چهار فصل از سریال تلویزیونی «بچه مهندس» روی آنتن تلویزیون شبکه دو سیما رفته، سریالی که روایت زندگی فردی با نام جواد جوادی از بدو تولد تا زمان ازدواج است. سریالی که فصل چهارم آن کمی حاشیه ساز بود، از تعویض کارگردان و بازیگر نقش اصلی گرفته تا جنجالهایی که در موقعیتهای مختلف برای این سریال پیش آمد و برای اولین بار، پس از سه فصل این سریال در جایگاه آخر آرا مردمی قرار گرفت. آماری که هیچ یک از عوامل سازنده آن را نپذیرفتند و این روش نظرسنجی را غیر علمی دانستند و این تنها اعتراض عوامل نبود. به همین دلیل ااحمد کاوری (کارگردان)، حسن وارسته (نویسنده)، مهشید جوادی (بازیگر)، بهنام شرفی (بازیگر) و سهند جاهدی (بازیگر) در کافه خبر حاضر شدند و درباره داستان و حواشی فصل چهارم این سریال صحبت کردند.
با این نکته شروع کنیم که براساس آمار اعلامشده از سوی سازمان صداوسیما، «بچه مهندس ۴» از نظر تعداد مخاطب در بین سه سریال در جایگاه سوم قرار گرفت. ملاک سازمان برای مشخصکردن جایگاه سریالها برای رتبهبندی چیست؟
حسن وارسته: سال گذشته، سریال «بچه مهندس» بعد از «زیرخاکی» در جایگاه دوم قرار گرفته بود. سال گذشته به مصاحبه دیگری هم اشاره کردم که این آمارها علمی نیست و از مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما به مدیریت علی طلوعی متعجبم که چرا چنین نظرسنجیهای غیر حرفهای انجام میدهد.
نکته اول این است که آثار ما، تولیدات سازمان و متعلق به یک مجموعه است. اگر این آمار را رسانهای زرد منتشر کرده بود خردهای به آنها نمیگرفتم و با خود میگفتم برای این که روزنامه، مجله یا سایتشان بیشتر دیده شود چنین کردهاند، اما اینکه در میانه راه، در مورد کار ما و کار همکارانمان در سریالهای «یاور» و «احضار»، نظرسنجیای صورت میگیرد. نظرسنجیای که مبنای علمی آن با عنوان مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما منافات دارد.
من سالها با این مرکز همکاری داشتم و از شیوه این نظرسنجیها مطلعم. این نظرسنجیها در نیمه اول ماه مبارک که هنوز سریالها جا نیفتاده و شخصیتها معرفی نشدهاند، در چند روز توسط چند نفر از پرسنل انجام میشود؛ یک نظرسنجی تلفنی از طریق تماس با شماره تلفنهای ثابت است که معمولا در ابتدای روز هم انجام میشود.
نتیجه این نظر سنجی در نیمه اول ماه رمضان منتشر شده است و حتی به این موضوع هم اشاره نشده، از نظر من انجام این کار مانند معرفی برنده مسابقه دومیدانی در دور اول مسابقه است، در حالی که ما باید اجازه دهیم دوندگان به خط پایان برسند و بعد برنده را اعلام کنیم. من به عنوان نویسنده تا به حال سه سریال در ماه مبارک رمضان داشتهام و خاطرم هست در دوره مدیریت عزتالله ضرغامی، نتایج نظرسنجی تقریبا یک هفته بعد از پایان سریالها منتشر میشد.
درست است که آثار ما، سه سریال تولیدشده در یک سازمان است، اما اگر تصور کنیم وجه مشترکمان توپ بوده است، به عنوان مثال یکیمان هندبال، دیگری بسکتبال و آن یکی والیبال است و همانطور که نمیتوان این سه ورزش را صرفا به این دلیل که در همهشان توپ وجود دارد با هم مقایسه کرد، مقایسهکردن سه سریال با سه ژانر متفاوت با یکدیگر نیز، صحیح نیست. به قول احمد کاوری، این کار مانند این است که پدری اعلام عمومی کند که از میان سه فرزندش، کدام یک بهتر است و کدام بدتر. از نظر من، این کار خودزنی است و انجام دادنش درست نیست.
