پژوهشهای گستردهای روی کنکور در ایران و کشورهای دیگر انجام شده و اثرات زیانبار آن مورد تحلیل انجام قرار گرفته است. تقریباً آنهایی که چند کنکور سخت از جمله کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را پشت سر گذارنده اند، گذرشان به این دباغ خانه افتاده است و از مشکلات آن آگاهند، افرادی که در سنین محصل بودن خاطرهای تلختر از کنکور در زندگی نداشته اند، ماجرایی که تمام خلاقیت و پویایی را از محصلان در بهترین سنین پویایی سلب کرد.
محمد فقیری پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت و مدرس دانشگاه فرهنگیان در این مورد معتقد است که کنکور زندگی مان را برای سالهای متوالی تلخ کرد؛ بیش از ۳۰ سال است که با آموزش مکانیکی دست و پنجه نرم میکنیم و دست از تفریح، ورزش، هنر و بسیاری فعالیتهای خوب زندگی به دلیل کنکور کشیده ایم؛ بازی که هیچ اثری جز افسردگی و کسالت به دنبال نداشته است.
او ادامه داد: تنها ثمره کنکور یک بعدی زندگی کردن است که در داوطلب کنکور را در زر ورق پیچاندند و او حتی نتوانست یک زندگی اجتماعی و طبیعی را تجربه کند.
فقیری تاکید کرد: کنکور هزاران تأثیر روانی و جسمی منفی داشته است. در ایران از هر تحصیل کردهای درباره اثر کنکور و دانشگاه سوال شود، حتماً با تنفر از آن سخن خواهد گفت. آثار روانی کنکور از آثار جسمی آن بدتر بوده است. کافی است سری به خوابگاهها و مراکز مشاوره دانشجویان بزنید؛ آن وقت میبینید که میزان افسردگی ناشی از کنکور و نظام آموزش مکانیکی چقدر است.
او ادامه داد: وقتی زندگی دانش آموختگان را ببینید، میزان طلاق را در زندگی شان بررسی کنید، میزان رضایت مندی آنها را از زندگی ارزیابی کنید؛ مشاهده خواهید کرد که حتما باید یکی از قربانیان کنکور هستند و روزهای سخت را تجربه کرده اند.
این مدرس دانشگاه در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه اگر ۱۸ ساله بودید، الان کنکور شرکت میکردید، گفت: شاید مجبور بودم کنکور شرکت کنم، ولی از زندگی ام به دلیل کنکور نمیگذشتم.
آزمون خلاقیت در کنکور لحاظ شود
فقیری با اشاره به اثر کنکور بر خلاقیت و تفکر بیان کرد: میتوان از کنکوریها آزمون خلاقیت گرفت یا به واقعیت جامعه نگاهی بیندازید؛ آن وقت متوجه خواهید شد که کنکور و خلاقیت چه رابطهای با هم دارند. کنکور اساساً نوعی ارزشیابی مکانیکی است و نه تنها خلاقیت نمیآفریند بلکه حتی آن را از بین میبرد.
او ادامه داد: همچنین میتوانید از انواع آزمونهای تفکر مثل آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا برای سنجش تواناییها و مهارتهای تفکر حتی رتبههای بالای کنکور استفاده کنید؛ بهتر است که طرفداران کنکور یکبار هم این کار را تجربه کنند تا برایشان ملموس شود.
این مدرس دانشگاه اظهار کرد: شما میدانید که هر کدام از سطوح هرم بلوم در آموزش و تفکر سهمی جداگانهای دارد؛ مثلاً دانش ۱۲%، درک و فهم ۸%، کاربرد ۲۴%، تحلیل ۳۲%، ترکیب ۱۶%، ارزیابی ۸%. اگر از داوطلبان کنکور بپرسید که کنکور ایران بیشتر مبتنی بر چیست و کدام سطح بلوم در آن برجستهتر است، به شما چه جوابی خواهند داد؟ یا کافی است سؤالات کنکور ۱۰ سال گذشته را بر این مبنا بررسی کنید؛ خودتان متوجه خواهید شد که خلاقیت و سطوح تفکر در کنکور چه جایگاهی دارد.
