در عصری که اطلاعات با نور هم آغوش گردیده و انسان را از گردش و چرخش در مخازن کتب با طبع قدیم و جدید بینیاز میکند برای بشر امروز چالشی عمیق پدید آمده که او را از داشتههایش محروم و معزول میکند چرا که دانش در اختیار انسان مدرن به بینش جاودانگی مبدل و مجهز نمیشود.
بیشتر بخوانید:
الف- سبک راه رفتنهنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه میرفت. در راه رفتن قدمها را بر زمین نمیکشید.
ب- سبک سلام کردنهرکه را میدید مبادرت به سلام میکرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
ج- سبک دست دادنوقتی با کسی دست میداد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمیکشید.
د- مهارتهای رفتاری نشاط آفرین و محبت محور پیامبر خاتم (ص)۱- با مردم چنان معاشرت میکرد که هرکس گمان میکرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.جامعه مهدوی به دلیل نشر محبت محمدی از جامعه طبقهای و بیماری تبعیض نژادی آپارتاید در امان خواهد بود.
۲- هرگاه به کسی مینگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمیکرد.در جامعه مهدوی شهروندان تحقیر نمیشوند.
۳- هرگز به روی مردم چشم نمیدوخت و خیره نگاه نمیکرد.در جامعه مهدوی عطر حیا، زینت بخش روابط اجتماعی و شاخص شهروندان است.
۴-، چون اشاره میکرد با دست اشاره میکرد نه با چشم و ابرو.در جامعه مهدوی دست و پای مردم نماینده محبت الهی است.
۵- سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمیشد لب به سخن نمیگشود.در جامعه مهدوی زبان افراد در خدمت شیطان و هرزگی نفس نیست.
۶- هرگاه با کسی، هم صحبت میشد به سخنان او خوب گوش فرا میداد.در جامعه مهدوی، سخنان سینههای صاحب سبک و درد، شنیده میشود.
۷-، چون با کسی سخن میگفت کاملا بر میگشت و رو به او مینشست.در جامعه مهدوی سخنان شهروندان بدون تحریف و واسطهگری استماع میگردد.
۸- با هرکه مینشست تا او اراده برخاستن نمیکرد آن حضرت برنمیخاست.در جامعه مهدوی به چهره خلیفه اللهی مردم توجه میشود.
۹- در مجلسی نمینشست و برنمیخاست مگر با یاد خدا.در جامعه مهدوی مجالس شورا و نشستهای اجتماعی با یاد خداوند تشکیل میگردد.
۱۰- هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک «در» مینشست نه در صدر آن.در جامعه مهدوی طمع صدر نشینی انگیزه مسؤول پذیری نیست.
۱۱- در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمیداد و از آن نهی میکرد.در جامعه مهدوی جایگاه انسانها بر اساس ظواهر آرایش داده نمیشود.
۱۲- هرگز در حضور مردم تکیه نمیزد.در جامعه مهدوی مردم به غرور و استکبار دعوت نمیشوند.
۱۳- اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.در جامعه مهدوی از تشتت و تفرقه خبری نیست.
۱۴- اگر در محضر او چیزی رخ میداد که ناپسند وی بود، نادیده میگرفت.در جامعه مهدوی شاخص ارزشها به کتمان نواقص حکیمانه افراد است.
۱۵- اگر از کسی خطایی صادر میگشت آن را نقل نمیکرد.در جامعه مهدوی خطا پوشی نشانی از تقرب الی الله میباشد.
۱۶- کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمیکرد.در جامعه مهدوی لغزشها و خطای افراد توسعه داده نمیشود.
۱۷- هرگز با کسی جدل و منازعه نمیکرد.در جامعه مهدوی جدل و منازعه شاخص زیرکی و روشنفکری نیست.
۱۸- هرگز سخن کسی را قطع نمیکرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.در جامعه مهدوی حرف لغو و باطل خط قرمز گفتمانها و محاورات اجتماعی است.
۱۹- پاسخ به سؤالی را چند مرتبه تکرار میکرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.در جامعه مهدوی ارزش علمی به جهل زدایی میباشد.
۲۰-، چون سخن ناصواب از کسی میشنید. نمیفرمود چرا فلانی چنین گفت بلکه میفرمود بعضی مردم را چه مسشود که چنین میگویند؟در جامعه مهدوی امر به معروف و نهی از منکر برای محکومیت و تحقیر شخصت نیست بلکه جهت هوشیاری شهروندان و نجات آنان میباشد.
۲۱- کار نیک را تحسین و تشویق میفرمود و کار بد را تقبیح مینمود و از آن نهی میکرد.در جامعه مهدوی حصال پسندیده شهروندان مورد تشویق قرار میگیرد.
۲۲- آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان میفرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من میشنوند به غایبان برسانند.در جامعه مهدوی آموزش مردم طبقاتی و سیاسی نیست.
۲۳- هرکه عذر میآورد عذر او را قبول میکرد.در جامعه مهدوی مسؤولین و مردم از عذرخواهی حقیقی استفاده میکنند.
