امامت دارای ابعاد مختلف و شئون متعدد است که از آن جمله زمامداری و اداره امور و قیام به برقراری عدل و قسط و حفظ امنیت است. در سایر ابعادی تاحدیکه با این بُعد سیاسی امامت ارتباط نداشته یا کمتر ارتباط داشته است.
شکی نیست که رهبران نظام امامت وظایفی را که به عهده داشتهاند، انجام دادهاند و در بُعد سیاسی نظام امامت هم، اگرچه مخالفت سیاستمداران غاصب با اصل نظام و جلوه ابعاد متعدّد آن از بیم این بعد سیاسی بوده و هست، معذلک این مخالفتها و ممانعتها موجب بروز فترت و فاصله در این نظام نگردید و از اصالت و اعتبار واقعی و شرعی آن چیزی کم نکرد.
اصولاً استقرار نظام مکتبی به دو گونه و در دو بعد صورت میگیرد: یکی به تبعیت و پیروی اختیاری گروندگان به آن نظام، که میتوان گفت اصل استقرار نظام است؛ و سپس به قدرت اجرایی و نیروی نظامی و مادّی و تشکیلات رسمی.
بدیهی است به صورت دوم، حکومت و ولایت شرعی فقط در عصر حضرت رسول (ص) پس از هجرت آن حضرت به مدینه طیبه، و در دوره زمامداری امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی (ع) استقرار یافت؛ امّا به شکل اوّل همیشه تا زمان ما و تا عصر ظهور استقرار خواهد داشت. هرکس این نظام را میشناسد و مؤمن به این نظام است، خود را تابع آن میداند و از رهبر این نظام اطاعت مینماید.
این نظام همیشه با نظامهای غیر شرعی درگیر بوده و پیروان آن، نظامهای غیر شرعی را رد میکردند و موظف بودند در داخل، خود بهحسب دستور امامان، امور خود را با این نظام تطبیق بدهند.
شهرهایی مثل «قم» در عصر پادشاهان بنیعباس، اگرچه به ظاهر تحت رژیم غیرشرعی آنان بودند، در باطن بیش از آنچه تحت نفوذ رژیم بغداد باشند، تابع نظام امامت بودند. این ائمه بودند که پیروان خود و مؤمنین به نظام امامت را مأمور کرده بودند که در اختلافات و مرافعاتی که برایشان پیش میآید، به علما و حاملان علوم اهلبیت (ع) رجوع نمایند و به قضاوت آنها تسلیم باشند.
یگانه جمعیتی که در اسلام رژیم حکّام جور و نظامهای دمشق و بغداد وجاهای دیگر را نپذیرفت، و همواره این رژیمها از آنها در هراس بودند، شیعه و پیروان نظام امامت بودند، اینها بودند که حکومتهایی که بر این اساس نبودند، حکومت ظلمه میدانستند.
این نظام همیشه دوام داشته و هیچگاه منقطع نمیشود. مرحوم «سید محمّد مجاهد» و سایر علما بهعنوان رهبری این نظام (از جانب امام عصر (ع)) فرمان جهاد با روس را صادر نمودند وخود شخصاً در آن شرکت کردند. مرحوم «حاج میرزا مسیح تهرانی» در واقعه شورش علیه نفوذ روسیه در ایران، و قتل «گری بایدوف» سفیر مقتدر و مطلقالعنان روسیه، موضعش اتکا به این نظام بود. در مسئله تحریم تنباکو که حکم قاطع «الیوم استعمال تنباکو در حکم محاربه با امام زمان (ع) است» دماغ حکومت جبار انگلیس را به خاک مالید، نمونهای از قدرت نظام امامت بود و «آیتالله میرزای شیرازی» از موضع نیابت عامّه حضرت، ولی عصر (ع) این حکم تاریخی را صادر کرد. در انقلاب مشروطه، قیام علما علیه استبداد شاه که از عصر ناصرالدین شاه شروع شد، همه به استناد استمرار نظام امامت ونیابت عامهی فقها بود.
