روستای هوتوان آمیزهای از دستکاری بشر، و هنر باز پس گیری طبیعت است! نیازی نیست خیلی دفتر تاریخ را ورق بزنیم. به قاعده ۵۰ سال که به دل تاریخ بروی میبینی آن روزهایی را که هوتوان زنده بود ... میبینی که مردمانش هر روز با امید به زندگی خانهها را ترک میکردند و شب به عشق خانه و خانواده راه منزل را پیش میگرفتند. مردمان سادهای که تنها راه درآمدشان ماهی گیری بود. اینجا هم به دلایل مختلف از سکنه خالی شد، دلایلی که روز به روز گسترش شهر نشینی را سبب میشود.
وقتی که زمانه بسیاری از فرصتها را تغییر داد و عرصه را برای زندگی روستاییان تنگ کرد، مردمان هوتوان تصمیم به ترک خانه هایشان گرفتند. به زیباترین روستای متروک جهان،
روستای هوتوان پا بگذارید تا بدانیم دلیل متروک شدن این روستا را.
نگاهی به روستای هوتوآن
هوتوان (Houtouwan) روستای کوچکی ست که در شمال جزیره شنگشان واقع شده. خود جزیره شنگشان (Shengshan) مجموعهای از ۴۰۰ جزیره بوده که به نام جزایر شنگسی (Shengsi) شناخته میشوند و در نهایت مجمع الجزایر زوشان (Zhoushan) را تشکیل میدهند. این مجمع الجزایر خود در بخش بیرونی خلیج هانگزو و شرق کشور پهناور چین قرار گرفته است؛ بنابراین جزایر شنگسی ظرفیت زیادی برای بهره گیری از منابع دریایی برای اقتصاد منطقه دارد. زوشان که بزرگترین مجمع الجزایر چین و صاحب بزرگترین شیلات این کشور است، روزگاری است که تنها با اتکا به صنعت اولیه و بدوی خود یعنی ماهی گیری سنتی، هزینههای خود را تأمین میکرد. به همین دلیل است که در این مجمع الجزایر تعداد بسیار زیادی روستاهای ماهی گیری به چشم میخورد. هوتوان نیز یکی از همین روستاهای ماهی گیری بوده است.
روستاهای ماهی گیری روستایی هستند که در نزدیکی شیلات قرار دارند و برخلاف دیگر روستاها معمولی، اقتصادشان بر پایه ماهی گیری و غذاهای دریایی بنا شده است. از دوران نوسنگی تا به حال، همواره در سواحل، زمینهای نزدیکی دریاچه و حوزههای رودخانه، روستاهای ماهی گیری ایجاد شده و تا هزاران سال به حیات خود ادامه دادند. از آن جا که در قارهها و جزایر سرتاسر دنیا، در کل سواحلی به وسعت ۳۵۶,۰۰۰ کیلومتر مربع دیده میشود، عجیب نیست که در جهان تعداد زیادی روستا ماهی گیری ببینیم. این روستاها اغلب از سایر جوامع بشری و شهری دور افتاده اند و بیشتر اوقات در نزدیکی خلیجی طبیعی ایجاد شده اند، چرا که پناهگاه امنی را برای قایقهای ماهی گیری آنها فراهم میکند.
داستان روستای هوتوان چه بود؟
روستای هوتوان نیز نوعی روستای ماهی گیری بود و مردمانش با گرفتن ماهی و فروش آن روزگار میگذرانند. در این روستا ۵۰۰ خانه وجود داشت که بیش از ۲۰۰ ماهی گیر و خانواده هایشان به چشم میخورد. همه چیز طبق همیشه بود و باب میل، تا آن که به تدریج پای صنایع ثانوی، خدمات و خرده فروشیها و عمده فروشیها به منطقه زوشان باز شد. با گسترش این صنایع در منطقه، اقتصاد و نوع کسب و کار مردمان چینی و روستاییان ماهی گیر بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و به زودی حرفه هایی، چون کشتی سازی، تعمیر کشتی ها، کشتی رانی، صنایع سبک (پوشاک، لوازم منزل، لوازم الکتریکی، لوازم ورزشی و ...) و گردشگری، به بخش اعظم کسب درآمد ساکنین بدل شد.
این اتفاق اثر بسیاری بر روی زندگی روستاهای ماهی گیری داشت، چرا که تا پیش از این روستاییان بودند که تمام کارهای ماهی گیری، فرآوری و فروش آن را انجام میدادند و حال با گسترش خدمات ثانوی و واسطه ها، حمل و نقل و دیگر کارها همگی بین دیگر آدمها تقسیم شده بود. بدین ترتیب، بسیاری از روستاهای ماهی گیری کارایی خود را از دست دادند و مردمان روستا مجبور شدند تا به حرفههای دیگر روی آورند.