علاوه بر این، در هیچ جای دنیا شبکهها یا سازمانهایی که خودشان متولی ساخت پروژه هستند، نظرسنجیای را براساس رتبه اعلام نمیکنند، بلکه به تحلیل آماری میپردازند. به عنوان مثال میگویند تماشاگر عادت به تماشای کدام گونه اثر دارد؟ بینندگان چه ژانری را بیشتر میپسند؟ و ...
در دهه ۵۰ میلادی آقای نیلسون روش نظاممندی برای نظرسنجی ایجاد کرد و آن این بود که نظرهایی مشخص از مخاطبین گزینش شده میگرفتند و بعد براساس آن تحلیل مخاطب انجام میدادند.
از سریالها این نتیجه حاصل میشد که مخاطبان به این دلایل به سریال «فرندز» بیش از سریال «آناتومی گری» علاقهمند هستند یا سریال «آناتومی گری» به این دلایل از سریال «تئوری بیگبنگ» محبوبتر است..
وارسته: متاسفانه سازمان صداوسیما همچنان با شیوه قدیمی تماس با شماره تلفنهای ثابت به نظرسنجی میپردازد که به نظرم برگرفته از نگاهی پوپولیستی است
در همان دهه سیستم اندازهگیری تعداد مخاطبِ (Nielsen TV ratings) نیلسون ریتینگ، ابزاری درست کرد که به مخاطبین میداد تا به صورت اختیاری به گیرنده خود متصل کنند و براساس آن مشخص میشد که به عنوان مثال هر بیننده چند ساعت در حال دیدن شبکه HBO بوده است. این سیستم در ادامه آپدیت شد، یعنی امکانات فضای مجازی هم در خدمت ارزیابی محتوای سریالها قرار گرفت. این در حالی است که مرکز تحقیقات، اما متاسفانه سازمان صداوسیما همچنان با شیوه قدیمی تماس با شماره تلفنهای ثابت به نظرسنجی میپردازد که به نظرم برگرفته از نگاهی پوپولیستی است.
پس میتوانیم بگوییم شیوه نظرسنجی مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما علمی نیست و در نتیجه قابل اعتماد هم نیست.
وارسته: بله. اصلا رتبه دهم را به ما بدهند، مهم نیست. مهم این است که خودمان حالمان خوب است، میدانیم چه کردهایم و تاثیر کارمان را هم در فضای مجازی میبینیم. کافی است نگاهی به اینستاگرام بیندازید و ویدئوهای پخششده از سریال ما را با سریالهای دیگر مقایسه کنید.
به گمان من برخورد مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما باید محتوایی باشد و زمان انجام آن نیز باید به بعد از پایان پخش کار موکول شود.
خودتان هم اشاره کردید که سال گذشته، «بچه مهندس ۳» بعد از «زیرخاکی» در رتبه دوم قرار گرفت. فصلهای ۱ و ۲ هم اگرچه نتوانستند رتبه نخست را کسب کنند، اما در جایگاه آخر نیز قرار نگرفتند. آن زمان که با همین نظرسنجی غیرعلمی در جایگاه بالاتری نسبت به امسال قرار گرفتید هم شیوه انجامش را غیرعلمی میدانستید؟
وارسته: من نمیخواهم وارد جزئیات شوم، اما سال گذشته نتایج با تیتر «نظرسنجی سریالها تا نیمه نخست ماه رمضان» منتشر شد و اگر در مورد نتایج نظرسنجی امسال هم، همین تیتر برای رسانهها ارسال میشد این میزان از دلخوری پیش نمیآمد.
آنچه شما میگویید مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما را از اشتباهی که کرده است مبرا نمیکند و دست کم امیدواریم طبق گفته خودشان نظرسنجیای هم برای نیمه دوم ماه مبارک انجام و نتایج آن اعلام شود.
