تابناک جوان: تنشهای بین ایران و آمریکا در دو هفته اخیر به بالاترین سطح خود از زمان انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهوری ایالات متحده رسیده است. آمریکا برای اولین بار چون حکومت ذلیل اسرائیل به ترور یک مقام رسمی یک کشور اعتراف کرده و ایران نیز متقابلا به عنوان اولین دولتی که در هفتاد سال اخیر به صورت رسمی نیروهای آمریکایی را مورد هدف قرار داده است، یک سنت شکنی تاریخی ار رقم زده است.
اما اتفاقات پر شتاب دو هفته اخیر و پیش زمینه های آن، (جنگ سردی که بین این دو کشور از زمان خروج آمریکا از برجام در جریان بود) نشان میدهد، گرچه درگیری نظامی دو کشور به عنوان یک نقطه عطف تاریخی حالا اتفاق افتاده است اما ظاهرا جنگ و رویارویی اصلی جای دیگری رخ داده و ادامه دارد.در این زمینه تحلیل آنچه گذشت و آنچه پیش روست با محمد صادق دهنادی مدرس دانشگاه و دکترای مدیریت رسانه به گفتگو نشسته ایم.
به نام خدا. بی مقدمه باید عرض کنم ، بخش بزرگ و مهمتر رویارویی ایران و آمریکا در مراحل ابتدایی است و ادامه خواهد داشت .به نظر من بیشتر این اتفاقات جدید و حتی برخورد نظامی ایجاد شده بخش کوچکی از یک جنگ خیلی بزرگتر هستند که سه سال است در جریان است.
موضوع فقط در بین ایران و آمریکا هم نیست. شما در روزهای جاری و در جریان حذف میزبانی ایران در جام باشگاه های آسیا ، دقیق به مولفه ها که نگاه بکنید، می بینید انگار لبههای مسائلی که اعصاب ملت را بهم می ریزد و حس نا امنی را القا می کند، مثل یک تکه دوزی بزرگ روی هم دوخته میشود. یک رنگ و یک نقش ندارد. ولی همه یک پیکره واحد دارند.
در حقیقت میدان بزرگ جنگ با ایران هدف قرار دادن افکار عمومی است. تمام فشارهای باید به این سمت باشد که جامعه ایران از غم و ناراحتی فاصله نگیرد. نفیو معمار تحریم های ایران در دوره باراک اوباما در نوشته های خودش تاکید کرده ، برای مهار ایران باید ایرانیان را زجرکش کنید. نگذارید آب خوش از گلویشان پائین برود تا ایران تسلیم شود.
حالا یک سری از موضوعات مستقیما توسط طرف مقابل بازیگردانی و اجرا می شود – مثل شهادت سردار بزرگ ما ویا بحث مکانیزم ماشه - بخش دیگر را جریان مشکوک رقم میزند – مثل افتضاحی که در قضایای تیم های ورزشی و مربیانشان رخ داده - و یک سری شکافها و خطاهایی هم به واسطه فشارها و وضعیت اضطراری اتفاق میافتد که باز دلیل اصلی آن فشارهای خارجی و شرایط اضطراری است – مثل قضیه بنزین یا خطای انسانی بر روی هواپیمای اوکراینی - که این ها دقیقا روی اعصاب افکار عمومی بندبازی می کند.
موضوع اصلی فروپاشی اجتماعی و افکار عمومی در ایران است. این جریان زنجیره غم از سال 95 شروع شده و قرار بود خیلی قبل تر نظام را از بین ببرند، البته موضوع همین جا هم ختم نمی شود. یعنی حماقت است که فکر کنیم بلوک غرب امروز به دنبال از بین بردن نظام جمهوری اسلامی است. تاریخ نشان می دهد ، اقتدار ایران وابسته به حکومت مرکزی قوی است. از بین بردن یا ضعیف شدن حکومت مقتدر ، باعث سر برآوردن نیروهای تجزیه طلب می شود و به دلیل این که کشورما نقشه قومی یا قبیله ای مشخص هم ندارد ، آدم ها را به جان هم می افتند و قرن ها در کشور خونریزی ادامه پیدا خواهد کرد. این نقشه ای که در اتاق خانم موگرینی نصب شده بود ، شوخی نیست. یک راهبرد مشترک برای غرب است که به لطف خدا و به برکت خون شهدا خوشبختانه زورشان نرسیده است. بنابراین هر جایی که می بینید تعمدا آدم ها و جریان ها در پی ناراحت کردن و عصبانی کردن مردم هستند، باید دنبال این ردپای مرموز بگردید.
