داستان فیلم در روزهای اول انقلاب اتفاق میافتد. پاییز ۱۳۵۷، روزهای اوج انقلاب، یک مامور ساواک با دختری که از شغل او اطلاعی ندارد ازدواج میکند. ماجراهای شب عروسی و غیبت ساواکی، دختر را مشکوک کرده به جستوجو وامیدارد، تا اینکه پی به ماهیت شغل همسرش میبرد. از قضا برادر دختر هم سیاسی است و مرد میخواهد او را دستگیر کند. جمال دوست برادر دختر در شناسایی شوهرش به او کمک میکند. در ادامه عشق و نفرت میان دختر و مامور ساواک و بحثهای بینشان صبح میشود و ساواکی به دست دختر کشته میشود.
مسعود کیمیایی در انقلاب سال ۱۳۵۷همراه با باربد طاهری؛ کارگردان وتهیهکننده تلویزیون به خیابانها رفتند و صحنههایی از تظاهرات مردم را ضبط کردند. آنها حدود سی دقیقه فیلم از این راهپیمایی ضبط کرده که حدود پنج دقیقه از این راشها در فیلم خط قرمز استفاده شد.
فیلم «خط قرمز» با شرکت سعید راد و فریماه فرجامی ساخته شده و خسرو شکیبایی، جمشید آریا، امرالله صابری و سعید پیردوست از جمله بازیگران آن هستند. علیرضا زریندست فیلمبرداری را بر عهده داشته و مجید انتظامی برای آن موسیقی ساخته است.
«خط قرمز» جزو مهجورترین فیلمهای کیمیایی شد، اما ارزش دوباره دیده شدن و تحلیل را دارد. یکی از بازیهای خوب کارنامهی سعید راد در این فیلم اتفاق میافتاد. البته یکی از معدود فیلمهای کیمیایی هم است که در آن کاراکتر زن قصه نقش پررنگی دارد. کیمیایی نقشآفرینی فرجامی در «خط قرمز» را درخشان و با حس بازیگری ناب توصیف کرد.
فیلم «خط قرمز» با وجود این که از زمینههایی نظیر واقع نماییِ جغرافیایی و سیاسی برخوردار است اصرار ندارد واقعگرا باشد. در حقیقت میتوان گفت نگاه بهرام بیضایی به مقولهی تاریخ معاصر، زمینهی ریشهیابی او برای اشاره به تاریخ شکلگیری و فعالیت سازمان ساواک نبوده در حالی که نگاه مسعود کیمیایی در فیلم، مبتنی بر چنین تحلیلی است و میکوشد به نحوهی به انحراف رفتن این سازمان تاکید داشته باشد.
مسعود کیمیایی در نشستی برای نقد فیلم «خط قرمز» در سال ۱۳۹۴ برگزار شد، گفت: «امروز بیشتر از فیلم، دلتنگ بهرام بیضایی هستم. خدا کند روزی او را ببینم. «شب سمور» یک طرح و داستان کوتاه بود. دو صفحه بیشتر نداشت. بیضایی وقتی آن را به من داد، گفت هر کاری دوست داری با آن بکن. گرفتاریهایی را که با محمود دولتآبادی داشتم، با بیضایی نداشتم.»
کارگردان صاحبسبک سینمای ایران، اما تاکید داشت حتی اگر قرار بود امروز «خط قرمز» را بسازد، تغییری در بافتش ایجاد نمیکرد: «این فیلم با مقتضیات زمان خود ساخته شده، اگر امروز میخواستم این فیلم را بسازم قطعا با جدول و فرم و تار و پود امروز میساختم، ولی شکل و بافت آن تغییری نمیکرد، چون شخصیت اصلی فیلم یعنی «امانی» (سعید راد) یکی از خود ماست و ما باید خیلی قهرمان باشیم تا تسلیم روزگارمان نشویم.
کارگردان «خط قرمز» از «مرگ بر کیمیایی» هم گفت و ادامه داد: «در زمان نمایش این فیلم، بسیاری در سینما هیاهو به راه انداختند، فیلم را هو کردند و حتی مرگ بر کیمیایی گفتند، به همین دلیل از همان زمان دانستم که نمیشود ساده، فیلم ساخت؛ هر چند برخی افراد فیلمهای سادهای میسازند. به افرادی همچون من، [داریوش]مهرجویی، [بهرام]بیضایی و [ناصر]تقوایی میگویند “اینها” و دائم گفته میشود اینها فیلم نمیسازند، ولی نمیگویند چرا اینها فیلم نمیسازند؟»
علی معلم تهیهکننده سینما و صاحب امتیاز مجلهی سینمایی «دنیای تصویر» نیز دربارهی «خط قرمز» در همان نشست گفت: «این فیلم در کنار فیلمهای «حاجی واشنگتن»، «مرگ یزدگرد» و «اشباح» جزء فیلمهای ایرانی به نمایش درآمده در نخستین جشنواره فیلم فجر بود. جالب آنجاست که آن سال تصمیم گرفته شد به هیچکدام از این فیلمها جایزه ندهند. در ادامه نیز فقط «اشباح» به اکران عمومی درآمد و سه فیلم دیگر به محاق توقیف رفتند. اما برخورد هر چهار فیلم با مسائل اجتماعی بسیار جالب بود. رضا میرلوحی و کیمیایی راجع به نیروهای امنیتی، فیلم ساخته بودند، علی حاتمی روی موضوع عجیب آمریکا دست گذاشته بود و بیضایی نیز به مسئله فساد سیستم ایران در دوران یزدگرد و تأثیر آن در سقوط حکومت او به دست اعراب پرداخته بود. مشخص نیست چرا به این سنگینی با این فیلمسازان برخورد شد و سالها طول کشید تا فیلمهای دیگری بسازند، گفت: چه کسی فکر میکند، همه چیز با نمایش یک فیلم به هم میریزد؟! فیلمها چیزی را به هم نمیریزند، فقط آگاهی ایجاد میکنند.»