۱- ویکتورفرانکل در کتاب انسان درجستجوی معنا به زبان خاطره چقدر خوب بیان میکند، در شرایطی که ناامیدی مطلق حاکم است. تنها کسانی میتوانند از جمود حبس و اسارت شکنجه جان به در برند که توانایی " کشف معنا" در فضای پر از رنج و ناامیدی را بیابند. این معنا میتواند آتش رنج را به جای سوزاندن، انسان در مسیر تحقق خود قرار دهد.
۲- در میان کل زندگی و تلاطم آن فرصت کمی برای این مطلب فراهم میشود که آدمی فراتر از ارتباطات و اضطرابات، فارغ از تمنا و تقلا بایستد و مسیر رفته و جایگاه کنونی و راه پیشرو را بسنجد.
این فرصت برای اولیا، شبها بود که رها از قیل و قال روز خودشان را با مبدا و معاد بسنجند.
آدمی که هر چه باشد و هر که باشد، بینیاز از این تامل نیست. خواجه به پیامبرش نیز دستور داد: یاایهاالمزمل (ای جامه بر خود پوشیده) قم اللیلالا قلیلا (جز اندکی از شب، مابقی را برخیز)، زیرا (ان لک فیالنهار سبحا طویلا) در روز به واسطهی آمد و شد و فعالیت فرصتی برای این کار نداری. گاهی نیز دستور به اعتکاف دادند. سه روزی از خانوادهات از کارت و از لذاتت دست بشو. بنشین و در مسجد بیاندیش...
۳- عصر مدرن که بحق زمانهای است که همه اسباب برای گمراهی بشر فراهم است، ظاهرا شب را نیز شلوغتر از روز کرده و به مدد ارتباطات اعتیاد آورش اعتکاف را نیز از سکوت تهی نموده است تا بنده به هیچ عبادتی نیز فرصت یافتن خودش را نداشته باشد.
۴- آخرالزمان که غربال میکند شاید فرصتی باشد که به مدد ترس از خشم طبیعت این انسان رها شده از عقال خرد و اسیر توهم شهوات آزادی قرنطینه شود و در بیتوته گاه شبِ غیبت، معتکف بازیابی خودش باشد.
انسانی که در عصر رسانه ناشکر همدلیها است و حتی در جوار عزیزانش با مدد رسانه از ارتباط میگریزد.
انسانی که قدر لمس و بوسیدن و آغوش را ندانسته، غذایش را با توجه نخورده، میان صحرا و دریا با طراوت رها نشده، گاهی به زندان خانگی برود تا اگر از نشستن و بازی کردن و نگریستن و گریستن برای بیشتر و کمتر فارغ شد، قدر سکوت را در تنهایی خودش تماشا کند.
۵- باید ترمز کنیم.
متوقف شویم و ببنیم تا شاید دانستیم.
کروناویروس میتواند بهانهای برای چنین اعتکاف و تاملی باشد.
فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل.
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
۶- معنای ترس و قرنطینه برای شما چیست؟
عذاب است یا نعمت؟
دوری است یا وصل؟
محرومیت است یا تماشا؟