پس از شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها، خانهی امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام کنج عزلت و تنهایی بود. بارها شده بود که سردار خیبر گوشهای از خانه زانوان غم را به بغل میگرفت و با نگاه بهجای خالی سرور بانوان جهان و نور عالم امکان فاطمه سلاماللهعلیها، اشک غربت از دیده میفشرد. کودکانش به دور او حلقه میزدند و هر یک سر به سینه پدر و یا زانوان لرزان او میگذاشتند و در گریه و ناله با او همراه میشدند. دیگر این خانه صفای قبل را نداشت. آری مادر که برود، صفا و برکت را با خود میبرد و وای از روزی که مادر آفرینش و هدف خلقت پروردگار، با کوهی از غصّه و گلایه از مردمان ناسپاس، غریبانه همسر و کودکانش را در اوج غربتشان تنها گذارد و از دنیای بیوفا رخت بربسته و به دار باقی و قرب پروردگار عروج کند.
زهرای مرضیه سلاماللهعلیها این روزهایِ علی و اولادش صلواتاللهعلیهم اجمعین را دیده بود. او که در واپسین لحظات عمر ملکوتی رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله از ملحق شدن زودهنگام خود به پدر باخبر شده و لبخند رضایت به لبانش نقش بسته بود، برای غربت و تنهایی همسر و طفلانش وصیّتی کرد: «علی جان پس از من ازدواج کن».
زهرا سلاماللهعلیها شخصیّتی است که اطاعتش بر تمام کائنات واجب است. امام باقر علیهالسّلام دربارهی مادر بزرگوارشان حضرت صدّیقهی طاهره چنین فرمودهاند: «وَ لَقَدْ کَانَتْ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا) طَاعَتُهَا مَفْرُوضَةً عَلَى جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ، وَ الْإِنْسِ، وَ الطَّیْرِ، وَ الْبَهَائِمِ، وَ الْأَنْبِیَاءِ، وَ الْمَلَائِکَةِ/ و بهدرستی که او (حضرت زهرا صلوات اللهعلیها) اطاعتش بر تمام آنچه خداوند خلق فرموده است، از جنّ و انس و پرنده و چهارپا و انبیاء و ملائکه، فرض و واجب گردیده»؛ و در این میان امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام نیز استثناء نیست. همو که ولیّ خدا است و بر همگان ولایت دارد، خود تحت ولایت زهرای مرضیه قرارگرفته است. رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله در لحظات آخر عمر خویش دست فاطمه سلاماللهعلیها را در دست علی علیهالسّلام گذارده و به ایشان فرمودند: «یا علی أنفِذْ ما أَمَرَتْکَ بِهِ فاطمةُ/ای علی! هر چه فاطمه به تو امر کرد انجام بده»؛ و اینک علی علیهالسّلام مأمور است تا به دستور و وصیّت زهرا سلاماللهعلیها جامهی عمل بپوشاند.
بهراستیکه هیچچیز و هیچکس جای خالی او را نمیتواند نهتنها برای علی و اولاد او علیهمالسّلام، بلکه برای خلقت پروردگار پر کند. تنهایی سردار خیبر و کودکانش بیشتر آزارشان میداد و جای خالی مادر را بیشازپیش پررنگ مینمود. تا فاطمه سلاماللهعلیها بود، هرگز فکر و ارادهی ازدواج دیگری در سر نداشت. با فاطمه چه کم داشت تا درصدد جبرانش باشد؟! فاطمه برای او تمام دنیا و عُقبی بود. تا وقتی حضور گرم و نورانی او را در کنار خود میدید، درد و رنج فراق رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله و طعنه و زخمزبانهای مردم و بی عهدی ایشان را احساس نمیکرد.
نگاه به فاطمه آرامش جان علی بود و دشمن این حقیقت را بهخوبی میدانست؛ لذا منافقان و حسودان، بغض خود را دل انباشتند و عزم شیطانیشان را جزم نمودند تا با هضم و نابودی او، ریشهی دین را بخشکانند. آنها بر این باور بودند با حذف زهرا سلاماللهعلیها، علی نیز خودبهخود حذف خواهد شد. اگر فاطمه نباشد علی هم نمیماند، چون خدای عزّ و جلّ فرموده: «لَولا فاطمة لَما خَلَقتُکُما/ اگر فاطمه نبود شما دو نفر (رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله و علی علیهالسّلام) را نمیآفریدم». وقتی در اصل وجود محتاج اویند، پس در بقاء خود نیز بدان محتاجتر.