مجاهدات شخصیتی مثل «سید شرفالدین» با استعمار فرانسه در سوریه و لبنان و انقلاب مرحوم «آقا میرزا تقی شیرازی» علیه استعمار انگلیس در عراق، که به یک جهاد تمامعیار با انگلیس شکل گرفت، و موضعگیریهای «کاشفالغطا» بر ضد سیاست استعماری انگلیس و «سید محمّد سعید حبوبی» و «آیتالله حکیم» علیه نظام مزدور عبدالسلام، و صدها حرکات کوچک وبزرگ دیگر، و بالاخره انقلاب اسلامی ایران به رهبری علما و فقها ومراجع بزرگ، علیالخصوص امام خمینی (ره)، همه وجود این نظام و بقا و نفوذ آن را نشان میدهد و گواه این است که این نظام هیچگاه منقطع نشده است، هرچند پیروان آن از حیث کمّیت وکیفیت، به اختلاف اعصار وشدت سیاستهای طاغوتها وبعضی علل دیگر، یکسان نبودهاند. چنانکه در عصر اوّل بعد از رحلت رسول اکرم (ص)، قلّت عدد آنها به نهایت رسید ودر یک حساب، به سلمان و ابوذر و مقداد، ودر حساب وسیعتر به عمار محدود شد. بالاخره جز گروهی از صحابه، و بعضی مثل مالک بن نویره که حتی به تهمت ارتداد کشته شد و همسرش مورد بیشرمانهترین تجاوزها قرار گرفت، افراد بیشتری باقی نماندند و یا اگر بودند، جرئت اظهار نداشتند. امّا بهتدریج و مرور زمان گرایش مردم به این نظام زیاد شد و هرچه جلو آمدند، به سرّ برقراری این نظام، و اینکه این امّت به این نظام و رهبری این دوازده نفر ارجاع شدهاند، بیشتر پی بردند.
پس هیچ موجبی برای منقرض شدن این نظام پیش نیامده و هیچکس نخواهد توانست آن را منقرض سازد. چنانکه دیدیم بیش از نیمقرن رضاخان پهلوی، عامل انگلیس، و پسرش - نوکر سرسپرده آمریکا - برای از بین بردن نفوذ معنوی این نظام وحکومت آن تلاش کردند و چه جنایات هولناکی را که مرتکب شدند وحتی محمّدرضا پهلوی در کتابهایی که به او نسبت میدادند، به این افتخار میکرد که پدرم این کار را کرد؛ یعنی این نظام وحکومت را که مردم کموبیش به آن نظر داشته و حلال و حرام را از آنها میگرفتند، از میان برداشت و حتی یکی از نوکران خودفروختهاش در کرج، طی یک سخنرانی افتخار میکرد که: دیگر زمان اجازه نمیدهد که یک نفر سیّد در سامرّا با سیاست دولت مخالفت کند و با یک فتوا و حکم، اوضاع را آنچنان عوض نماید. امّا علیرغم این تلاشهای استعمارگران و نوکران آنها که قریب یک قرن است علیه این نظام به شدّت ادامه دارد، در این انقلاب اسلامی با چنین جلوه تابناک و درخشانی ظاهر شد که الحمدلله بهصورت رسمی نیز امور را قبضه و نظام اسلامی را اعلام کرد.
اگر بقایای آن رژیم و آن مزدوران انگلیس وآمریکا و دستپروردگان فرهنگ استعماری و پیروان مکتب مارکس و لنین، و سرسپردگان به روسیه و چپگرایان آمریکایی بگذارند و دست از تحریکات و تبلیغات سوء و کارشکنی بردارند و از پشت به اسلام و انقلاب خنجر نزنند، این انقلاب که کارسازی اسلام و نظام سیاسی آن را نشان داد، امیدواریم مطلع حرکات وجنبشهای بزرگ برای بازگشت به اسلام در تمام جهان اسلام شود.
«وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِاللهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ»
خلاصه اینکه: این نظام از عصر خود پیغمبر (ص) تا حال باقیست، و در این عصر که عصر غیبت است، در ولایت فقها و علمای عادل تبلور دارد و این نظامی است که حدّومرز ندارد و در هرکجا و هر نقطه از جهان، تحت هر رژیم و حکومت، یک نفر مسلمان باشد، باید از این نظام تبعیت داشته باشد و تابعیت واقعی او تابعیت از این نظام باشد. این نظام است که رمز وحدت سیاسی تمام شیعه در سراسر عالم است.
آیا مهدی (ع) از ائمه اثناعشر است که حضرت رسول معظم اسلام (ص) امّت را به امامتشان مژده داده است؟
در این مورد اختلافی بین شیعه واهلسنّت بهنظر نمیرسد و همه بر این اتفاق دارند که حضرت مهدی (ع) امام دوازدهم از ائمه اثناعشر (ع) است، و بهطور متواتر ثابت است که پیغمبر (ص) از امامت و خلافتشان خبر داده است، و لذا «ابوداوود سجستانی» که صاحب یکی از «صحاح ستّه» و از مشاهیر محدّثین اهلسنّت بهشمار میرود، یکی از کتابهای سنن خود را به «مهدی» اختصاص داده و آن را «کتابالمهدی» نامیده است، در این کتاب، اولین احادیثی را که روایت میکند، حدیث ائمّه اثناعشر میباشد.
بنابراین، این موضوع که حضرت مهدی (ع) امام دوازدهم است، مثل اصل ظهور مهدی (ع) مسلّم و مورد اتفاق مسلمین است.
منبع :
تابناک جوان