علی لندی متولد ۱۳۸۵ در شهر ایذه خوزستان، نوجوان فداکار و با غیرت است. دانش آموز پایه نهم تحصیلی که وقتی دید دو زن همسایه در آتش سوزی منزل خود گرفتار شدند خود را به آتش زد و آنها را قهرمانانه به بیرون کشید. علی بعنوان فرزند دوم در یک خانواده عرب زبان در شهر ایذه به دنیا آمد، یک خواهر بزرگتر بنام «دنیا» (۱۹ ساله) و خواهر کوچکترش زهرا (۸ ساله) میباشد.
روز حادثه
۱۸ شهریور ۱۴۰۰ علی در حالی که به خانه «خاله اش» رفته بود متوجه فریادهای زن همسایه برای کمک رسانی شد. خود را فورا به آپارتمان میرساند و متوجه میشود زنی ۸۰ ساله و دخترش به دلیل آتش گرفتن کپسول پیک نیک در میان شعلههای آتش گرفتار هستند. در این شرایط علی ۱۵ ساله با شجاعت به دل آتش میزند و کپسول را برداشته تا از بالکن پایین بیندازد، اما بخاطر حفاظ بالکن خود شعله ور میشود.
موج گاز و شعله علی را میگیرد و او به صورت فجیع و خیلی زیاد میسوزد. پسر خاله و دختر خاله علی که وحشت کرده بودند سعی میکنند آتش را خاموش کنند، اما خیلی مثمرثمر نبود تا اینکه همسایههای بیشتری به کمک میآیند.دقایقی بعد حادثه، علی به بیمارستان امام موسی کاظم (ع) منتقل شده و مشخص میشود دچار ۹۱ درصد سوختگی درجه سه بخصوص از پا شده است.
انتقال به اصفهان
بعد از وخامت شرایط جسمانی، پدرش با هزینه خود آمبولانس گرفته و علی را به بیمارستان مجهز «اصفهان» میرساند، اما مسئولان از پذیرش او امتنا میکنند. در نهایت با اصرار و التماس خانواده! شرایط بستری ایجاد میشود و پزشکان اطلاع میدهند اگر به همین صورت وضعیت پیش برود علی بزودی جراحی خواهد شد. بعد از رسانهای شدن ماجرا، احمد وحیدی «وزیر کشور» در تماس با استاندار اصفهان به او ماموریت میدهد وضعیت درمانی علی را پیگیری و گزارش کند. همچنین به درخواست وزیر، استاندار خوزستان مامور میشود تمام هزینههای درمانی وی را از طرف استانداری پرداخت کند.
علی همیشه یاری رسان بود
پدرش که کارمند امور صنفی است و ۲۰ سال سابقه کار دارد با صدایی پر افتخار، اما لرزان میگوید، علی همیشه در کمک کردن نمونه بود.در همه زندگی تلاش میکرد یاری رسان باشد، بارها دیده بودم که در خیابان دست مستمندان را میگیرد تا از خیابان عبور کنند یا به کودکان کمک میکند.همیشه مراقب خواهرها و مادرش بود، در کار خانه و بیرون کمک میکرد و بارها دوستان و آشنایان بخاطر محبتها و فداکاری هایش تقدیر کرده بودند. خانواده نگران زخمهای عمیق و سوزان پسرشان هستند که در بیمارستان زیر دستگاههای پزشکی با مرگ دسته و پنجه نرم میکند. شاید اگر اینبار فرشته نجات نمیشد در کنار خانواده پنج نفریشان حالا به امید روزهای روشنتر بود. پزشکان که منتظر بودند تا عمق سوختگیها کمتر شود، اما با بالا وپایین رفتن اکسیژن خونش مواجه میشود و در حالی که سطح هوشیاری اش بهتر شده بود، اما به یکباره همه چیز تغییر میکند.
در نهایت روز جمعه ۲ مهر ۱۴۰۰ این قهرمان و فداکار ملی بخاطر وخامت حال، آسمانی شد