بله. آمریکا دچار خطای راهبردی شد، چون اطلاعات غلطی داشت. همه یعنی حتی عقلای خود آمریکا و آل سعود هم میدانند این قصه خطای راهبردی بوده است و رفتار افراطی آمریکا با ایران چه در فضایای برجام، چه در حوزه شهادت سردار سلیمانی و هم دخالت هایی که در جریان اعتراضات بنزینی از سوی تیم حاکم دولت این کشور رخ داده نشان می دهد، ترامپ به دلیل بی تجربگی در میدان سیاست به شدت فریب خورده و تصور می کرده، چیزی از توان ایران باقی نمانده که به سمت شاه صفحه شطرنج عرصه نظامی کشور آمده است.
سلسله جنبان دشمنی آمریکا با ایران لابیهای اسرائیلی هستند. اینها برای مبارزه با ایران به خیانتکارانی نیاز دارند که بتوانند اطلاعات لازم را برای آمریکا و اسرائیل فراهم کند. این خیانتکارها اطاعات غلط دادند و آمریکا را به این دردسر انداخته اند.
بارها در جلسات تحلیل رسانه ای گفته ام ، یکی از بزرگترین شانس های جمهوری اسلامی داشتن مخالفین عمدتا فاسد و نادان است. این روح فساد و منفعت طلبی باعث شده که اینها بخواهند با تولید اطلاعات به جای جمع آوری و مخابره آن آمریکا و آل سعود را سرکیسه کنند. بخشی از این شارلاتان های کاسب منافقین هستند. سازمان منافقین حالا یک سازمان پیر است که اعضای باقیمانده آن یک جامعه جعلی در فضای مجازی به وجود آورده، این جامعه مجازی فیک یک تصویر کاملا فیک و جعلی از جامعه ایران ایجاد می کند. یعنی شما هر نظرسنجی یا افکار سنجی در فضای مجازی انجام بدهید، اینها میآیند و آن را مخدوش می کنند.
این شارلاتان ها تصویر معیوبی از ایران را به تیم کنونی آمریکا می دهند و به آمریکا تضمین می دهند که ایرانی ها شما را دوست دارند. حکومت و انقلاب ایران به آخر خط رسیده و یک فشار جدی کافی است که از شر ایران راحت شوید. با این کار هم منافع خودشان را به عنوان جاسوس آمریکا و اروپا تضمین می کنند و هم از گاو شیر ده غرب پول می گیرند. ترامپ هم که به دلیل سوابق کاری اش،تجربه سیاسی و مطالعه ندارد. هیچ بعید نیست که حرف های این ها را بپذیرد و دست به کارهایی بزند که در جهان سیاست خیلی معقول نیست.امثال جان بولتن و منافقین و سلطنت طلب ها الان دو سه سال است دارند قول سقوط نظام در شش ماه را به ترامپ می دهند، تا هیچگونه سازش و نرمشی جلوی ایران نکند.
کسی که الفبای سیاست بداند، می فهمد کشتن شاه صفحه شطرنج نظامی منطقه یعنی چه؟ و ترامپ این کار را انجام داده است. این یعنی ترامپ تصوراتش چیز دیگری بوده است. اما بعد که می بیند حدود 25 میلیون ایرانی و میلیون ها غیر ایرانی برای موضوع شهید حاج قاسم سلیمانی وارد صحنه می شوند. می بیند آن موشکی که اپوزیسیون نادان گفته اند، عملیاتی نیست ، هم در میدان رادار گریز است و هم نقطه زن است. می بیند از وسط افغانستان تا عمق ونزوئلا نمی تواند خیالش از امنیت نظامیانش راحت باشد. تازه می فهمد احمق هایی مانند امیرعباس فخرآور که به قول خودشان تصویر ذهنی پمپئو از جامعه ایران را می سازند، ادعا می کنند نظام صدهزار نفر را با اتوبوس از این شهر به آن شهر می برد برای راهپیمایی و حکومت هیچ مقبولیتی ندارد، گولش زده است.ترامپ باید خودش وارد میدان می شود و فارسی بنویسد و گدایی محبت کند. سعی کند ژست دوستانه بگیرد و ماجرا را به رغم کشته شدن ده ها آمریکایی و صدها مجروح و میلیون دلار خسارت در این مقطع جمع کند.
