ثروتمندترین انسان جهان کیست؟ اولین پاسخ به این پرسش، احتمالا «
ایلان ماسک»، بنیانگذار «تسلا» و «اسپیسایکس» است. اما بگذارید خیالتان را راحت کنم، این پاسخ اشتباه است و ثروتمندترین انسان در جهان، حالا قرنهاست که مرده است.
مجله «فوربس» (Forbes) دادههای مربوط به ثروت ابرثروتمندان جهان را به صورت لحظه به لحظه رصد میکند و این دادهها، در وبسایت این مجله قابل دسترسی هستند. منبع دادهها هم قیمت سهام و داراییهای این ابرثروتمندان است.
بر اساس اطلاعات این جدول (در لحظه تنظیم این گزارش)، ثروت خالص (Net Worth) «ایلان ماسک» حدود ۲۷۴ میلیارد دلار بوده است که به مراتب بالاتر از تولید ناخالص داخلی (GDP) ایران در سال گذشته است.
ایران در سال ۱۳۹۹ خورشیدی، حدود ۱۹۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی داشت. در واقع، ثروت خالص «ایلان ماسک»، از مجموع تمام تولیدات اقتصادی من، شما و دولت ایران در سال ۱۳۹۹، بیشتر بوده است.
نفر دوم در این فهرست، «
جف بزوس»، بنیانگذار «آمازون» است که ثروت خالص او ۱۹۷ میلیارد دلار برآورد شده است. نفر سوم، «برنارد آرنو» فرانسوی است، که البته ثروتش در کنار ثروت خانوادگیاش محاسبه شده و این رقم به ۱۹۵ میلیارد دلار میرسد.
«
بیل گیتس» افسانهای هم با ۱۳۷ میلیارد دلار ثروت، در جایگاه چهارم این فهرست قرار دارد. جایگاه افراد در این این فهرست البته ممکن است هر هفته یا هر روز تغییر کند، اما ظاهرا هنوز هم میزان ثروت این
ابرثروتمندان جهانی، با میزان ثروتِ ثروتمندترین انسانی که در این سیاره زیسته، فاصله زیادی دارد.
ثروتمندترین انسان جهان کیست؟
باورش شاید سخت باشد، اما ثروتمندترین انسانی که ثروتش تا به حال در برآوردهای اینچنینی گنجانده شده، یک
مسلمان آفریقایی بوده است. البته طبیعی است که خیلیها چیزی در مورد او نشنیده باشند، چرا که او حدود ۷۰۰ سال پیش مرده است.
«
مانسا موسی» (Mansa Musa)، پادشاه «امپراتوری مالی» (Mali Empire)، بر اساس تخمینهای امروزی، بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ میلیارد دلار ثروت داشته است، ثروتی که عمده آن در قالب طلا ذخیره شده بود.
این ثروت، بنا به استاندارد تاریخی، ثروت شخص شاه بود و نه ثروت خزانه حکومتی یا چیزی شبیه به آن، چرا که شخص شاه میتوانست در مورد شکل هزینهها تصمیم بگیرد. این را هم اضافه کنیم که «مانسا»، در واقع لقبی بود که به پادشاهان ناحیه غرب آفریقا داده میشد.
مردی که دانش را دوست داشت و سخاوتمند هم بود
«مانسا موسی» البته از ثروتش برای مقاصدی غیرقابل تصور استفاده کرد: تاسیس دانشگاههای متعدد در «تیمبوکتو» (Timbuktu)، که تعداد آنها در قرن ۱۵ میلادی به ۸۰ مورد میرسید و جمع کردن دانشمندان در این شهر.
«تیمبوکتو» در مالیِ امروزی، یک شهر کمجمعیت است. اما این شهر زمانی یکی از ثروتمندترین شهرهای جهان بود.
در دوران سلطنت ۲۵ ساله «مانسا موسی»،
امپراتوری او به بزرگترین مرکز داد و ستد در دنیا تبدیل شد، شاید چیزی شبیه به «لندن» یا «نیویورک» امروزی. این در حالی است که تاریخنگاران اسلامی، از «مانسا موسی» به دلیلی دیگر هم به نیکی یاد میکنند و آن هم گسترش دانش اسلامی در حوزههای مختلف است.
