پدرخوانده و یا مادرخوانده شدن، موضوعی است که ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد و اصلا نمیتوانیم از آن به عنوان یک جریان و یا اتفاق عجیب و غریب یاد کنیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم، خیلی از ماها در زندگی مان،
ازدواج مجدد را تجربه میکنیم و در خیلی از موارد، این ازدواج مجدد میتواند بسیار ثمربخشتر هم باشد. چرا که طبیعتا در اینگونه ازدواج ها، طرفین با تجربهی بیشتری وارد زندگی میشوند و صبر و آرامش و تجربههای مختلف و عمیق دیگری را با خود حمل کرده و به زندگی جدید شان ورود میکنند. اما چیزی که میتواند در اکثر مواقع، یک ازدواج مجدد را سختتر از حالت عادی که دارد کند، مادرخوانده و یا پدر خوانده شدن در خانوادهی جدید است. این موضوع به این معناست که همسر شما از ازدواج قبلی خود صاحب یک یا چند فرزند است که شما قبول کرده اید که با همین شرایط با همسرتان زندگی تان آغاز کنید.
حقیقتا نقش
پدرخوانده و مادرخوانده، دقیقا همان طور که همه میدانند، نقش بسیار سخت و حساسی است. اما اگر به دقت به آن نگاه کنید و مشاورههای درستی را دربارهی نقش پدرخوانده و یا مادرخوانده دریافت کنید، این نقش میتواند یکی از شیرینترین نقشهایی باشد که یک فرد در زندگی خود در این دنیا، تجربه میکند.
شما برای اینکه یک پدرخوانده و یا مادرخواندهی خوبی باشید، نیاز دارید که یک سری مفاهیم و
اصول اولیه را برای خودتان حل و فصل نمایید. چرا که اگر این اصول اولیه در همین ابتدای کار، برای شما و ذهنتان حل نشود، در ادامهی مسیر میتواند مشکلات مختلفی را ایجاد نماید. برای اینکه بتوانیم پدرخوانده یا مادرخوانده خوبی باشیم باید روی یک سری اصول اولیه و مهم مسلط باشیم تا شاید بتوانیم به درک عمیقتر و درست تری از نقش مادرخوانده و یا پدرخوانده داشته باشیم:
اصل اول: قبول کنید که شما پدر و مادر واقعی فرزند همسرتان نیستید
این موضوع همان ابتدای شروع رابطه باید کاملا حل شود. یادتان باشد که اکثر فرزندان خصوصا در سنین نوجوانی و کودکی اولیه، توانایی پذیرش یک شخص جدید را به جای مادر و پدر اصلی خودشان ندارند. خصوصا که مادر و پدر اصلی شان زنده باشند و تنها از یکدیگر جدا شده باشند.پذیرش همین موضوع به ظاهر ساده، میتواند شما را تا حد زیادی از گیجی و گنگی اولیه نجات دهد. در واقع خیلی ساده خدمت تان عرض کنیم که اگر شما بدانید که هیچ وقت نمیتوانید پدر و یا مادر بیولوژیکی فرزند همسرتان باشید، خیلی از مسئولیتها و مشکلاتی که برای حل آنها هیچ راه حلی جلوی پای شما وجود نداشت، کاملا از بین میروند و ذهن و قلب شما برای پذیرش مسئولیت جدید، آمادهتر خواهد شد. پس اولین اصل نقش مادرخواندگی و پدر خواندگی، در قبال فرزندان این است که قبول کنید که شما مادر پدر اصلی او نیستید.
اصل دوم: یک دوست قابل اطمینان برای او باشید
شاید باور نکنید، اما این کار و این باور معجزه خواهد کرد. اگر شما ان نگاه از بالا به پایینی که به دلیل مادر بودن و یا پدر بودن به خود گرفته اید را کنار بگذارید. میتوانید مانند یک دوست صمیمی و مورد اعتماد در کنار او قرار بگیرید. البته شکل گیری این ارتباط دوستانه آنچنان هم راحت نیست و در خیلی از موارد، نیاز است که شما برای یک عملکرد بهتر در این ارتباط، از یک
مشاور کاردرست کمک بگیرید.مشاور به شما کمک میکند که چگونه مقدمات لازم برای دوستی با فرزند همسرتان را فراهم کنید و چگونه رفتار کنید که اغراق آمیز و هیجان زده مشاهده نشود. همیشه یادتان باشد که نقش یک دوست در زندگی فرزندان این چنینی، خیلی خیلی تاثیرگذارتر از نقش یک مادر و
پدر دوم خواهد بود. پس این اصل را رعایت کنید و اگر دوست دارید که خاصیت ارتباط شما، یک ارتباط درست و زیبا باشد، خودتان را دوست او بدانید و باور داشته باشید که این کار، بهترین کار ممکن است.
اصل سوم: عجول نباشید
فراموش نکنید که شما تازه وارد زندگی فرزند همسرتان شده اید او هنوز نسبت به جایگاه شما در خانوادهای همیشه دوستش داشته، جبهه گیری خاصی دارد و این امر کاملا طبیعی است. این جبهه در برخی از فرزندان خیلی زود از بین میرود و در برخی دیگر از فرزندان، مدت زمان خاصی را میطلبد؛ بنابراین تحت هر شرایطی سعی کنید که او را در کنید و انتظار نداشته باشید که او همین ابتدای ورود شما به خانواده اش، پذیرای شما با آغوش باز باشد. عجلهی شما برای برقراری رابطه با فرزند همسرتان، در خیلی از مواقع تنها میتواند شرایط را سختتر کند و گاهی مشکل ارتباط گرفتن را پیچیدهتر نماید. اما صبوری و آرامش، در طولانی مدت کار خودش را میکند و نهایتا دیواری که او بین شما و خودش ساخته، فروخواهد ریخت.
اصل چهارم: حواستان به همسرتان باشد
نقش
مادرخوانده بودن و یا پدر خوانده بودن، تنها در ارتباط با فرزند همسرتان نیست که میتواند سخت باشد. چرا که در برخی از موارد، ارتباط با خود همسر نیز میتواند از چالشهایی باشد که در این مسیر به وجود میآید. هر چه باشد او فرزند همسر شماست و شما این موضوع را قبول کرده اید.علاقهی همسر شما به او، یک علاقهی کاملا طبیعی است و اگر غیر این بود، یک جای کار میلنگید. پس شما سعی کنید که احساسات همسر خود را نسبت به فرزندش درک کنید و هرگز علاقهای که او نسبت به شما دارد را در جایگاه مقایسه با علاقهای که به فرزندش دارد، قرار ندهید. چرا که این دو جایگاه دو اولویت کاملا مجزا از یکدیگر میباشد.
بیشتر بخوانید
منبع : بیتوته