ابتدا ثروتمندان روستا، هوتوان را ترک گفته و به تدریج دیگر مردمان در آرزوی دست یافتن به کار و وضعیت زندگی بهتر، راه آنها را ادامه دادند و بار سفر بسته و مهاجرت کردند. این اتفاق درست ۵۰ سال پیش روی داد، زمانی که بخش اعظم مردم روستای هوتوان تصمیم به ترک روستا گرفتند و با خانه و زندگی خود برای همیشه خداحافظی کردند.
ترک روستا ...
هر کس که در این روستای کوچک زندگی میکرد دیگر نتوانست به زندگی اش ادامه دهد! هر آنچه برای شروع یک زندگی جدید نیاز داشت را جمع کرد و راهی شهر شد تا شاید زندگی بهتری در کلان شهر داشته باشد.
چه بلایی سر خانهها آمد؟
زمانی که این مردمان خانه هایشان را ترک کردند طبیعت به این فکر افتاد که تکهای از خودش را پس بگیرد.پس دست به کار شد. آرام آرام بر روی خانههای متروکه پا گذاشت و به زودی توانست تمام روستا را زیر پا بگذارد و در آغوش سبز خود بگیرد.
چیزی نگذشته بود که دیگری اثری از خانه و خیابانهای قبلی نبود. همه روستا پوشیده از پیچک و گیاهان رونده بود.این پنجرهها چه انتظارهایی را به چشم دیده اند! انتظار فرزندی که امید داشت پدرش دست پر به خانه برگردد...
باغ مخفی جایی برای زندگی ارواح
امروز این روستا چنان لباس سبز طبیعت را به تن کرده که به یک باغ مخفی بدل شده است. باغی که وقتی آن را میبینی شاید حتی این به ذهنت هم نیاید که تا همین چند سال مردمانی در آن زندگی میکردند، ولی خانه هایشان امروز خالی از سکنه است و حال و هوای روستای ارواح را تداعی میکند.
هوتوان در زمان حال
در شهر پرسه میزنید و انگار زمان در اینجا ایستاده، راهی برای رفتن ندارد و برای همیشه متوقف شده.این روستای متروکه برخلاف شهر چرنوبیل و دیگر روستاهای متروکه نیست. پوششی سبز رنگ تماما دیوارهای روستا را پوشانده، از میان درهای شکسته عبور کرده و پنجرهها را قاب گرفته است. راههای باریک، باریکتر شده اند و برخی از ساختمانها به گونهای درون طبیعت غرق شده اند که هیچ راه ورودی به آنها نخواهید یافت. در خانهها بر روی همه چیز لایهای جلبکی و خزهای به چشم میخورد و دیگر از رنگ اثاثیه چیزی باقی نمانده است.
گرچه بسیاری از روستا رفتند، اما مردم انگشت شماری نیز حاضر به فراموشی خانه و کاشانه خود نشدند و همچنان در هوتوان و انبوهی از ساختمانهای خالی، باقی مانده اند. یکی از این آدم ها، پیرمردی رنج دیده به نام سان آی (Sun Ayue) است. در خانه او وسیله چندانی به چشم نمیخورد و تختی چوبی، عکسی از خدایان چینی، یک میز خالی و چند شمع تنها دارایی او محسوب میشود. پای صحبت پیرمرد که بشینی تمام داستان زندگی غم انگیزش را با آرامشی عجیبی برایت تعریف میکند.البته سان آی تنها آدم حاضر در هوتوان نیست و سه فرد دیگر در روستا به چشم میخورند. زنی که به تنهایی در نزدیکی خلیج زندگی میکنند و زوجی که در مدرسه متروکه روستا سکنی گزیده اند.
گردشگری در روستای هوتوان
چند سال پیش، چند گردشگر به صورت اتفاقی به روستای هوتوان رسیدند و چند عکس از روستای هوتوان گرفتند. چیزی نگذشت که بر تعداد گردشگران و کنجکاوان گردشگری سیاه، افزوده شد و روستای هوتوان پس از سالها رنگ و روی آدمی را به خود دید. مهمتر از همه، این عکسهای حیرت انگیز یک عکاس حرفهای در سال ۲۰۱۵ بود که گردشگران بیش تری را به سوی هوتوان روانه کرد.
پس از آن بود که برخی از ساکنین سابق روستا به هوتوان بازگشتند. برخی از آنها از گردشگران پذیرایی کرده و از این راه کسب درآمد میکنند.به هنگام ورود به شهر، پیر مردی به نام آقای چنگ (Mr Cheng) به بازدیدکنندگان خوش آمد میگوید و نکات امنیتی بازدید از روستا را یادآوری میکند.
لازم است که گردشگران تنها در پیاده روها بمانند و وارد خانههای متروکه نشوند چرا که بسیاری پوسیده و کهنه هستن و امنیت لازم را ندارند.تنها چیزی که در روستا به فروش میرسد، شیشهها و بطریهای آب است و لازم است تا تمام لوازم و خوراکیهای مورد نیاز خود را با خود ببرید.