«مانسا موسی» سخاوتمندیهای خاص خودش را هم داشت. متونی تاریخی هست که نشان میدهد او در سفر به مکه به قصد
حج، کاروانی متشکل از ۶۰ هزار نفر را همراه داشت و در این مسیر، به نرخ امروزی، نزدیک به ۱٫۵ میلیارد دلار هزینه کرد.
«امپراتوری مالی»، چینِ قرون وسطی
«تیمبوکتو» حالا تنها نزدیک به ۵۰ هزار نفر جمعیت دارد و شهری حاشیهای به حساب میآید، اما زمانی مقر یکی از قدرتمندترین حکومتهای دوران خود بود. «امپراتوری مالی»، خاک امروزی کشورهایی مانند «سنگال»، «مالی»، «گامبیا»، «گینه» و «موریتانی» را در بر میگرفت و بزرگترین امپراتوری در غرب آفریقا بود.
تصویری از «مانسا موسی» در یکی از اسناد تاریخی
بررسیهای تاریخی، که در سایت خبرگزاری بی بی سی جهانی به آنها اشاره شده، نشان میدهد که میزان ثروت، قدرت نظامی و نیز نفوذ فرهنگی «امپراتوری مالی» در آن زمان به اندازهای بوده که تنها نمونه امروزیِ قابل مقایسه با آن، شاید چین باشد.
بنابر اطلاعات موزه بریتانیا، در دوران فرمانروایی «مانسا موسی»، امپراتوری او نزدیک به نیمی از طلایِ در دسترس در جهان را در اختیار داشت و همه آن متعلق به شخص پادشاه بود. این در حالی است که در آن زمان، هنوز هم پول رایج بسیاری از کشورها، طلا بود. («استاندارد طلا» یا «Gold standard»)
دسترسی به منابع طلا، برای یک امپراتوری به معنی ثروت بسیار زیاد و قدرت خرید بسیار زیاد بود. با این همه، با برآمدن حکومتهای دیگر (مانند «ممالیک» در مصر)، و البته دلایل داخلی، این امپراتوری رو به زوال رفت و در دوران حکومت نسل بعدیِ «مانسا موسی»، تکهتکه شد.
چرا نامی از «مانسا موسی» در تاریخ نیست؟
اما ممکن است این پرسش پیش بیاید که چرا نام «امپراتوری مالی» و «مانسا موسی»، به اندازهای که باید، در تاریخ پر رنگ نیست. علت را باید در روندهایی جستوجو کرد که در چند قرن گذشته رخ دادهاند.
شخصیتهایی مانند «اسکندر مقدونی»، «کوروش کبیر»، «چنگیزخان» و «ناپلئون بناپارت» هم در تاریخ شرق اهمیت دارند و هم در تاریخ غرب، اما اهمیت آنها عمدتا به این دلیل است که یک پیوستگی تاریخی، نامشان را در تاریخ زنده نگه داشته است.
مثلا، «چنگیزخان» از این جهت مشهور است که او و نوادگانش دومین امپراتوری بزرگ جهان (پس از امپراتوری بریتانیا) را شکل دادند و اگر برخی عوامل و اتفاقات در کار نبودند، مغولها ممکن بود اروپا را هم فتح کنند. علاوه بر این، یک پیوستار تاریخی، مغولها را به حکومتهای پس از آنها (نظیر ایلخانان) ربط میداد.
اما «امپراتوری مالی»، با وجود تمام اهمیت و ثروتی که داشت، یک امپراتوری محلی بود و از آنجا که ناگهان برآمده و ناگهان محو شده بود، جایگاه پر رنگش را در تاریخ از دست داد. از دیگر سو، با شروع عصر بردهداری، غرب آفریقا برای اروپاییهایی که بعدها تاریخ را نوشتند، تنها یادآور یک چیز بود: نیروی کار مجانی. شاید عجیب هم نباشد، تاریخ را قوم پیروز مینویسد.
منبع: تجارت نیوز