امّا اینک فاطمه رفته و کودکانش به سایهی گرم بانویی نیاز دارند تا التیامبخش دردهایشان باشد. باید کسی در کنار علی علیهالسّلام یاور او شود تا با دلداری و دلسوزی خود، سختی صبر بر این مصیبت را ولو بهاندازهی ذرّهای برای او راحتتر کند. اینگونه شد که طبق وصیّت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها، قدوم بانویی پس از شهادت صدّیقه کبری علیهاالسّلام به خانهی علی علیهالسّلام باز شد.
انتخاب همسر
در میان اعراب، نسب شناسان از موقعیّت ممتازی برخوردار بودند. نسبشناس کسی بود که به انساب و قبایل عرب آگاه بود و خانوادههای شریف و خوشنام را از قبایل و خانوادههایی که اخلاق رذیله و صفات نکوهیده داشتند بازمیشناخت. به همین خاطر مردم برای انتخاب همسر و یا انتخاب دایهای برای شیر دادن به اطفال خود، به آنها مراجعه مینمودند. تحقیق در مورد نسب و شرافت خانوادگی در امر ازدواج از موارد مهمّی است که در شریعت اسلام به آن سفارش شده است. روزی رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ».ای مردم! برحذر باشید از سبزهای که بر روی مزبله (منجلاب) روییده است. گفته شد: (منظورتان از) سبزهی روییده بر مزبله چیست؟ حضرت فرمودند: زن زیبارویی که در خانواده و محیطی بد و آلوده رشد کرده باشد.
امام صادق علیهالسّلام از رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله نقل میکنند که آن حضرت فرمودند: «اخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ فَإِنَّ الْخَالَ أَحَدُ الضَّجِیعَیْنِ». برای انعقاد نطفهی فرزند آیندهی خود، (محلّ مناسب و رحم شایستهای را) انتخاب کنید، زیرا دایی فرزند شما (علاوه بر مادرش)، یکی از دو نفری است که (در انتقال صفات و ویژگیها به فرزند) مؤثّر است.
پس ملاحظه میشود که در انتقال صفات و ویژگیها (و به قول امروزیِ آن، در انتقال ژنها و عامل وراثت) نهتنها مادر نقش بزرگی را ایفا میکند بلکه خاندان و بستگان او مثل برادر (دائی فرزند) نیز در این مقوله سهیم هستند.
عقیل برادر امیرالمؤمنین علیهالسّلام یکی از کسانی بود که در علم انساب مهارت داشت بهطوریکه گفتهی او در نسبشناسی موردقبول همه و حجّت بود. بنا به نقل مورّخین در مسجد رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله برای عقیل حصیری پهن میکردند و او روی آن مینشست و مردم از هر طایفه و قبیلهای گرد او جمع میشدند و برای آگاهی از انساب و قبایل و خانوادهها، به او مراجعه مینمودند. او بهقدری در این علم پیش رفته بود که در پاسخ مردم بسیار حضور ذهن داشت و بهقولمعروف سریعالانتقال بود.
امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام برای اجرای وصیت و فرمان بانوی بزرگ اسلام فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها از برادرشان عقیل خواستند تا زنی را برایشان انتخاب کند که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا ثمرهی ازدواج با او، فرزندی شجاع و دلیر گردد. عقیل جناب فاطمه بنت حزام عامری (امّالبنین) را برای ازدواج به امیرالمؤمنین علیهالسّلام پیشنهاد کرد و به حضرت عرضه داشت: «با او ازدواج کن، زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست». سپس دربارهی جدّ مادری امّالبنین علیهاالسّلام به حضرت عرضه کرد: «ابوبراء عامر بن مالک جدّ دوّم فاطمهی کلابیه (امّالبنین) از حیث شجاعت در میان قبایل عرب بینظیر است و کسی را شجاعتر از او جز شما نمیشناسم، بدینجهت است که او را "ملاعب الاسنة" (به معنای بازیکننده با شمشیر) مینامند». پس از شنیدن توصیفات امّالبنین علیهاالسّلام از زبان عقیل، امیرالمؤمنین علیهالسّلام او را برای خواستگاری نزد امّالبنین علیهاالسّلام فرستادند.