۲۴- هرگز کسی را حقیر نمیشمرد.در جامعه مهدوی تکریم مردم طبقاتی نیست.
۲۵- هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقبهای بد نخواند.در جامعه مهدوی مردم با القاب ناسازگار و دشنام دادن مدیریت نمیشوند.
۲۶- هرگز عیب مردم را جستجو نمیکرد.در جامعه مهدوی عیوب مردم مکشوف و شماره نمیگردد.
۲۷- از شر مردم برحذر بود، ولی از آنان کناره نمیگرفت و با همه خوشخو بود.در جامعه مهدوی نواقص و ناملایمات اشخاص آسیب دیده با عطوفت رهبری میشود.
۲۸- هرگز مذمت مردم را نمیکرد و بسیار مدح آنان نمیگفت.در جامعه مهدوی مدح و ذم شهروندان بهصورت افراطی و تفریطی مشاهده نمیگردد.
۲۹- بر جسارت دیگران صبر میفرمود و بدی را به نیکی جزا میداد.در جامعه مهدوی ناهنجاریها به صورت سلبی اداره نمیشود بلکه برایش صبر الهی تدبیر میگردد.
۳۰- از بیماران عیادت میکرد اگرچه دور افتادهترین نقطه مدینه بود.در جامعه مهدوی کم توانان و ناتوانان و بیماران فراموش نمیشوند.
۳۱- سراغ اصحاب خود را میگرفت و همواره جویای حال آنان میشد.در جامعه مهدوی محبت رفتاری حلقههای اجتماع را قوام میبخشد.
۳۲- اصحاب را به بهترین نامهایشان صدا میزد.در جامعه مهدوی خطابات فردی و اجتماعی و رسانهای بر مدار صفات جمالی افراد است.
۳۳- با اصحابش در کارها بسیار مشورت میکرد و بر آن تأکید میفرمود.در جامعه مهدوی تغذیه خرد شهروندان از جنس مشورت و مشاوره میباشد.
۳۴- در جمع یارانش دایرهوار مینشست و اگر غریبهای بر آنان وارد میشد نمیتوانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.در جامعه مهدوی حقوق مردم بصورت دایرهایی و حرکت مدور ایفا میگردد.
۳۵- میان یارانش انس و الفت برقرار میکرد.در جامعه مهدوی روابط عمومی مردم و مسؤولین بر میزان الفت و انس برنامه ریزی میگردد.
۳۶- وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.در جامعه مهدوی برتری اشخاص به میزان وفاداری آنان در وظایفشان بر میگردد.
۳۷- هرگاه چیزی به فقیر میبخشید به دست خودش میداد و به کسی حواله نمیکرد.در جامعه مهدوی خدمترسانی انسانی مقدم بر رفع نیازهای مادی شهروندان است.
۳۸- عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران میرسید.در جامعه مهدوی معیار تقرب الی الله و عزت اجتماعی سطح خدمترسانی افراد میباشد.
۳۹- احدی از محضر او ناامید نبود و میفرمود «برسانید به من حاجت کسی را که نمیتواند حاجتش را به من برساند».در جامعه مهدوی حاجتمندان با امید به آینده و حس حاجتراویی زندگی میکنند.
۴۰- هرگاه کسی از او حاجتی میخواست اگر مقدور بود روا میفرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعدهای نیکو او را راضی میکرد.در جامعه مهدوی حاجتمندان با آرامش روحی برای رفع نیازهایشان توانمند میشوند.
۴۱- هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.در جامعه مهدوی هرگز به مطالبات انسانی جواب رد داده نمیشود.
۴۲- پیران را بسیار اکرام میکرد و با کودکان بسیار مهربان بود.در جامعه مهدوی افراد ناتوان و کمتوان با برنامههای مهرورزانه حمایت میشوند.
۴۳- غریبان را خیلی مراعات میکرد.در جامعه مهدوی کسی غریب و بیکس نمیماند.
۴۴- با نیکی به شروران، دل آنان را به دست میآورد و مجذوب خود میکرد.در جامعه مهدوی شرارت آسیب دیدگان اجتماعی با نیککرداری درمان میشود.
۴۵- همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بر دل داشت.در جامعه مهدوی حقیقت شادی با خوف باطنی از دور خداوند مهربان پشتیبانی میگردد.
۴۶-، چون شاد میشد چشمها را بر هم میگذاشت و خیلی اظهار فرح نمیکرد.۴۷- اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمیشد.در جامعه مهدوی جنس شادمانی نشان از حضور ملائکه میدهند.
۴۸- مزاح میکرد، اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمیزد.در جامعه مهدوی ناامیدی وجود ندارد و امیدواری خیالی و شیطانی هم جایگاهی ندارد.
۴۹- نام بد را تغییر میداد و به جای آن نام نیک میگذاشت.در جامعه مهدوی امر به معروف و نهی از منکر در نامگذاری اشخاص هویداست.
۵۰- بردباریاش همواره بر خشم او سبقت میگرفت.در جامعه مهدوی زمام خشم به دست حلم و بردباری است.
