به گزارش تابناک جوان به نقل ازحیات، دکتر تولایی که تاکنون چشمان منتظر مادران دارای مفقودالاثر بسیاری را بعد از سال ها دوری به جمال پیکر فرزند مفقودالاثرشان روشن کرده است این بار با ازمایش ژنتیک مادری دردکشیده را به فرزندی رسانده بود که 31 سال پیش صدام با بمباران شیمیایی حلبچه ان دو را از هم جدا کرده بود زمانی که خلیل چند ماه بیشتر نداشت.
دکتر در پاسخ به این سوال که چرا دعوت ناگهانی و 3 ساعت قبل مراسم صورت گرفت می گوید: کار شناسایی ژنتیکی عصر دیروز (چهارشنبه) نهایی شد و این برنامه چیده شد. این اولین دیدار، خیلی احساسی بود.
رئیس مرکز ژنتیک نور گفت: 25 اسفند 66 ارتش صدام با حمله به شهر کرد نشین حلبچه در خاک عراق بسیاری از مردم این شهر را به شهادت رساند و رزمندگان ایرانی بسیاری از بازماندگان را که شیمیایی شده بودند به ایران منتقل کردند که در بین انان اطفال و کودکان بسیاری بودند که محمد امین 7 ماهه نیز در میان انان بود.
وی در مورد نحوه سرپرستی محمدامین می افزاید: محمدامین پس از بمباران شیمیایی که از حلبچه، به کرمانشاه و از آنجا به بیمارستان شهید دستغیب شیراز منتقل می شود، پس از درمان، چون بی سرپرست بوده است، یکی از کارکنان ستاد امداد و درمان فارس، او را به فرزندخواندگی می پذیرد.
به گفته دکتر تولایی ما از این کودکان پروفایل ژنتیکی درست کرده ایم تا بتوانیم پدر و مادر ان ها را پیدا کنیم که برای محمد امین نیز مراحل طی شده بود و ما با انجام آزمایشات ژنتیکی انتساب آنها را شناسایی کردیم. رئیس مرکز ژنتیک نور یاداور می شود: ما حدود ۳ سال است که روی موضوع حلبچه فعالیت می کنیم، ما بهمن سال گذشته از محمدامین به عنوان یک بازمانده فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه نمونه گیری و پروفایل ژنتیکی تهیه کردیم، از خانواده های چشم انتظار حلبچه هم نمونه می گیریم و اگر از عزیز آن ها در بانک ما نمونه ای باشد ، انطباق ژنتیکی شناسایی صورت می گیرد در مورد خانواده محمد امین هم با مکاتباتی که توسط وزارت خارجه با اقلیم کردستان عراق صورت گرفت بالاخره مراحل انجام شد و با دعوت از مادر چشم انتظار ایشان از حلبچه و تهیه پروفایل ژنتیکی و تطابق ان مشخص شد که محمد امین فرزند این مادر دردکشیده حلبچه ای است.
محمد امین که نامش را در حلبچه خلیل گذاشته بودند اظهار می دارد: زمانی که صدام همکاری مردم حلبچه با نیروهای ایرانی را در جنگ دید تصمیم گرفت از این مردم نجیب با بمباران شیمیایی انتقام بگیرد در بمباران شیمیایی 5 هزار نفر از اهالی حلبچه به شهادت رسیدند که می توان گفت به معنای واقعی یک نسل کشی از سوی صدام بود.
به بیان محمد امین من چهارمین فرزند یک خانواده 8 نفره بوده ام که در بمباران شیمیایی حلبچه توسط نیروهای ایرانی نجات داده و با هواپیما به شیراز منتقل شدم البته در ان زمان عده ای نیز به مشهد و تهران منتقل شدند ولی چون من ضایعات کمتری داشتم در بیمارستان شهید دستغیب شیراز بستری شدم اکنون عوارض شیمیایی گاه ناراحتم می کند ولی خیلی زیاد نیست.
محمدامین با لحنی امیخته از لبخند و اشک از پدر و مادر شیرازی که او را 31 سال پیش به سرپرستی گرفتند می گوید و اظهار می دارد: سرپرستی من را اقای اسماعیلی که از گروه امداد بود به عهده گرفت پدری مهربان و مادری با محبت که مرا همچون فرزند خودشان بزرگ کردند و از هیچ محبتی در حق من کوتاهی نکردند من را به اینجایی که هستم رساندند اسم مرا محمدامین گذاشتند. اسم من خلیل بوده است و من می گویم به من بگویید یوسف، یوسفی که بعد 31 سال مادرم را دیده ام.
محمد امین که در رشته حقوق تحصیل کرده است توضیح می دهد: از چند سال پیش بررسی اسناد و مدارکی که نزد پدرم و نیروهای ایرانی بوده است و با کمک دکتر تولایی رئیس مرکز ژنتیک نور ، وزارت امور خارجه و انجمن مصدومان شیمیایی حلبچه برای پیدا کردن منسوبین کودکانی که در ان بمباران نیروهای ایرانی نجاتشان دادند و به ایران منتقلشان کردند اغاز شده است که خوشبختانه من سومین نفری بودم که با طی مراحل زیاد که اخرین ان ازمایش ژنتیک بود توانستم به خانواده ام که در حلبچه زندگی می کنند برسم و مادرم را از نزدیک ببینم و او را در اغوش بگیرم.
محمد امین اکنون در پزشکی قانونی قم کار می کند ازدواج کرده است و یک دختر 5 ساله دارد. وی ابراز می دارد: پدرم 20 سال پیش به خطر عوارض ناشی از بمباران شیمیایی فوت کرده است ولی خوشبختانه مادرم زنده است که چشم من به دیدارشان روشن شد، ان لحظه که مادرم را در اغوش گرفتم قابل وصف نیست حتی پدر و مادر مهربان شیرازی من نیز بسیار خوشحال بودند و اشک شوق می ریختند.
او که زبان کردی و مادری اش را نمی داند و با مترجم با مادر داغدیده و سالخورده اش حرف می زند، تاکید می کند: در زمان وصل نیاز به هیچ زبانی نیست تا احساس ادم بیان شود چشم ها و نگاه ها تمام حس و شوق ادم را به بهترین وجه ممکن منتقل می کند و اشک هایی که جاری می شود بیانگر اوج کلمات و احساساتی است که یک مادر و پسر پس از 31 سال دوری و ندیدن هم می توانند به یکدیگر ابراز کنند. یاداوری می شود جلسه دیدار مادر و فرزند پس از 31 سال با حضور نمایندگانی از وزارت امور خارجه، نماینده اقلیم کردستان عراق، صلیب سرخ و خانواده چشم انتظار پنج شنبه برگزار شد.