تأکید مولا امیرالمؤمنین علیهالسّلام بر انتخاب بانویی که از حیث نسب دارای طایفه و اجدادی شجاع باشد، نشانگر این حقیقت است که علی علیهالسّلام برای یاری فرزندش اباعبدالله الحسین علیهالسّلام در روز عاشورا، به دنبال برادری بود تا ازهرجهت قابلاعتماد و دلیر باشد. به همین جهت کارنامهی درخشان علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العبّاس علیهالسّلام ثابت میکند که امیرالمؤمنین علیهالسّلام برای تربیت بزرگمرد شجاع و دلیری، چون او، پیش از ازدواج با امّالبنین علیهاالسّلام و قبل از تولّد آن بزرگوار، چه دقّت نظر و تلاش فروانی مبذول داشتهاند.
علت مشورت با عقیل
شاید برای برخی سؤالی پیش آید که چرا امیرالمؤمنین علیهالسّلام که علم اوّلین و آخرین را در سینه دارد، برای انتخاب همسر به عقیل مراجعه میکند؟ در پاسخ باید بگوییم که نهتنها امیرالمؤمنین علیهالسّلام بلکه هیچیک از ائمّهی اطهار صلواتاللهعلیهماجمعین برای تصمیمگیری، نیازی به مشورت با دیگران ندارند، زیرا احدی در عقل و علم برتر از ایشان نیست تا بخواهد با دانش و فکر خود آن بزرگواران را راهنمایی و هدایت کند، ولی ازآنجاییکه باید مسلمین اصل مشورت را از بزرگان خود بیاموزند، گاهی حضرات اهلبیت علیهمالسّلام مصلحت میدیدند تا در برخی امور با دیگران مشورت نمایند. البته مصالح فراوان دیگری هم در این میان وجود دارد که یا بیان آن در این مختصر نمیگنجد و یا آنقدر متعالی است که به عقل کوچک و ناچیز نگارنده و فهم دیگران خطور نمیکند.
خداوند متعال در قرآن کریم سورهی آلعمران آیهی ١٥٩ خطاب به رسولش میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»؛ و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامیکه تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکّل کن! زیرا خداوند توکّل کنندگان را دوست دارد.
رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله باوجوداینکه از هر فردی بیشتر و بهتر نسبت بهتمامی امور آگاه بودند، ولی بااینحال گاهی در نحوهی اجرای امور با دیگران مشورت مینمودند و در صورت درستی رأی و نظرشان و یا برحسب مصالحی به همان نظر عمل میکردند. چنانکه در جنگ بدر لشکر اسلام طبق فرمان پیغمبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله میخواستند در نقطهای اردو بزنند. یکى از یاران به نام "حباب بن منذر" عرض کرد اى رسول خدا! ... اینجا به این دلیل و آن دلیل جاى مناسبى براى اردوگاه نیست، دستور دهید لشکر از این محل حرکت کند و در نزدیکى آب براى خود محلّى انتخاب نماید. پیغمبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله نظر او را پسندیده و مطابق رأى او عمل کردند.
این رفتار پیغمبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله، علاوه بر برکات بسیار، باعث رشد و بالندگی استعدادها و دل گرمی و تربیت مسلمین میشد. از حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیهالسّلام روایت شده است که پدر گرامیشان حضرت موسی بن جعفر علیهالسّلام با این که در عقل و خرد با هیچ کس قابل مقایسه نبودند، ولی گاهی با بردگان و غلامان مشورت میکردند و به نظر آنان در مورد باغها و املاک عمل مینمودند؛ و هنگامی که برخی سؤال میکردند که چرا با بردگان مشورت میکنید؟ میفرمودند: «چه بسا مطالب صحیح که از زبان آنان جاری شود».
دقیقاً روح آموزش و تربیت در این عمل و کلام امام کاظم علیهالسّلام موج میزند. در نظر بگیرید که این کار امام علیهالسّلام چه تأثیری بر دیگران دارد. آنها وقتی ببینند و با خبر شوند که حجّت خدا در امورات زندگی خود با دیگران مشورت میکند، قطعاً نسبت به مشورت کردن و پرهیز از خودرأیی و خودکامگی ترغیب و تشویق میشوند. از سوی دیگر مشورت امام علیهالسّلام با بردگان و زیردستان، باعث خوشحالی و سربلندی ایشان شده و زمینهی شکوفایی و ارتقاء استعدادها و توانائی ایشان را فراهم میکند. همین امر باعث میشود که ایشان احساس حقارت و کوچکی را از خود دور کرده و با امید و انگیزهی بیشتری به زندگی خود ادامه دهند.