۵۱- از برای فوت دنیا ناراحت نمیشد و یا به خشم نمیآمد.در جامعه مهدوی اشخاص با به خدمت در آوردن دنیا برای جهان آخرت خشونت را مدیریت میکنند.
۵۲- از برای خدا آنچنان به خشم میآمد که دیگر کسی او را نمیشناخت.در جامعه مهدوی به خشم آمدن برای دستورات خداوند یک کمال انسانی است.
۵۳- هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.در جامعه مهدوی لذت بردن از عفو و گذر از انتقام حقیقی یک ارزش پیشرفته محسوب میشود.
۵۴- هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.در جامعه مهدوی دروغ یک عفن و عفونت نفرت آور محسوب میگردد.
۵۵- در حال خشنودی و ناخشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.در جامعه مهدوی کمال انسانی، به تعادل داشتن در وقت خشنودی و خشونت محسوب میگردد.
۵۶- هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد.در جامعه مهدوی پس انداز آخرتی مانع ذخیره سازی درهم و دینار میشود.
۵۷- در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.در جامعه مهدوی خوراک و پوشاک در خدمت انسانیت و جهان آخرت او هستند.
۵۸- روی خاک مینشست و روی خاک غذا میخورد.در جامعه مهدوی سفر به جهان آخرت با زندگی زاهدانه تصویر سازی میگردد.
۵۹- روی زمین میخوابید.در جامعه مهدوی مقامات ظاهری و باطنی مانع ساده زیستی نمیگردد.
۶۰- کفش و لباس را خودش وصله میکرد.در جامعه مهدوی علامت خدمت رسانی حقیقی به جامعه از خدمت رسانی به خود در نیازهای ابتدایی آغاز میشود.
۶۱- با دست خودش شیر میدوشید و پای شترش را خودش میبست.در جامعه مهدوی تولید یک استقلال طلبی و آزادگی محسوب میگردد.
۶۲- هر مرکبی برایش مهیا بود سوار میشد و برایش فرقی نمیکرد.۶۳- هرجا میرفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده میکرد.در جامعه مهدوی بیتوجهی به زرق و برق دنیا، جهان مادی را به خدمت رسانی میکشاند.
۶۴- اکثر جامههای آن حضرت سفید بود.در جامعه مهدوی صفای باطن در ظواهر اشخاص هم آشکار است.
۶۵-، چون جامه نو میپوشید جامه قبلی خود را به فقیری میبخشید.در جامعه مهدوی آفت ذخیره سازی و اسراف با توجه به حاجت نیازمندان درمان میگردد.
۶۶-، چون میخواست به منزل وارد شود سه بار اجازه میخواست.در جامعه مهدوی کانون خانواده با احترام و اکرام محافظت میگردد.
۶۷- اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم میکرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت میکرد.در جامعه مهدوی مثلث برنامه ریزی (خود – خانواده - جامعه) تفاوت انسان با حیوان را معین میکند.
۶۸- از دوشیزگان پردهنشین با حیاتر بود.در جامعه مهدوی سطح حیا میزان سلامت روح و روان است.
۶۹- در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز میکرد.در جامعه مهدوی علائم اهل نجات از افکار و رفتار آنان آشکار و هویداست.
۷۰- همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.در جامعه مهدوی آراستگی و نزاکت ظاهری نشان از باطن در صراط المستقیم میدهد.
اهمیت دادن به روز جمعه:
۱- جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.منزلت نماز و مقام آرامش:
۲- همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک میزد.در جامعه مهدوی عبادت با نظافت هم آغوش است.
۳-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز مییافت.۴- ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه میداشت.۵- اگر در حال نماز بود و کسی پیش او میآمد نمازش را کوتاه میکرد.۶- اگر در حال نماز بود و کودکی گریه میکرد نمازش را کوتاه میکرد.ه- سبک برخورد با فقرا
۱- با فقرا زیاد نشست و برخاست میکرد و با آنان هم غذا میشد.۲- دعوت بندگان و غلامان را میپذیرفت.۳- هدیه را قبول میکرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.و- سبک برخورد با خویشاوندان
۱- بیش از همه صله رحم به جا میآورد.۲- به خویشاوندان خود احسان میکرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.۳- هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.ض- آداب حضور بر سر سفره طعام
۴- هرگز نعمتی را مذمت نکرد.۵- اندک نعمت خداوند را بزرگ میشمرد۶-هرگز از غذایی بد نگفت.۷- موقع غذا هرچه حاضر میکردند میل میفرمود.۸- بر سر غذا از همه زودتر حاضر میشد و از همه دیرتر دست میکشید.۹- تا گرسنه نمیشد غذا میل نمیکرد و قبل از سیر شدن منصرف میشد.۱۰-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.۱۱- تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمیخورد.۱۲- بعد از غذا دستها را میشست و روی خود میکشید.۱۳- وقت آشامیدن سه جرعه آب مینوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.منابع: کتاب «منتهی الآمال» محدث قمی و کتاب «مکارم الاخلاق» طبرسی