میپذیرید که حجم خردهداستانهای «بچه مهندس ۴» بیش از فصلهای قبل بود؟ خردهداستانهایی که برخیشان هم ضروری به نظر نمیرسیدند. این حاصل سلیقه شما بود یا راهکاری برای ادامه پیداکردن سریال در طول ۳۰ شب؟
احمد کاوری: کدام خرده داستان؟
مثلا داستان کودک کاری به نام امیر (با بازی امیررضا فرامرزی)
کاوری: این سریال رسالتی دارد و آن پرداختن به قشری است که جزو طرد شدگان جامعه هستند و در شرایطی دشوار رشد و زندگی میکنند. این خط داستانی از ابتدا در «بچه مهندس» وجود داشته است. اکنون که کاراکتر جواد جوادی (با بازی محمدرضا رهبری) در دوران جوانی به سر میبرد، آن تم با ورود کاراکترهایی مشابه کودکی او، ادامه پیدا میکند و به نظر من خردهداستان امیر، کاملا با داستان اصلی مرتبط بود.
این خط سیر را دنبال کنید؛ کودک کاری که مورد سواستفاده قرار گرفته است و تحت سرپرستی ناپدریای به نام هاتف (با بازی رامین راستاد) است که بیش از سرپرست بودن، کارفرماست. جواد جوادی، بی این که پیوندی سببی یا نسبی با او داشته باشد، براساس عواطف انساندوستانه وارد زندگیاش میشود و در این مسیر دیگران هم به او میپیوندند تا جایی که سرپرستی امیر را بر عهده میگیرند.
پس یعنی قصدتان فرهنگ سازی بوده است؟
وارسته: اساسا شخصیت اصلی داستان کیست؟ جواد جوادی که در یتیمخانه بزرگ شده است و این یعنی ما از ابتدا با تماشاگر قرار گذاشتهایم که قرار است چه چیزی ببیند.
گمان میکنید این فرهنگسازی در پی ساخت چهار فصل از «بچهمهندس» انجام شد؟
کاوری: اجازه دهید مثالی در مورد فصل چهارم بزنم. نامبردن از (گلستان علی) مشهد به عنوان بزرگترین موسسه نگهداری کودکان بیسرپرست کشور، حمایت دستاندرکارانش از این سریال، بر عهده گرفتن سرپرستی تعدادی از کودکان حاضر در آنجا از سوی عوامل کار که در نهایت منجر به تشویق آدمهایی بیرون از ماجرا به برداشتن قدمی برای این کودکان شد، بخشی از نتایج همان فرهنگسازی است و این باقیات و صالحات «بچهمهندس» برای ماست.
وارسته: ضمن این که فراموش نکنید شکلگیری جریان فرهنگی امری زمانبَر است، اما (گلستان علی) چرا داوطلب کمککردن به ما شد؟ چون تاثیر «بچهمهندس» را در جامعه دید. هنگامی که من و سعید سعدی، تهیهکننده کار برای تحقیق به آنجا رفتیم از ۶ خوابگاه بازدید کردیم و سیدحمید رضازاده، مدیرعامل این مجموعه مشتاقانه از ما دعوت کرد از امکانات نهاد مردمی تحت مدیریتش در تولید «بچهمهندس۴» استفاده کنیم.
آقای شرفی ماجراهای پیشآمده برای شما، یکی از همان خردهداستانهای سریال بود. با توجه به این نکته، میخواهم نظرتان را نسبت به حجم این خردهداستانها بدانم. به نظر شما بیش از حد نبود؟
بهنام شرفی: این خردهداستانها که از نظر من، همگی در راستای ماجرای اصلی داستان «بچهمهندس» را از تکبعدی شدن و یکنواخت بودن، خارج کرد. چرا میگویم در راستای ماجرای اصلی بود؟ چون شخصیت قهرمان فیلم را بیشازپیش به شما شناساند و زوایایی از وجود او را نشانتان داد که پیش از این ندیده بودید.
هنگامی که جواد جوادی با ناصر فیض مواجه میشود که بهزعم او، جاسوس و شاید رقیب عشقیاش باشد، وقتی در مواجه با هاتف و کودکان کار قرار میگیرد، وقتی با باند خرابکاران و جاسوسان روبهرو میشود و... زوایایی از شخصیتش را میبینید که تا قبل از آن به دلیل قرارنگرفتن او در چنین موقعیتهایی از وجودشان بیخبر بودید. پس این خردهداستانها نیاز داستان اصلیاند تا قهرمان داستان را بهتر بشناسیم.
منبع: خبرآنلاین