۱۰ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۹

وقتی کاغذ نوحه مداحان گم می‌شود+فیلم

وقتی کاغذ نوحه مداحان گم می‌شود+فیلم
مداحان در بیش‌تر اوقات نوحه‌های خود را در جلسات هیأت از روی کاغذهای از قبل تهیه شده می‌خوانند که ریتم و سبک خاص خودشان تا خورده است، اما گاهی نیز ممکن است به تناسب حال جلسه ذهنشان به سمت نوحه‌ای برود و دنبالش بگردند.
کد خبر: ۳۶۷۷۲
تعداد نظرات: ۳ نظر
به مناسبت ایام نوروز سال ۱۴۰۰ در سلسله مطالبی تا پایان تعطیلات شوخ طبعی‌ها و لطایف اهالی هیأت، مداحان و منبری‌ها را مرور خواهیم کرد.
مداحان در بیش‌تر اوقات نوحه‌های خود را در جلسات هیأت از روی کاغذهای از قبل تهیه شده می‌خوانند که ریتم و سبک خاص خودشان تا خورده است. یک مداح ممکن است برای یک جلسه از قبل ۴ تا ۵ نوحه آماده کرده باشد که در طول مداحی آن‌ها را جابه‌جا می‌کند، اما گاهی نیز ممکن است به تناسب حال جلسه ذهنشان به سمت نوحه‌ای برود و در میان انبوهی از کاغذهای نوحه به دنبالش بگردند.
بارها شده که کاغذ نوحه به هر دلیلی در آن لحظه پیدا نمی‌شود. یکی از این موارد مربوط به حاج محمدرضا طاهری مداح بااخلاق کشورمان است که در دوران جوانی و در جشن میلاد امام رضا(ع) یاد نوحه‌ای می‌افتد و دم «مولا یا ابالحسن امام رضا(ع)» به حاضران می‌دهند و آنان تکرار می‌کنند و خود مشغول گشتن جیب‌های شلوار و کتش می‌شود. در نهایت که موفق به پیدا کردن کاغذ نمی‌شود به حاضران می‌گوید: «انگار روزی‌تان نیست!»
او در ادامه برای اینکه جلسه به اصطلاح یخ نکند، خاطره‌ای از دوران جبهه‌اش می‌گوید: «در دوران دفاع مقدس، شهیدی به نام رضوانی بود که نقل می‌کرد: رزمنده‌ها صبح‌ها که به صبحگاه می‌رفتند، در مسیر برگشت افرادی از جمعیت خارج می‌شدند و برای دیگران اشعاری می‌خواندند تا آنان در مسیر همخوانی کنند و به ساختمان‌ها برسند. او برای شعرخوانی به خارج دسته می‌آید و یک صلوات از جمعیت می‌گیرد و شروع می‌کند به گشتن جیب‌های لباس نظامی که دوتا بالا بود، دوتا روی شلوار، دوتا پشت و او می‌خواند: «این دل تنگم، این دل تنگم». او ۷، ۸ مرتبه جیب‌هایش را گشت و کاغذ را پیدا نکرد و در نهایت گفت: آقایان با یک صلوات در اختیار خودتان باشید.»
کاغذ نوحه حاج محمدرضا طاهری در این جلسه پیدا نشد که نشد. فیلمی از این ماجرای طنز در هیأت را اینجا ببینید:
سیدمجید بنی‌فاطمه مداح خوشصدا و شوخ کشور نیز خاطره‌ای مشابه دارد. او می‌گوید: «در دوران جوانی در هیأت مشغول خواندن از روی کاغذ بودم که یک‌دفعه دست میان‌دار به کاغذم خورد و کاغذ افتاد. من هم که نمی‌دانستم چکار کنم، شروع کردم به تکرار آهنگ شعر. دیدم گرفت و همینطور ادامه‌ دادم تا جلسه را به پایان رساندم. آخر جلسه یکی از سینه‌زن‌ها سراغم آمد و گفت فکر نکنی ما نفهمیدیم‌ها.»
 
 
 
 
 
 
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۲۸ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۱
مردم خيلي حواسشون باشه كه مداح عالم و مرج تقليد نيست
سلطان موز
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۳۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۱
محبوب‌ترین قشر نزد مردم و یکی از حلال‌ترین کاسبی‍ها
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۱۵ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۲
فعلا که ملت مسخره ی شمان.خب سواری کنید تا بعد.
گزارش خطا
تازه ها