۱۷ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۷:۳۲

برای فردای کرونا چه برنامه‌ای دارید؟

برای فردای کرونا چه برنامه‌ای دارید؟
شاید خیلی زود باشد جهان بدون کرونا را تصور کنیم. شاید هم دیر. هنوز کسی مطمئن نیست جهان بعد از کرونا چه شکل و شمایلی دارد. جهان وحشتناکی است یا پر از روزهای معمولی؟
کد خبر: ۱۶۳۳۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
شکوفه ۳۰ ساله به می‌گوید: «از این روز‌های قرنطینه درس‌های زیادی گرفتم. فهمیدم که چقدر محتاج هفته‌ای یک بار دیدار با پدر و مادرم هستم که برایم تبدیل به عادت شده بود. فهمیدم چه دلخوشی‌های ساده و کوچکی داشتم و متوجه آن‌ها نبودم. تازه فهمیدم که آدم واقعا از یک لحظه بعدش خبر ندارد. برنامه‌ریزی‌های بلندمدت خیلی از آدم‌ها فقط در عرض دو هفته از اعتبار افتاد. همه انسان‌های جهان با کلی ابهت و منم منم کردن اسیر یک ویروس فوق میکروسکوپی شده‌اند. من دوست دارم این روز‌های سخت همیشه در یادم بماند و برای همین برنامه‌ام برای فردای شکست‌دادن کرونا این است که به خانه پدر و مادرم بروم و حتی غبار روی میز‌های خانه را هم تنفس کنم.»

مهدی ۲۸ ساله می‌گوید: «من تا بحال چنین تجربه‌ای در زندگی‌ام نداشته‌ام و هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که مجبور شویم حتی ماه‌ها به خاطر یک بیماری مسری در خانه زندانی شویم. برنامه من برای فردای شکست‌دادن کرونا این است که همیشه جسم و روحم را برای روز‌های بسیار سخت تربیت کنم و یاد گرفتم برای هر اتفاق بدی آماده باشم.»

سحر ۳۵ ساله که حالا بیش از یک ماه است با همسر و دو فرزند کوچکش در قرنطینه خانگی به سر می‌برد، می‌گوید: «شاید این جملات خیلی کلیشه‌ای باشند، اما باید بگویم آدم در این روز‌های قرنطینه بیشتر به نعمت‌هایی که نسبت به آن‌ها بی تفاوت بوده است، فکر می‌کند. من شاغل هستم و قرنطینه برایم یک فرصت طلایی محسوب می‌شود که با کیفیت بیشتری در کنار خانواده ام باشم. این روز‌ها همه انرژی من صرف خانه و خانواده‌ام می‌شود و دارم بیشتر به اهمیت حضورم در کنار خانواده فکر می‌کنم. اما برنامه‌ام برای فردای شکست‌دادن کرونا این است که هر وقت در حال تصمیم‌گیری برای آینده بودم، بدترین اتفاقات و حالت‌ها را بسنجم و تمام ابعاد را برای تصمیم‌های کوچک و بزرگ زندگی بسنجم.»

مینا ۲۶ ساله که مثل خیلی از آدم‌های جهان از خانه بیرون نمی‌رود و با همسرش در قرنطینه به سر می‌برد، می‌گوید: «تا قبل از آمدن کرونا غرق در زندگی روزمره‌ام بودم. صبح‌ها با غر و لند سر کار می‌رفتم و عصر‌ها خسته به خانه برمی‌گشتم و از ایننکه باید ترافیک تهران را تحمل کنم به زمین و زمان فحش می‌دادم. اما الان تقریبا ۴۰ روز است که در خانه مانده‌ام و به آرزوی دیرینم رسیده‌ام یعنی می‌خورم و می‌خوابم. اما روزی که چشم باز کنم و ببینم کرونا رفته و من و خانواده‌ام سالم هستیم، اول می‌روم مادرم را می‌بوسم و ساعت‌ها در خانه‌اش می‌مانم. با انگیزه بیشتری سر کار می‌روم و معاشرتم را با آدم‌ها بیشتر می‌کنم. امروز فهمیده‌ام که چقدر به این معاشرت‌های معمولی محتاجم.»

سمیرا ۴۰ ساله، اما طور دیگری فکر می‌کند و می‌گوید: «کرونا برای من یک ویروس ساده نبود. پیکی بود که انگار آمد بزرگ و کوچک جهان را به زانو در بیاورد. حتی لاف‌زنان قدرت را! به نظرم خیلی از چیز‌های باشکوه جهان در برابر کووید ۱۹ به زانو درآمدند. به نظرم این ویروس از خیلی از توهمات ما پرده برداشت و واقعیت‌های این جهان را به همه نشان داد. واقعیت‌هایی مثل اینکه همه ما چقدر ضعیف و ناتوانیم. من برای فردای کرونا هیچ برنامه خاصی ندارم. فقط امیدوارم این اتفاق بزرگ تغییراتی رو به کمال برایم داشته باشد.»

بهار ۲۹ ساله در پاسخ به این پرسش که برنامه‌ات برای فردای شکست‌دادن کرونا چیست، در یک جمله کوتاه می‌گوید: «هیچ. تصمیم دارم فردای رفتن کرونا زندگی کنم.»

مهدی ۳۷ ساله که با همسر و فرزندانش بیش از یک ماه است در قرنطینه به سر می‌برد، می‌گوید: «امیدوارم شرایط از آنچه که هست بدتر نشود و همه چیز به سمت بهترشدن اوضاع برود. این روز‌ها استرس اطرافیانم را از ترس مبتلا شدن به این بیماری دیدم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و متوجه شدم بسیاری از دوستان و آشنایانم توانایی روحی مبارزه با این بیماری را ندارند. شاید خیلی‌ها از ترس و اضطراب بیماری بیشتر از ابتلای بیماری آسیب دیدند. فکر می‌کنم در این سال‌هایی که زندگی کردم نسبت به روح و روانم کم‌توجه بودم و برنامه‌ام برای فردای شکست‌دادن کرونا این است که دنبال آموختن راه‌هایی برای مقابله با ترس و اضطراب در شرایط بحرانی بروم.»

شما به فردای شکست‌دادن کووید ۱۹ فکر کرده‌اید؟ برنامه‌تان چیست؟
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
حمید کلباسی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۱/۱۷
اکثر ما برای استفاده مطلوب از عمر و سرمایه های مادی و معنوی خود برنامه نداریم ، نه ظرفیت خوشی داریم، نه تحمل ناخوشی. اگر یک تومان پولمان بشود 2 تومان ؛ به زمین و زمان فخر می فروشیم و اگر همان 2 تومان،یک تومان بشود فکر می کنیم بدبخت ترین آدم دنیا هستیم. قدر عزیزان خود را بدانیم و از حالا طوری زندگی کنیم که بعدا افسوس گذشته را نخوریم
گزارش خطا
تازه ها