جنگ واقعی نظام ما با آمریکا و اسرائیل جنگ رسانه ای است. و جنگ رسانه ای ، یعنی جنگ لحظه ها .
یعنی یک خبر غلط یا یک اتفاق نامربوط به راحتی می تواند ورق را برگرداند. شما در تاریخ ببنید در جنگ احد، یک خبر غلط پیروزی اسلام را به شکست مبدل کرد.
خود آمریکا میداند که نمی تواند برای از بین بردن ایران از دریای خون عبور کند. پس این راهبرد اوست که تنها راه غلبه به ایران فروپاشی آن از درون است که آن هم فقط راهش رسانه است. همین که شما صدها کشته و زخمی بدهی و روبروی دوربین خودت را جمع کنی و بگویی همه چیز خوب است و مطمئن باشی گروهی احمق در زمین حریف هستند که باورت می کنند، و روایت تو را برای دیگران تبلیغ می کنند، یعنی می توانی امیدوار باشی.
همین طور است. برای نمونه خبرگزاری رویترز در قضایای اعتراضات بنزینی از تکنیک دروغ بزرگ استفاده کرد. چون می دانست که گروهی در ایران واقعا شیفته و مفتون اطلاعات غربی هستند.بدون هیچ سندی اعلام کرد 1500 نفر در این اعتراضات کشته شده اند. بعد از این مسئله که یک عده حتی در داخل کشور برای این عدد سوگواری کردند و سر و صدا حتی به احزاب سیاسی هم کشید به خاطر حفظ شئون حرفه ای اش تعداد کشته های اعلامی خودش را بی سر و صدا 800 تا کم کرد و گفت ، منافقین اطلاعات غلط دادند.نکته جالب و تاسف برانگیز این است که حتی بعد از عقب نشینی رویترز ، غرب پرستان از این آمار جعلی کوتاه نمی آیند و همچنان دروغ بزرگ را تکرار می کنند.
مشکل اساسی ما دقیقا همین نقطه است. شاید بسیاری از فریب خورده ها، قبلا مخاطب رسانه های داخلی بودند. اما این قدر رفتار غیر حرفه ای دیدند که جذب آن طرف شدند. در همین قضایای اخیر، نداشتن یک برنامه رسانه ای ساده برای آماده سازی افکار عمومی در موضوع هواپیمای اوکراینی و جلوگیری نکردن از آن همه تکذیب محکم، بازی برنده ایران را به چالش جدی کشید و حال و هوایی که می توانست سالها سرمایه انقلاب و نظام باشد را مورد خدشه قرار داد.رهبر معظم انقلاب هم در نماز جمعه فرمودند: برای فاجعه تلخ هواپیمای اوکراینی این قدر آمریکا و اسرائیل و دشمنان ایران خوشحال شدند که اندازه اش بی حد و حصر است.
البته رسانه نشناسی همین یک مورد هم نیست. در قضیه بنزین بود. در قضیه مربیان(استراماچونی و کالدرون و ویلموتس) هم بود. در بحث مهاجرت چهره های ورزشی بود. در بحث سیلبریتی ها که خودش یک صحنه ی وسیع عملیات دشمن است، به وضوح میتوانیم ببنیم. فاجعه ی بزرگتر این است که وسط رسانه های ما هم نشناختن رسانه بیداد می کند.
