روزنامه همشهری نوشت: «دعوای پرسپولیسیها و سپاهانیها از آن بازی برگزار نشده، حالا به کف رسانهها و فضای مجازی کشیده و شیفتگان دو طرف هم اوقاتشان را وقف مچگیری از جناح مقابل کردهاند. ابتدا یک ویدئوی زیرخاکی منتشر میشود از رختکن پرسپولیس که مربوط به هفته آخر لیگ اول است. در این ویدئو، افشین پیروانی را میبینیم که بین دو نیمه همبازیانش را با صراحت به هرگونه چرکبازی، ضد فوتبال و شارلاتانگری دعوت میکند تا فقط نتیجه به سود سرخپوشان رقم بخورد و آنها جام را بالای سر ببرند. در عوض پرسپولیسیها هم بیکار ننشستهاند و یک تناقض شگفتانگیز از سخنان امروز و دیروز امیر قلعهنویی بیرون کشیدهاند. او اخیرا مدعی شده زمان حضورش در تیم ملی، افشین پیروانی را به خاطر توصیه مکرر داریوش مصطفوی به کادرش اضافه کرد؛ در حالی که همان زمان (سال ۱۳۸۵) بعد از ناکامی در جام ملتهای آسیا، جان مادرش را قسم خورده بود که برای انتخاب کادرش از هیچکس توصیه قبول نکرده است.
حالا در امتداد این جدال، طرفین به طور کلامی با هم رودررو شدهاند؛ پیروانی علیه قلعهنویی مصاحبه میکند و امیر هم مطابق عادت، دستیارانش را جلو میاندازد تا به طرف مقابل جواب بدهند. بله؛ این شما و این جنگ بازنده با بازنده.
فوتبال ایران مدتهاست از آدمهای بیاصول لطمه میبیند؛ جماعتی با حداقل پایبندی به اخلاق حرفهای و کسانی که مواضعشان را منافعشان تعیین میکند. حیرتآور است که امیر قلعهنویی به همین راحتی حرف خلاف واقع به زبان میآورد و حتی برای تأیید آن به سهولت، جان نزدیکانش را قسم میخورد. همه اینها در حالی است که به وفور از زبان امیر شنیدهایم: «من هیچوقت دروغ نمیگویم»؛ ادعایی بزرگ که کمتر آدمی روی کره زمین جرأت میکند در مورد خودش به زبان بیاورد! شاید در فرنگستان همین یک قطعه فیلم برای استعفای آدمها کافی باشد اما ما اینجا عادت کردهایم به فروافتادن تشتهای رسوایی؛ آن قدر که قلعهنویی حتی زحمت چند خط توضیح و توجیهتراشی برای این ویدئو را هم به خودش نمیدهد. در عوض اما در یکی از تازهترین مصاحبههایش، کشف و شهود موج میزند: «احساس میکنم لیگ هشتم که ما با استقلال در مشهد قهرمان شدیم، خدا با من حرف زد.» حالا گلهای بحثبرانگیزی که آن روز عیسی اندوی، گلر ذوبآهن دریافت کرد به کنار، اما این چه استدلالی است که وقتی تیممان قهرمان میشود پای خدا را وسط میکشیم و وقتی شکست میخوریم، دم از مهندسی نتایج میزنیم؟ چرا وقتی دقیقه ۱۱۴ نیمهنهایی جام حذفی مهدی کیانی پنالتیاش را از دست داد تصور نکردید خداوند در حال حرف زدن و انتقال پیام به شماست؟ چطور با وجود اعلام آن پنالتی اشتباه به سود تیمتان، باز داور را مقصر دانستید و هواداران را به جان هم انداختید؟
گفتیم که این جنگ بازندههاست و آن طرف قصه هم - متأسفانه - همین داستان برقرار است. در مورد افشین پیروانی حتی نیازی نیست به آن فیلم زیرخاکی و توصیههای ماکیاولیستی او برای رسیدن به هدف مراجعه شود، بلکه تنها کافی است اظهارنظرهای افشین در زمان همکاریاش با کارلوس کیروش در تیم ملی و پس از عزل از این منصب را با هم مقایسه کنیم تا بفهمیم با چه کاراکتر شگفتآوری مواجه هستیم. کسی که یک روز کارلوس کیروش را یکی از ۱۵مربی برتر دنیا میدانست و عقیده داشت فقط بیکارها از او انتقاد میکنند، بعد از رانده شدن از تیم ملی و حضور در پرسپولیس به تندترین منتقد مربی پرتغالی تبدیل شد؛ آن قدر که میگفت هیچ کشور دیگری حاضر نیست به او کار بدهد. افشین پیروانی آدمی است که گابریل کالدرون تنها بعد از ۲ماه همکاری با او، هر دو پایش را در یک کفش کرد و خواهان حضور سرپرستی دیگر شد؛ خواستهای که چون به اجابت نرسید، عطای ادامه کار با تیم صدرنشین را به لقایش بخشید و برای همیشه رفت. همین حالا اگر اسم افشین پیروانی را گوگل کنید، یکی از پیشفرضهای پیشنهادی این موتور جستوجوگر مربوط به «اینستاگرام پرسپولیس» خواهد بود، بس که اشتیاق عمومی برای سردرآوردن از این نقطه ابهام وجود داشته است. پیروانی اما همچنان حاضر نیست در مورد دوران فعالیت این صفحه زیر نظر خودش توضیح بدهد و راجع به منافع مالیاش شفافسازی کند. اصلا مگر در ایران نیازی به ارائه این قبیل توضیحات هم هست؟
این نوشته ابدا قصد تحقیر نیروهای بومی را ندارد اما شاید با گذری در همین احوالات باشد که بتوانیم بفهمیم جامعه روشنفکری فوتبال ایران و بخش قابل توجهی از مردم چرا این همه به استفاده از مربیان خارجی اصرار دارند. نه این که بین خارجیها شارلاتان نداشته باشیم یا همه خصوصیات تمام این مربیان خوب باشد؛ نه اما در عوض خیلی از آنها را صادقتر و اصولگراتر از نمونههای وطنی میبینیم. بنای اعتماد به بسیاری از مربیان و مدیران ایرانی مدتهاست ویران شده و جدلهایی از این دست با چاشنی افشاگریهای تند، فقط آن را خرابتر میکند.»