسه ی بغض، اشک، نفس عمیق ... آرامتر شدم و توانستم کمی مراقبه کنم ... بی نظیر بود ... محشر به تمام معنا.
شاید برایتان جالب باشد، جایی در آخر همین تونل، فضایی شبیه حوض وجود دارد که آب در آن جمع شده و گرچه به لحاظ تاریخی موثق نیست، اما باعث شده محلی ها آن را معبدمهر بدانند و بعضی دیگر به استناد اینکه آناهیتا الهه ی آب بوده، اسم آن را بگذارند معبدآناهیتا.
با توجه به اینکه به جز «آب» در اینجا عنصر خیلی مهم دیگری مثل غار داریم، این محل اگر واقعا معبد بوده باشد، همان معبد مهر است که در غارهایی که آب داشته اند بنا می شده است، نه معبد آناهیتا.
به اعتقاد بسیاری از محققان، آئین مهر ریشه ی آئینی است که در اروپا و آسیای صغیر به نام میترائیسم شناخته می شده است و به عقیده ی عده بسیاری از ایشان تأثیرات عمده و مستقیم روی دین مسیحیت داشته است. اگر به این موضوع علاقه ی خاص دارید به کتابهای فرانتس کومون و مارتین ورمازرن مراجعه بفرمایید.
غار رودافشان، دومین دهانه غار بزرگ کشور بعد از غار ایوب است که در روستای رودافشان، حوالی فیروزکوه و در استان تهران واقع است. (بزرگی دهانه غار را با آدمهایی که در ورودی ایستاده اند بسنجید).
در انتها یادآوری میکنم بعد از خروج از تمامی غارها دستهای خود را حتما با آب و مواد شوینده بشویید.
عکس و مطلب: طیبه مالکی