مشکل اساسی قبل از مسئولین ناشی گری در خود رسانه هاست. ممکن است یک فرمانده نظامی به هزار و یک دلیل صلاح ندانسته مشاور رسانه ای داشته باشد اما وسط یک اتفاقی مانند آلودگی هوا، بنزین یا همین هواپیمای اوکراینی یا مسئله ی جدید ما با کنفدراسیون فوتبال آسیا که اصل هدفش اعصاب جوانان این مملکت است را بررسی کنید، می بینید رسانه های ما در بحران ها دقیقا مصداق ضرب المثل معروف هستند که:
آب در خوابگه مورچگان افتاده !
اهالی رسانه و از همه بدتر رسانه ملی ، مثل گروهان نظامی که خشم شب خورده با اسلحه و چشمان خواب آلود و لباس زیر وسط میدان پادگان به در و دیوار شلیک می کنند. گاهی انسان تصور میکند ، شبکه سعودی ایران اینترنشنال و یا شبکه بهایی منوتو را باید رها کرد، فلان خبرنگار روزنامه و خبرگزاری بعضا وابسته به حکومت را مهار کنیم که گل به خودی نزند.
بعضی از رسانه های ما که اساسا ارگان نفوذ و جذب نیروی انسانی برای معاندین هستند و بسیاری از اپوزیسیون ها در سوابق کاری شان ، آغاز کار را از اینها اعلام می کنند و مشخص است همین الان هم در کنار هم عمل می کنند.
به محض این که یک بحران بزرگ ایجاد می شود، به جای خارجی ها باید مواظب باشیم ، یک سخنران به ظاهر انقلابی یک حرف پرتی نزند که بشود خوراک ضد انقلاب یا وسط درد و داغ مردم بیائیم یکی را مواظب فلان کارشناس که الان خودش نامزد مجلس هم هست و یا فلان مجری بگذاریم که به کسی اهانت نکنند ، کسی را از مملکت دیپورت نکند و یک بحران دیگر رقم نخورد. مشخص است این ها به نفع آمریکا است.
بله . در داغ ترین دوران جنگ تحمیلی هم ما روزنامه هایی داشتیم که اجازه انتشار آن را در جبهه ها را نمی دادند.هیچ وقت نمی شود دهان افراد را بست یا به صرف اینکه می دانیم کسی با ما موافق نیست با او برخورد کنیم. اما باید همه بپذیریم وسط جنگ هستیم. یک چیزهایی به عنوان امنیت ملی باید مورد قبول همه باشد. اگر این دو تا موضوع را توافق کنیم الزاما باید کنار دست هر مدیر ارشدی یک رسانه شناس با تجربه بنشیدند.
جریان های نظارتی و امنیتی باید بروند بررسی کنند، چه اتفاقی افتاد که در سخت ترین سال تحریم ، باشگاه های ورزشی کشور که بدون کمک دولت نمی توانند 10000 دلار اسکناس تهیه کنند به نتیجه رسیدند که این همه هزینه ارزی و بانکی برای کشور درست کنند.
مدیران ورزشی کشور مگر در این کشور زندگی نمیکنند، چرا یک نفر از اینها بازخواست نکرده که پیش بینی شما برای مدیریت احساسات هواداران تان در دوره ی تحریم چی بوده؟ چرا به راحتی با استعفای فردی که این همه هزینه برای کشور ایجاد کرده و به راحتی فرار میکند، موافقت می شود؟
آن برنامهی تلویزیونی که با یک اظهار نظر به سرعت نور صنعت لبنیات کشور را وسط رکود اقتصادی ویران می کند را نباید به جرم خیانت جنگی در دادگاه نظامی محاکمه کرد؟
مسئله ی اصلی این است که خیلی ها گرچه از سر نادانی یا به طور عمدی و خائنانه برای مردم شرایط کشور را سیاه جلوه می کنند اما عملا رفتارشان نشان دهنده این است که جنگ تمام عیار دشمن روی افکار عمومی را باور نکرده اند.
سنگین ترین تلفات جنگی در نبردهای رسانه ای ، تولید مبلغ برای دشمن متخاصم است. در این زمینه دوستان نادان هم در کنار دشمن به شدت مشغول کارند.
انتهای خبر