فقیری در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا حذف، ترمیم و اصلاح کنکور ضرورت دارد یا خیر، گفت: اگر قرار باشد کنکور ترمیم و اصلاح شود، پیشنهاد اینجانب این است عینی تشریحی باشد، چون ارزشیابی عینی نمیتواند همه سطوح تفکر و خلاقیت را بسنجد یا لااقل برخی درسها مثل نگارش و نویسندگی به کنکور اضافه شود و در کنار کنکور یک آزمون خلاقیت و تفکر انتقادی نیز برگزار شود.
او درباره ورود آزمون هوش در کنار کنکور اظهار کرد: اگر منظور فقط آزمون هوش ریاضی منطقی است و آنچه که در آزمون تیزهوشان اتفاق میافتد، بهتر است که آزمون هوش در کار نباشد؛ اما اگر آزمونی بتواند هوشهای مختلف مثل هوش زبانی، روایی، میان فردی، اجتماعی، هیجانی، طبیعت گرا، تحلیلی، تأملی و وجودی را اندازه بگیرد، بسیار هم خوب است. یکی از مشکلات اساسی این است که کنکور و نظام آموزش مکانیکی، کمیت محور و حافظه گرا هوشها یعنی استعدادها و تواناییهای مختلف را از بین میبرد؛ مثلاً در آزمون تیزهوشان، جایگاه هوش هیجانی، اجتماعی و طبیعت گرا کجاست؟
نگاه مکانیکی و ابزاری به آموزش
این مدرس دانشگاه درباره چرایی داغ بودن بازار کنکور و تیزهوشان در کشور گفت: نگاه فرهنگی ما به علم مکانیکی و ابزاری عامل این موضوع است؛ بنابراین هر نوع ارزشیابی در کشور ما رویکرد مکانیکی و ابزاری خواهد داشت. ۱-۲ سال گذشته ۲ ساعت به کارهای کیفی، هنری و فکری اختصاص یافت و مدارس نمیتوانستند برای همین دو ساعت برنامه داشته باشند.
او افزود: فرهنگ ما غایت محور است نه فرایند محور و همیشه ما به نتیجه و فرجام کار مینگریم نه فرایند آن؛ حتی نسبت به زندگی نیز چنین نگاهی داریم؛ بنابراین، حتی از درسهایی مثل علوم، فارسی و حتی دین و زندگی چیزی برای زندگی یاد نمیگیریم و یادگیری به معنای تغییر رفتار در ما رخ نمیدهد؛ در واقع ما جامعهای «خوانا» نیستیم؛ به خواندن به معنای ارتباط و گفتگو نمیپردازیم. خواندن به معنای دیالکتیک در آموزش اتفاق نمیافتد و رابطه زیادی با کتاب و تفکر نداریم مگر برای دست یافتن به هدفی بیرونی.
فقیری با بیان اینکه ایران از زمان آموزش و پرورش مدرن بیشتر رویکرد مکانیکی و ابزاری داشته است، اظهار کرد: مردم برای رسیدن به اهدافی غیر از یادگیری مثل شغل، وجه اجتماعی، موقعیت و ... تمایل داشته اند که به دانشگاه راه پیدا کنند. آموزش و پرورش به ما خواندن، نوشتن و فکر کردن یاد نداده است و در دانشگاه هم همین اتفاق تکرار میشود.
او افزود: به نظر اینجانب، جنبش بازاندیشی (Rfelection Movement) که از ۱۹۸۰ در جهان اتفاق افتاده، در ایران نیز باید اتفاق بیفتد و این کار بسیار سختی است زیراکه جامعه ما آمادگی چنین جنبشی ندارد حتی اگر در نظام آموزشی بخواهد چنین امری اتفاق بیفتد، برای این کار ما به زیرساخت فکری، تلاش بسیار و برنامه ریزی علمی نیاز داریم که این موارد در حال حاضر وجود ندارد.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: آموزش و پرورش کافی است فقط به ما «خواندن و نوشتن» یاد بدهد یعنی همان دو وظیفه اصلی خودش را و متأسفانه مسئولان و نمایندگان ما گوش شنوایی برای این ماجراها ندارند و اساساً دغدغۀ فعلی جامعه ما ما هم این نیست.